کد خبر: ۲۱۴۰۷
تاریخ انتشار: ۰۹:۵۴ - ۲۰ دی ۱۳۹۰

شیراز٬ اصلی ترین پاتوق برای فعالیت بهائیان

اولین شرکت‌های هرمی «گلدکوئیست» نیز در شیراز توسط یهودیان و بهاییان شیراز شکل گرفت و مثل قارچ در سراسر کشور رشد نمود. هم‏زمانی اجرای طرح روحی و راه اندازی شرکت‏های هرمی از شیراز تأمل برانگیز است

سید حبیب الله تدینی؛ پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی(ره) پایه‏های سیطرهی ظالمانهی استکبار را به لرزه در آورد و امکان به اجرا در آوردن پروتکل‏های یهود را در ایران از بین برد. امام خمینی(ره) با بصیرت تمام و مثال زدنی عقبهی جبههی کفر یعنی یهود لجوج و عنود را هدف گرفت. بدیهی است وقتی ندای مرگ بر اسراییل بلند شد، نوچه­های یهود یعنی بهاییان منحرف نیز به شدت احساس خطر کردند و در «حیفا» و «عکا» در فلسطین اشغالی به خود لرزیدند چون متوجه شدند امام خمینی(ره) و بسیجیان جان بر کف او مثل «انجمن حجتیه» با شاخ و برگ این شجرهی نحس و خبیث نخواهند جنگید، بلکه خلیل‏ آسا، تبر را حوالهی ریشه‏های این فرقهی منحوس کرده‏اند. به جرأت می‏توان ادعا کرد، بهاییت پس از پیروزی انقلاب اسلامی با سهمگین‏ترین بحران در طول حیات کوتاه خود مواجه شد به‏ همین دلیل سفارت آمریکا در تهران به وزارت‏خارجهی متبوع خود طی یک گزارش سری چنین می‏نویسید:

 
« ... پر واضح است که رهبران بهاییت به واسطهی سقوط نظام شاهنشاهی بسیار نگران هستند و خود را در بحرانی می‏بینند که در تاریخ بهایی­گری بی‏سابقه است.»
 
برای بهاییت که تا قبل از انقلاب با صدارت «هویدا» و حضور چندین وزیر بهایی و تعداد زیادی معاون وزیر و مدیرکل قوهی مجریه را زیر سیطرهی خود داشت، بسیار تلخ و ناگوار بود که به گروه و فرقهی غیرقانونی و مطرود مبدل شود. امام خمینی(ره) با قاطعیت تمام دستور اخراج تمام بهاییان را از ادارههای دولتی صادر نمود مگر این که به دامن اسلام بازگردند و به‏طور رسمی در جراید کثیرالانتشار از بهاییت اعلام برائت نمایند.
 
 از طرفی بهاییان با تبلیغ این موضوع که ایران و شخص شاه را در اختیار دارند، مدعی بودند ایران را تصرف نموده و آماده‏اند حکومت جهانی تشکیل دهند و آن را عملی شدن پیش‏گویی رهبران خود و بیتالعدل و دلیل حقانیت خود می‏دانستند. پیروزی انقلاب اسلامی ادعاهای دروغین آنان را نیز آشکار نمود و این امر موجب تزلزل بیشتر پیروان گمراه بهاییت شد. به‏ همین دلیل تعداد زیادی از بهایی‏ها به‏ طور دسته جمعی در مساجد و یا بیوت آیات عظام و بزرگان روحانی توبه کرده و به دین اسلام برگشتند.
 
حرکت قاطعانهی امام خمینی(ره) به قدری موجب انفعال بهاییان شد که پس از بیداری و استبصار، جمع کثیری از آنان منتقد تشکیلات بهاییت در دوران «محمدرضا پهلوی» شدند و در سال 1358ه.ش. نشریهی «احرار» را برضد بهاییت منتشر نمودند.
 
شکل‏گیری «جابا» و انتشار نشریهی «احرار» ضربهی دیگری به پیکرهی فرقهی بهاییت در ایران بود. گروه یاد شده ضمن انتقاد از تشکیلات بهاییت، از تمامی کسانی که در دوران شاه برای بیگانگان جاسوسی کرده و یا در ساواک و سایر پست‏های حساس به ملت ایران خیانت کرده بودند، اعلام برائت نمودند. به عنوان مثال نشریهی «احرار» در تیر ماه سال 1358ه.ش. ضمن معرفی چهرهی‏ کریه و خائن تیمسار «ایادی» نوشت:
 
«ایادی پزشک مخصوص شاه برای سازمان سیا جاسوسی می‏کرده و مأموریت داشته اگر شاه قدمی خلاف منافع آمریکا بردارد او را به قتل برساند.»
 
البته بعید نیست عملکرد انفعالی بهاییان پس از انقلاب و شکلگیری «جابا» و انتشار نشریهی «احرار» و بازگشت دسته جمعی بسیاری از بهاییان به اسلام، عاری از صداقت و به دستور سران آنان بوده باشد ولی همین جوّ سنگین، موجب بازگشت عدهی کثیری از آنان به اسلام گردید، که امروز به عنوان «متبریان» معروفاند و متأسفانه پس از فضای ضداسلامی دوران «خاتمی» مورد طمع مبلغین بهایی قرار گرفته‏اند.
 
به ‏طور کلی بهاییان پس از پیروزی انقلاب به چهار دسته تقسیم شدند:
 
1-  عده‏ای از آنان دارای مفاسد کلان سیاسی، اقتصادی و اخلاقی بودند که مانند «هژبر یزدانی» و وزرای جاسوس و هنرپیشه‏های فاسد، به آمریکا و غرب فرار کردند. به‏عنوان نمونه «عبدالکریم ایادی» خیلی زودتر از اربابش محمدرضا به غرب پناهنده شد.
 
 2- جمع کثیری صادقانه پس از افشای ادعاهای دورغین بهاییت توبه نموده و به اسلام بازگشتند.
 
3- دستهی سوم کسانی بودند که همچنان بر عقاید انحرافی خود پا برجا و بهایی باقی ماندند.
 
4- دستهی چهارم منافقانی بودند که برای حفظ موقعیت‏های شغلی و یا به توصیهی سرویس‏های اطلاعاتی آمریکا و اسراییل به‏ ظاهر مسلمان شدند تا بتوانند اهداف شوم خود را عملی نموده و پس از نقد کردن اموال غیرمنقول از کشور خارج شوند. بعضی از این افراد نیز همچنان در کشور ساکن بوده و در راستای منافع آمریکا و اسراییل فعال می‏باشند که چهرهی واقعی بعضی از آنان در دولت سکولار اصلاحات برملا گردید.
 
برای درک خطر این گروه به گزارش زیر توجه نمایید:
 
یکی از بهاییان یزد پس از انقلاب، منافقانه ادعای مسلمانی نمود و به شیراز نقل مکان نمود. وی نام‏ خانوادگی خود را نیز به «اسلامی» تغییر داد و در سال‏های اخیر با کمک یکی از مبلغین سرشناس بهایی و خرج پول‏های مشکوک، چهار نفر از طلاب استان یزد را به بهاییت جذب نموده است. همچنین از نشانهی بارز این گروه بیحجابی و بدحجابی زنان و دخترانشان می‏باشد. گویی این منافقان بهایی مأموریت دارند با بیحیایی و بیحجابی عفت عمومی را لکهدار کنند.
 
 متأسفانه بعضی از این منافقان با راه‏اندازی شرکت‏های فنی و تجاری، طرف قرارداد وزارت صنایع، نفت و شهرداری‏ها شده‏اند و در برج‏های شمال تهران هیچ یک از قوانین اسلامی را رعایت نمی‏کنند. طبق گزارشهای رسیده، در این شرکت‏های خصوصی، دختران و زنان موظفاند بدون حجاب و بسیار تحریک‏آمیز حضور یابند. خطر این منافقان بسیار زیاد و نگران کننده است که لازم است با بررسی سوابق و جمع‏آوری مستندات کافی نسبت به کنترل آنها اقدام شود. به هر حال از میان چهار دستهی یاد شده طی سال‏های اولیهی پیروزی انقلاب، فقط دستهی چهارم کاملاً آزاد بودند و مخفیانه با جریان‏های ضدانقلاب مشغول فعالیت تخریبی بودند که از دید مسؤولین پنهان نبود و معمولاً گزینش‏ها از نفوذ آنان در مراکز تصمیم‏گیری جلوگیری می‏کردند.
 
تا اوایل سال 1362ه.ش. فرقهی ضالهی بهاییت بی‏نام و نشان به حیات خود ادامه می‏داد، ولی از اوایل سال 1362ه.ش. در حالی‏ که جنگ تحمیلی عراق برضد ایران ادامه داشت، سربازان گمنام امام زمان(عجل­اللهتعالی) متوجه جاسوسی تعدادی از سران و مبلغین بهایی به نفع آمریکا و اسراییل شدند.
 
 
 به همین دلیل دادستان کل انقلاب اسلامی در اوایل سال 1362ه.ش. از دستگیری تعدادی از بهاییان به جرم جاسوسی برای بیگانگان خبر داد و هرگونه فعالیت تشکیلاتی این فرقه را در ایران ممنوع و عضویت در فرقهی ضالهی بهاییت را جرم، اعلام نمود. به‏ دنبال انحلال فرقهی ضالهی بهاییت، محفل ملی بهاییان در تاریخ 12/6/1362 طی اعلامیه‏ای ضمن اعتراض و انتقاد شدید از انحلال این فرقهی ضاله توسط دادستان انقلاب، خود را از اتهامهای وارد مبرا دانست و تعطیلی فرقه را در ایران به طور رسمی اعلام نمود. در بخشی از اعلامیهی یاد شده آمده است:
 
«جامعهی بهاییان ایران برای اثبات حسن نیت و براساس اصول اعتقادی خویش در اطاعت تام از امر دولت و حکومت تعطیلی تشکیلات بهایی را در سراسر ایران اعلام می‏دارد و از این پس تا زمانی که سوء‏تفاهمات برطرف گردد و حقایق روشن شود، کلیهی محافل روحانیه و لجنات تابعهی آن‏ها تعطیل است و هیچ فردی عضو تشکیلات بهایی شناخته نمی‏شود.»
 
پس از دستگیری جاسوسان بهایی و اعلام انحلال فرقهی ضالهی بهاییت از سوی دادستانی انقلاب، رییس جمهور وقت آمریکا «ریگان» به‏رغم پرهیز حساب شدهی قبلی از حمایت رسمی، آشکارا از بهاییان دستگیر شده حمایت نمود و برخورد دادستانی انقلاب با بهاییان را محکوم کرد. امام خمینی(ره) در نطقی کوبنده جواب «ریگان» را چنین دادند:
 
«اگر دلیل نداشتیم که بهاییان جاسوس آمریکا هستند مگر طرفداری ریگان از این‏ها و اگر دلیل نداشتیم که حزب توده جاسوس شوروی است. جز طرفداری شوروی از حزب توده برای اثبات مدعای ما کافی بود. بهاییها یک مذهب نیستند، یک حزب هستند که قبلاً انگلستان حامی این‏ها بوده و حالا آمریکا حامی آن‏هاست این‏ها مثل حزب توده جاسوس هستند.»
 
امام خمینی(ره) آشکارا به همه اعلام کرد که بهاییان مثل حزب توده جاسوس‏اند و باید مثل حزب توده با آن‏ها برخورد شود، ولی متأسفانه بعضی سعی داشتند با این جاسوسان سابقه‏دار کار فرهنگی انجام دهند. شاید بتوان افراد گول خورده و رده پایین این فرقه را با کار فرهنگی به شاهراه حقیقت برگرداند ولی لازم است با سران و مبلغین حرفه‏ای این فرقه، قاطعانه و امنیتی برخورد کرد، چون این‏ها جاسوس آمریکا و اسراییل هستند.
 
ساده‏اندیشی است اگر بپذیریم غرب و استکبار حزب جاسوسی را که بیش از 170 سال برای آن خرج کرده و در فروپاشی عثمانی و شکل‏گیری اسراییل و تقویت مهره‏های کثیف خود در ایران، منطقه و خاورمیانه نقش نوکری را به خوبی ایفا کرده، رها کند. اگر قبول داریم غرب و استکبار دشمنان قسم خوردهی اسلام هستند، باید بپذیریم که بهاییان در میان ما مسلمانان به‏ عنوان مورد اعتمادترین جاسوسان غرب، با کار فرهنگی و نصیحت دست از سر اسلام و مسلمین برنخواهند داشت. به همین دلیل بود که اندکی پس از اعلام انحلال در اواخر سال 1362ه.ش. بهاییان ایران به دستور بیت العدل، محفل اضطراری سه نفره‏ای به صورت پنهانی جهت تداوم فعالیت‏های مخرب خود تشکیل دادند.
 
 
در این دوره که با جنگ تحمیلی عراق برضد ایران همراه بود بهاییان از موشک باران شهرها توسط صدام و شهادت رزمندگان اسلام اظهار خوشحالی می‏کردند و به این بهانه که مخالف جنگ هستند کوچک­ترین فعالیتی برای دفاع از کشور انجام ندادند. از سال 1365ه.ش. وزارت اطلاعات متوجه جاسوسی بهاییان به نفع اسراییل و عراق شد و در نهایت، در سال 1366ه.ش. اعضای محفل اضطراری را شناسایی و دستگیر نمود که در اثر جوّسازی و جنجال حامیان غربی، این فرقه پس از مدتی آزاد شدند. خانم «مهناز رئوفی» در خاطرات خود می‏نویسد:
 
«در جریان رحلت حضرت امام که تمام ملت ایران عزادار بودند بهاییان در ضیافت‏ها و محافل خود جشن می‏گرفتند و به هم تبریک می‏گفتند و اگر آن‏ها به‏صورت آشکار جشن نمی‏گرفتند از ترس مردم بود.»
 
از سال1370ه.ش. در اثر جوّ تسامح و تساهلی که دولت سازندگی ایجاد کرده بود، فعالیت اقتصادی بهاییان با گرفتن بعضی پروژه‏ها و اخذ پروانهی مشاغل نان و آب‏دار گسترش یافت و توانستند شرکت‏های مهم صنعتی، تجاری و فنی به‏خصوص در زمینهی آسانسور و رایانه را راه‏اندازی کنند. بهاییان از همین دوره، صنایع اپتیک، واردات لنز و شیشهی عینک و بعضی اقلام چشم پزشکی را به انحصار خود در آوردند. همچنین با نفوذ در شرکت‏های اقماری ایران خودرو و نزدیک شدن به شهرداری تهران در دورهی «کرباسچی» جان تازه‏ای گرفتند و از سال 1375ه.ش. با راه‏اندازی دانشگاه مخفی خود سعی نمودند عقب‏ماندگی تحصیلی خود را جبران نمایند.
 
با راه‏اندازی دانشگاه مخفی و مجازی، بهاییان با دادن حقوق‏های کلان، بعضی اساتید مسلمان دانشگاه‏ها و اساتید اخراجی و بازنشستهی مخالف نظام را به خدمت گرفتند. وزارت اطلاعات در سال 1375ه.ش. در یک عملیات گسترده به جمع‏آوری اسناد و پرونده‏های صیانتی فرقهی اقدام نمود و توانست اسناد و عملکرد بعضی مؤسسههای آموزشی آنان را کشف نماید. نظر به اهمیت آموزش و تحصیلات بهاییان بهتر است به تشریح نحوهی فعالیت علمی این فرقه اشاره شود.
 
 
عملکرد بهاییت در دورهی اصلاح طلبان و اجرای طرح روحی
 
          با روی کار آمدن «آقای خاتمی» و تشدید جوّ تسامح، جاسوسان بهایی، اقدامهای تشکیلاتی خود را افزایش دادند. طبق گزارشهای رسیده در این مقطع، تعداد محافل محلی به 90 محفل و تعداد حلقه‏هایی که برای ضیافت دور هم جمع می‏شدند به 400 هیأت رسیده بود.
 

 همچنین با تأسیس دفاتری در ترکیه، پاکستان و امارات پشتیبانی مالی، آموزشی و سیاسی از محافل و هیأت‏های اشاره شده را چند برابر نمودند. با مطرح شدن شعارهای سکولاریستی و ملی‏گرایانه از طرف ایدئولوگ‏های دولت اصلاحات، بهاییت با تعدیل تفکرات انترناسیونالیستی خود سعی نمود ضدیت خود با اسلام و ملیت ایرانی را برای بهره‏برداری از شعار ایران برای ایرانیان بپوشاند، زیرا همواره بهاییت برای شعارهای جهان وطنی و عناد با فرهنگ اسلامی ایرانی از سوی روشنفکران حتی روشنفکران غرب­گرا و چپ نظیر «فریدون آدمیت»، «هما ناطق»، «احمد کسروی»، «احسان طبری» و «محمدرضا فشاهی» مورد انتقاد قرار گرفته و آنان را خائن به نهضت مشروطه و نهضت ملی نفت و منافع ملت ایران و طرفدار استبداد داخلی و استعمار خارجی دانستهاند. 

 

 ولی متأسفانه بیسوادی و کوتاه فکری دولت اصلاحات موجب گردید بهاییت با خرج مبالغ کلان از حاشیه به متن وارد شده و با ترمیم چهرهی خیانت‏کار و جاسوس خود، جوانان ناآگاه را با مظلوم‏نمایی بفریبد.

  

بهاییت با تلاش شبانه‏روزی و طبق سفارش شبکهی ماسونی به اصلاح‏طلبان نزدیک شد و از طرف دولت خاتمی و ایدئولوگ‏هایی نظیر «حجاریان»، «مهاجرانی» و سران حزب مشارکت به‏ عنوان عضوی از جامعهی مدنی خاتمی پذیرفته شد.
 
 در دورهی 8 سالهی حاکمیت دولت اصلاحات، فتواهای صریح و روشن مراجعی نظیر آیات عظام «بروجردی، امام‏خمینی(ره)، گلپایگانی، مرعشی» و تمام مراجع فعلی شیعه مبنی بر حرمت مخالطه و معامله با بهاییان توسط نوکران بنیادهای صهیونیستی و ماسونی به بازی گرفته می‏شود و هر یک راهکارهایی برای رسمیت یافتن بهاییت ارایه می‏دهند که در زیر به بعضی از این نظریه پردازی‏های غیرشرعی و غیرعلمی اشاره می‏شود.
 
 
«سعید حجاریان» به عنوان مغز متفکر اصلاح‏طلبان، فقه شیعه و نظرهای مراجع را مانع اجرای حقوق بشر و حقوق شهروندی دانسته و می‏گوید:
 
«بهبود مناسبات میان بهاییان و دولت تنها در یک جامعهی سکولار فراهم می‏شود. این مناسبات تنها در سایهی حقوق­ بشر و حقوق شهروندی اصلاح می‏شود نه در پرتو فقه شیعه»
 
«اکبر گنجی» با ارتزاق از دلارهای حرام بنیادهای صهیونیستی می‏نویسد:
 
«مهم­ترین موانع ورود جامعهی بهایی به جامعهی مدنی ایران عبارت است از پرداختن به مباحث تاریخی در خصوص پیدایش و عملکرد بهاییت، کثرت‏گرا و شمولگرا نبودن نظرات مراجع تقلید شیعه و عدم اعتقاد و گسترش پلورالیسم دینی، مانع اصلی عدم ورود آنان به جامعهی مدنی است که لازم است ابتدا این موانع را رفع نماییم.»
 
در واقع گنجی بی‏سوادتر از این است که مطالب یاد شده را مطرح کند، این حرف‏ها مربوط به اربابان و استادان گنجی یعنی بنیادهای صهیونیستی است.
 
«حسن یوسفی­اشکوری» نیز مانع ورود بهاییت به جامعهی مدنی ایران را فقه شیعه دانسته و ابراز امیدواری میکند در آیندهی نزدیک علمای جوانتر زعامت مرجعیت شیعه را به ‏دست گرفته و این معضل جامعهی بهایی ایران را حل کنند.
 
«محسن کدیور» و روشنفکر دینی خود فروخته «عبدالکریم سروش» نیز با پیشنهاد پلورالیسم دینی و لزوم نوگرایی در فقه شیعه نظرهای یوسفی اشکوری را تکرار میکنند.
 
«احمد قابل» از دیگر اصلاح‏طلبان، معتقد است با تحول در فقه شیعه و از بین بردن حساسیت‏های عرف جامعه نسبت به خطر بهاییت می‏توان راه پذیرش جامعهی بهایی ایران به ‏عنوان عضوی از جامعهی مدنی را هموار نمود.
 
«احمد زیدآبادی» اصلاح‏طلب مشهور، پیشنهادهای زیر را برای رفع موانع پذیرش جامعهی بهایی در جامعهی مدنی ایران ارایه داده است.
 
- رفع حساسیت روحانیون بلند پایهی شیعه نسبت به خطر بهاییت؛
 
- پاک کردن نگاه ایرانیان نسبت به وابستگی جامعهی بهایی به استعمارگران به خصوص آمریکا و اسراییل؛
  
 - ایجاد تغییر در دیدگاه فقهای شیعه و مسؤولین نظام جمهوری اسلامی؛
 
 -  بازتعریف و ارایهی تعریف جدید میان بهاییت و دولت برای احقاق حقوق بهاییان.  
 
به ‏طور کلی از مجموع تلاش‏های دولت و سران اصلاحات می‏توان نتیجه گرفت که بهاییت موضوع خروج این فرقه از دستور کار مراجع تقلید شیعه، روحانیت و حذف سابقهی تاریخی فرقه در خدمت به استعمار خارجی و استبداد داخلی را به‏ عنوان دو هدف عمده از راه اصلاح‏طلبان کوتاه فکر و غافل پیگیری میکرده است.
 
اگر بخواهیم مطالبات تشکیلات ضداسلامی و ضدبشری بهاییت از اصلاح‏طلبان را فهرست نماییم، می‏توانیم به موارد هفت‏گانهی زیر اشاره کنیم:
 
1-   خروج موضوع بهاییت از دستور کار مراجع عظام و روحانیت؛
 
2-   پذیرش جامعهی بهایی به‏عنوان عضوی از جامعهی مدنی ایران؛
 

3-تبدیل موضوع بهاییت به یک موضوع فرهنگی و اجتماعی و نفی دیدگاه‏های اطلاعاتی و امنیتی؛ 

 

 4- حذف سابقهی تاریخی بهاییان در خدمت به استعمار خارجی و استبداد داخلی؛  
 
5- دستیابی به حقوق کامل شهروندی که مزدورانی نظیر «شیرین عبادی» برای این امر اجیر شدهاند؛
 
6- پذیرش بهاییان به‏عنوان اقلیت دینی و رفع منع استخدام در نهادهای دولتی و کسب حق تحصیلات عالیه؛ 
 
7- کسب آزادی تبلیغ بهاییت در ایران به عنوان مهد امرالله (حقی که در اسراییل به عنوان مرکزیت این فرقهی ضاله هم به آنان داده نشده است).
 
آنچه جای تعجب و تأسف است نفاق و دورویی اصلاح‏طلبان به ‏عنوان حامیان این فرقهی گمراه می‏باشد. آقای خاتمی و سایر هم­فکران او در حالی که خود را پیرو راستین امام خمینی(ره) و تمام مراجع می‏دانستند در موضوع بهاییت به ‏طور کامل مخالف نظرها و فتاوی آنان عمل می‏کردند، به‏ عبارت دیگر مشغول تیز کردن تیشه‏ای شده بودند که توسط یهود و صهیونیست‏ها برای ریشه‏کن کردن اسلام و ارزش‏های اسلامی ـ انسانی تولید شده بود. لازم به‏ ذکر است اصلاح‏طلبان غافل و کوتاه ­فکر در این خیانت بزرگ از کمک بی‏دریغ شیخ ساده ‏لوح «منتظری» و غیره نیز برخوردار بودند.
 
«منتظری» به‏ عنوان فردی که روزگاری از طرف آیت الله بروجردی مأمور مقابله با این جریان شوم در اصفهان و نجف‏آباد بود به ‏قدری در زمان ما سقوط نموده که برحق آب و گل این جاسوسان و دشمنان قسم خوردهی اسلام و ایران تأکید می‏نماید. با این حال حاکمیت اصلاح‏طلبان موجب شد چندین بار سازمان‏های حقوق بشری رأی به محکومیت ایران بدهند که متأسفانه هم‏اکنون نیز نهضت نامه‏نگاری و فعالیت‏های مخرب سایبری آنان ادامه دارد.
 
بهاییت در دوران خاتمی به ‏قدری جسور شدند که از سال 1379ه.ش. طرح 5 سالهی «دخول افواج مقبلین» و «احیای متبریان» را در ایران مطرح کردند اما در ایران به دلیل حساسیت‏های موجود به دستور بیت‏العدل راهبرد رعایت حکمت یعنی پنهان­ کاری ضمیمهی دو طرح یاد شده گردید. در این دو طرح، بهاییان سعی دارند با فریب مسلمانان و تبلیغ روی بهاییان مسلمان شده تا سال 2021م. 10 درصد جمعیت ایران را بهایی کنند به همین منظور طرح‏های خاصی برای تربیت مبلغ به اجرا درآمد که مهم‏ترین آن‏ها طرح روحی و راه اندازی مؤسسهی آموزشی «روحی» برای تربیت مبلغ است که به تشریح آن می‏پردازیم.
 
 
اجرای طرح روحی از سال 1381 به بعد 
 
این طرح ابتدا توسط یکی از سران بهایی به نام «فرزام ارباب» فرزند «روحی ارباب» در کلمبیا به اجرا درآمد و توانست تعداد زیادی را جذب بهاییت نموده و با سواد نماید. فرزام مؤسسه‏ای به نام «مؤسسهی روحی» با کمک سازمان ملل در کلمبیا دایر نمود و به لحاظ خدماتی که در این کشور انجام داده بود، مورد تشویق سازمان‏ ملل قرار گرفت. پس از این که دولت خاتمی فضای مناسبی در اختیار آنان قرارداد، بهاییان این طرح را با تغییراتی به ایران وارد و اجرا کردند. پس از تصویب طرح روحی برای تربیت تیوترها و مبلغین در سال 1380ه.ش. 13 نفر از چهره‏های با استعداد بهایی عازم دبی شدند و در آن جا برای اجرای «طرح روحی» توجیه شدند و اولین دورهی‏ طرح روحی در سال 1381ه.ش. در شیراز به اجرا درآمد.
 
دشمنان اسلام در طراحی این برنامه با بهره‏گیری از تجارب مسیونرهای مسیحی، آموزش عقاید و احکام بهایی را در لفافهی ظاهر فریب خدمات ارایه می‏دادند. دروس طرح آموزشی روحی عموماًٌ دروسی مربوط به نحوهی برخورد اجتماعی و چگونگی به اصطلاح ابلاغ کلمه و تذکرهای عرفانی و اخلاقی به مبلغین به‏ منظور جذب مسلمین و شیعیان میباشد. بیت‏العدل هدف از طرح روحی را مشارکت مستقیم در ترویج بهایی­گری و بهره‏گیری از جریان دخول امواج شیعیان متمایل به بهاییت، افزایش درک بهتر از مقتضیات زمان، تبلیغ بهاییت با نگاهی جدید، افزایش مهارت و توانایی تیوترها و مبلغین در جهت خدمت به افراد متمایل به بهاییت برای جذب آنان بیان کرده است. برای این طرح 7 عنوان کتاب تدوین شد که عبارتاند از:
  
- کتاب فضیلتهای انسانی؛
 
 - گفتوگوهای هدفمند؛
 
- کتاب کودکان 6 تا 9 سال؛
 
- کتاب تاریخ بهایی؛
 
- کتاب افراد 10 تا 12 سال؛
 
 - کتاب راه و روش تبلیغ بهاییت؛
 
   - کتاب خاص مبلغین (تیوترها).
 
به خاطر شرایط خاص ایران طرح روحی در اجرا با تغییرات جزیی همراه بود به این نحو که برای 16‏سال به بالا اجرا شد و برای افراد زیر 16 سال 3 کتاب برای توان­دهی تدوین و آموزش داده می‏شد. همچنین از زمان آموزش تئوری کاسته و ضمن آموزش به فعالیت تفریحی آموزشی در پارک‏ها، باغ‏ها و کوه میپردازند.
 
همچنین برای اغراض خاص با مراجعه به بیمارستان‏ها، تیمارستان‏ها، آسایشگاه سالمندان و عیادت و امداد به بیمارانی که در محله‏های فقیرنشین ساکن می‏باشند و حتی کمک به شیرخوارگاه‏ها و مددجویان معتاد اقدام مینمایند تا هم چهرهی استعماری و فاسد خود را ترمیم نموده و هم اقشار محروم را جذب نمایند.
 
طول دورهی کامل «کتب روحی» در ایران به شرطی که افراد جذب شده به‏ طور مرتب در کلاس‏ها شرکت کنند، 9‏ ماه تعیین شده است؛ پس از این که در این طرح تیوترها آموزش کامل روحی را گذراندند طبق روش‏هایی که به آنان آموزش داده‏اند باید با افراد غیر بهایی ارتباط برقرار کنند، پس از شناسایی و ایجاد رابطهی افراد علاقه‏مند را به جلسات دعا دعوت می‏کنند. در بسیاری از موارد برای رفع حساسیت مسلمانان از کتب ادعیهی خود مسلمانان استفاده کرده‏اند و کم‏کم آنان را وادار نموده‏اند از متون بهاییت استفاده کنند و در نهایت با اجرای آموزش خانه ‏به ‏خانه، جذب‏شدگان را در گروه‏ها و حلقه‏های مطالعاتی جایگزین می‏نمایند.
 
تشکیلات بهاییان ایران، کل کشور را به 14 منطقه تقسیم نموده و برای هر یک از مناطق رابطی به نام «رابطین ملی» تعیین کرده است. در این 14‏منطقه تا کنون 119 مرکز شناسایی شده که در رأس هر مرکز 3 تیوتر قرار دارد. هر تیوتر یا راهنما می‏تواند تا 16‏حلقهی مطالعاتی تشکیل دهد. نکتهی جالب و مهم این است که هویت افراد جذب شده در جلسات دعا و حلقه‏های مطالعاتی باید محرمانه و مکتوم بماند و حتی افراد غیرمسؤول بهایی در جریان قرار نمی‏گیرند. عوامل اجرایی طرح روحی و تیوترها با کمک یاران ملی و خادمین محلی به صورت زیرزمینی و مخفی، حالتی تهاجمی گرفته و با سه حربهی اساسی و اصلی یعنی سکس در میان جوانان مجرد، کمک مالی در میان اقشار محروم و پرجمعیت و روی خوش و تملق و چاپلوسی در میان افرادی که کسی آن‏ها را تحویل نمی‏گیرد، مشغول فساد اعتقادی و اخلاقی جامعه می‏باشند.
 
طبق بررسی صورت گرفته در سال 1383ه.ش. فعالیت تیوترها به اوج خود رسید و در مناطق 14 گانه‏، تعداد تیوترها که متأسفانه بعضی از آن‏ها جوانان گول خوردهی مسلمان بودند به صورت تصاعدی افزایش یافت. طبق آمار خود بهاییان در سطح کشور 24 هزار تیوتر تربیت شد یعنی هر بهایی یا مسلمان جذب شده که طرح روحی و آموزش کتب هفت‏گانه را گذرانده بود، آمادگی لازم جهت تبلیغ بهاییت را به‏ دست آورد. البته بهاییان در ارایهی آمار همیشه اغراق می‏کنند ولی شکی نیست در سال آخر دولت اصلاحات دشمنان قسم خوردهی اسلام از حداکثر آزادی برخوردار بودند و از انفعال خارج شده و با حداکثر توان تبلیغ میکردند.
 
 
سایر فعالیت‏های بهاییان در دورهی اصلاحات 
 
به موازات اجرای طرح روحی در سال 1381ه.ش. اولین شرکتهای هرمی «گلدکوئیست» نیز در شیراز توسط یهودیان و بهاییان شیراز شکل گرفت و مثل قارچ در سراسر کشور رشد نمود. هم‏زمانی اجرای طرح روحی و راه‏اندازی شرکت‏های هرمی از شیراز تأمل برانگیز است. در «هوم آفیس‏های» شرکت‏های هرمی، دختر و پسر با هم کار میکردند و مصافحه و روبوسی دختر و پسر امری عادی است. در راه‏اندازی شرکت‏های هرمی دست بهاییت کاملاً آشکار بود ولی بعضی روحانیون کوتاه فکر مثل «صانعی» با شرایطی، فعالیت آن‏ها را از نظر شرعی بلااشکال اعلام کردند.
 
هنوز معضل شرکت‏های هرمی موجود است و در فتنهی 88 نیز تمام تشکیلات و اعضای این شرکت‏های غارت­گر و متقلب در اختیار فتنه‏گران بود. همچنین در دورهی اصلاحات، سرمایههای مشکوک بهاییان در بعضی طرح‏های اقتصادی و تجاری به گردش در آمد و در تهران، شیراز، اصفهان و کرمان شاهد شکل‏گیری شرکت‏های متعدد فنی و تجاری بودیم که در داخل برج‏های مرتفع تهران و شهرهای بزرگ تمام قیود دینی و فرهنگی جامعه را زیرپا گذاشتند و متأسفانه رابطه‏ای نزدیک با مسؤولین سکولار و لاقید پیدا کردند. در این دوره، روزنامهها و نشریههای زرد هم‏پای بهاییان سرگرم اباحیگری و فساد شدند.
 
بهاییان وطن‏فروش و جاسوس از سرافکندگی خارج شده و نامه‏های طلب‏کارانهی متعددی برای خاتمی و سایر کارگزاران بی‏غیرت نوشتند. ارسال 30 ‏هزار نامه در دورهی 8 سالهی خاتمی برای مسؤولین و سازمان‏های بین‏المللی و اجرای طرح روحی و استقبال بعضی مسؤولین و حتی برادر خاتمی از وکیل مدافع بهاییان یعنی «شیرین عبادی» در فرودگاه و دعوت این جاسوس خبیث به دانشگاه «الزهراء»(سلام­اللهعلیها) توسط «زهرا رهنورد» همسر «میرحسین موسوی» که در این زمان مشاور ارشد خاتمی بود حکایت از عمق بی‏اعتقادی آنان به اسلام و خط امام داشت. در این دوره، بهاییان به‏ راحتی توانستند (NGO)های متعدد تشکیل داده و در ارگان‏های اجرایی نفوذ نمایند. فعالیت خائنانهی آنان در کمپین یک میلیون امضا و کانون مدافعان حقوق بشر به‏ وضوح اشراف «موساد» و «سیا» بر آنان را نشان می‏دهد.
 
پس از پایان سلطهی مدعیان اصلاحات بر قوهی مقننه و مجریه قدری از جسارت و تهور بهاییان کاسته شد ولی پیرو مشکلاتی که وزارت علوم آقای خاتمی در آذر ماه سال 1382ه.ش. درست کرد و به طور رسمی اعلام نمود در تقاضانامهی آزمون، از دین و مذهب افراد سؤال نمی‏شود. فقط سؤال خواهد شد در آزمون سراسری دانشگاه‏ها چه معارفی را امتحان خواهید داد. کماکان ارسال نامهی سرگشاده و تظلم نامه به بعضی مسؤولین تداوم یافت و در سال‏های اخیر برای مظلوم‏ نمایی بیشتر، کمیتهی پی‏جویی حق تحصیل بهاییان را دایر نموده‏اند که در آخرین اعلامیهی آنها در اوایل سال 1388ه.ش. با انتشار اسامی 24 نفر از بهاییان نفوذی به دانشگاه که به‏ عنوان مسلمان شاغل به تحصیل بودند و اخراج شده‏اند به اخراج آنان اعتراض و مظلوم‏نمایی نموده‏اند. آنچه مسلم است بهاییان با کتمان مسلک خود در آموزش عالی و بسیاری از دوایر دولتی حتی آموزش و پرورش نفوذ نمودهاند که هوشیاری بیشتر دلسوزان اسلام و انقلاب را می‏طلبد.
 
همچنین در سال‏های اخیر، فعالیت سایبری بهاییان با راه اندازی سایت‏های متعدد افزایش چشم‏گیری یافته که متأسفانه بعضی روحانی نماها مانند «یوسفی اشکوری»، «منتظری»، «محمد مجتهد شبستری»، «کدیور» و روشنفکران وابسته به استکبار نظیر «سروش»، «مهاجرانی» و غیره خوراک این سایت‏ها را تأمین می‏کنند که می‏توان به مقالهی مفصل اسفند 87 «یوسفی اشکوری» در دفاع همه جانبه از بهاییان اشاره نمود.
 
 
اشکوری در این مقاله که در نشریهی «عصر نو» تاریخ 3/12/87 نیز منتشر شد، ضمن تأیید نامهی حمایت 267 نفر از ضدانقلابیون فراری از بهاییت، فتوای شیخ ساده لوح «منتظری» را در حمایت از بهاییت فتوایی شجاعانه و قابل تقدیر می‏داند. وی در ادامه بهاییان را در زمرهی اهل کتاب و در انتهای نامه در ردیف اسماعیلیه و زیدیه قرار داده و خواستار آزادی تحصیلات عالیه و استخدام آنان در دوایر دولتی شده است. جای بسی تأسف است فردی در کسوت روحانیت مدعیان شیادی نظیر باب و بها و فرقه‏ای ساخته و پرداختهی دشمنان اسلام و استعمار را با ادیان الهی و اهل کتاب برابر قرار دهد.
 
به هر حال بهاییت پس از حاکمیت مجدد اصولگرایان، شیطنت و اعمال خائنانهی خود را تشدید نمود تا این که در تاریخ 25/2/87 به دستگیری 7 نفر از یاران ملی به نام‏های جمال الدین خانجانی، عفیف نعیمی، سعید رضایی، بهروز توکلی، وحید تیزفهم، مهوش ثابت و فریبا کمال آبادی منجر گردید. در هر صورت دستگیر شدگان از تاریخ 22/10/88 تا 24/3/89 در 6 جلسه محاکمه، ابتدا به 20 سال حبس محکوم شدند که اخیراً به 10 سال کاهش یافته است.
 
با دستگیری این افراد، فعالیت ضداسلامی و ضدایرانی بهاییان به‏ خصوص در اینترنت و شبکههای ماهواره‏ای و نهادهای به ‏اصطلاح حقوق بشری چند برابر شد. «مجمع عمومی سازمان ملل» نیز در تاریخ 29/8/88 در قطعنامهای به دفاع از بهاییان و آشوبگران پس از انتخابات پرداخت. این قطعنامه توسط «دیان علایی» و «بانی دوگال» -نمایندهی جامعهی بهاییت- و دولت کانادا برضد جمهوری اسلامی ایران در کمیتهی سوم مجمع سازمان ملل به رأی گذاشته شد که از 181 کشور شرکت کننده، 74 کشور رأی مثبت، 48 کشور مخالف و 59 کشور رأی ممتنع دادند.
 
متأسفانه عربستان تنها کشور مسلمانی بود که به قطعنامهی حمایت از بهاییان رأی مثبت داد. در این قطعنامه به طور مشروح به موارد نقض حقوق بهاییان و دستگیری و بازداشت 7 نفر از «یاران ملی» اعتراض شده و ایران را به عنوان ناقض حقوق بشر معرفی کردند. «دوگال» نمایندهی جامعهی جهانی در سازمان ملل مدعی شد این قطعنامه در 25 سال اخیر از شدید اللحنترین قطعنامهها برضد جمهوری اسلامی بوده است.
 
در تاریخ 25/11/87 پس از بسته شدن دفتر کانون مدافعان حقوق بشر، منشی این دفتر خانم «ژینوس سبحانی» نیز دستگیر شد. نامبرده در دفتر وکالت خانم «شیرین عبادی» نیز فعال و از بهاییان متعصب و جاسوس بود. دستگیری او موجی از تبلیغات خصمانه را برضد جمهوری اسلامی ایران به راه انداخت، با افشای هویت دفتردار بهایی کانون و دردسر‏سازی این فرقه، دادستان کل کشور آقای «دری نجف‏آبادی» در نامه‏ای به وزیر اطلاعات، فعالیت تشکیلات فرقهی ضالهی بهاییت و هر نوع تشکیلات جایگزین را غیرقانونی اعلام نمود.
 
لازم به ذکر است بهاییت از سال 1362ه.ش. غیرقانونی و تشکیلات آنان منحل اعلام شده بود ولی مجدد به صورت غیرقانونی «یاران ملی» را انتخاب کرده و مشغول فعالیت شده بودند. البته کماکان مبلغین این فرقه در سراسر کشور مشغول فعالیت تبلیغی هستند و در ضیافت 19 روزه، مسلمانان منحرف شده را نیز شرکت می‏دهند و خطر این فرقهی جاسوس همچنان ادامه دارد، به‏ ویژه این که این فرقه به‏ واسطهی فلسفهی وجودی خود یعنی جاسوسی برای استعمار و غرب از ابتدا مرکزگرا بوده و به‏ طور عمده در پایتخت و شهرهای بزرگ مستقر شده است.

منبع: برهان
برچسب ها: بهاییت ، شیراز
نظرات بینندگان