کد خبر: ۸۷۸۶۵
تاریخ انتشار: ۰۰:۱۱ - ۲۱ ارديبهشت ۱۳۹۵
به‌مناسبت سالروز میلاد امام حسین(ع)، بزرگ‌مرد پاسدار آزادگی؛

آلاله‌های عاشورایی؛ سردارانِ بی‌سر از دفاع مقدس تا جبهه‌های مقاومت

در گزارش «آلاله‌های عاشورایی» ضمن یادی از شهدای پاسدار به سراغ دو تن از زنان زینبی رفته‌ایم تا بدانند و بدانیم که بصیرت علوی و فرهنگ عاشورایی بوده که مردم را همواره به‌صورت خودجوش و برای حمایت از دو رکن ولایت و عاشورا به میدان آورده و ثابت کرده‌اند جز با ولایت و آرمان­‌ها با هیچ‌کس عقد اخوت نبسته‌اند.
به گزارش سرویس فرهنگی و اجتماعی شیرازه، امام خامنه‌ای در روز پاسدار در سال 69 فرمودند: «روز پاسدار، این عنوان شیرین و زیبا و فراموش‌نشدنی- است؛ عنوان پاسدار، یادگار روزهای افتخار برای همه‌ دوران تاریخ ما در آینده، و یادگار لحظه‌های حساس این انقلاب است؛ که اگر پاسدار نبود، هیچ چیزی نبود و هیچ چیزی نمی‌ماند.

آلاله‌های عاشورایی؛ سردارانِ بی‌سر از دفاع مقدس تا جبهه‌های مقاومت

هرکس که امروز به نحوی از ارزش‌های اسلامی پاسداری می‌کند و آن را نگه می‌دارد، خوب است به یاد داشته باشد که اگر روزی جوانان پاسدار ما نبودند و این مولود و نهال تازه را از تهاجم دشمنان حراست نمی‌کردند، چیزی باقی نمی‌ماند، تا عالمش درباره‌ مسائل علمی آن، مهندسش درباره‌ مسائل مهندسی آن، پزشکش درباره‌ مسائل دیگر آن، و بقیه‌ خدمتگزارانش هرکدام در حیطه‌ کار خود، به آن خدمت کنند؛ در لحظه‌های اول، باید دلسوزترین انسان‌ها، از یک مولود و یک نهال تازه نگهداری کنند؛ کار هرکس نیست؛ این است که عنوان پاسدار، یادآور آن لحظه‌ها است.

امروز بسیاری از آن پاسداران شهید شده‌اند، بسیاری جانباز شده‌اند، بسیاری هم در همین نهادهای نظامی و انتظامی - سپاه  و امثال اینها - و یا بعضی نهادهای دیگر هستند و مشغولند، عنوان پاسدار، برای انقلاب و اسلام ماند، افراد عوض می‌شوند؛ اما عنوان مثل یک اعتبار و یک تاج کرامت، می‌ماند، هر کسی در زیر آن قرار گرفت، کرامت پیدا می‌کند، عنوان مهم است؛ خوب است که خودمان را با این عنوان، معنون کنیم.»

با مقدمه‌ای از سخنرانی معظمٌ‌له در دیدار با فرماندهان و پاسداران انقلاب اسلامی، می‌توانیم بگوییم؛ امام حسین(ع)، بزرگترین پاسدار دین و شرف و آزادگی است و چه زیبا فرزند بزرگوار، خمینی کبیر(ره) روز میلاد بزرگترین حماسه‌ساز تاریخ بشریت را «روز پاسدار» نامید و این، فرصت مناسبی است که پاسداران انقلاب اسلامی در همه زمینه‌ها به سیدالشهدا(ع) اقتدا کنند.

پاسداران با جهاد عاشورایی، حکومت و وطن خویش را سرافراز ساختند

پاسداران دوران دفاع مقدس، مخلصانه از جان خود گذشتند تا حسینی شوند و با جهاد عاشورایی، حکومت و وطن خویش را سرافراز ساختند، پاسداران امروز باید راه آنان را در سنگرهای جدید ادامه دهند که سنگر سازندگی کشور، سنگر هشیاری در برابر توطئه‌های پنهان دشمنان، سنگر مبارزه‌ها جنگ‌های روانی دشمنان و سنگر حفظ دست‌آوردهای نظام به ویژه ولایت مطلقه فقیه است.

اما امروز باز در برهه‌ای دیگر از تاریخ جمع دیگری از پاسداران غیور ایران اسلامی دوشادوش بسیجیان بی ریای خمینی  با غرقه شدن به خون و زیبا شدن از سرخی شهادت در راه دفاع از حرم عمه سادات حضرت زینب(س) نشان می‌دهند که راه عزت هیچ‌گاه بسته نیست و مسیر جوانمردی و دلدادگی جز با ریختن خون گشوده نمی‌شود.

اگرچه سال‌ها پیش حاج صادق آهنگران زیبا و دردمندانه می‌خواند که «اگر آه تو از جنس نیاز است ... در باغ شهادت باز، باز است»، اما گذر زمان تاییدی بود بر این سخن، آنجا که سکاندار فرزانه انقلاب فرمود: «هنوز دریچه‌ای تنگ به سمت شهادت باز است»

شهدای مدافع حرم در زمانه پرهیاهو و پرادعای ما حقیقتاً این‌گونه بودند

آری، لاجرم باید پاک بود و پاک ماند و به دنبال شهادت رفت تا به چنگش آورد و شهدای مدافع حرم در زمانه پرهیاهو و پرادعای ما حقیقتاً این‌گونه بودند و البته پیش از آن زیستنی الهی و معنوی را برای خود برگزیدند.

سربازان ولی عصر(عج) و شیفتگان خمینی(ره) و خامنه‌ای عزیز امروز بی گمان یا رِجَالٌ صَدَقُوا هستند و یا مِنْهُم مَّن یَنتَظِرُ.

در این روزهای عاشورایی شام، صحیفه مدافعان حرم وزین‌تر و رنگین‌تر از قبل می‌شود و قلب‌های آکنده از غیرت برای دفاع از حرم آل‌الله بی‌قرارتر و در این میان شهدای پاسدار مدافع حرم در اوج مظلومیت و غربت، صداقت و پایمردی خود در رهروی از راه حضرت ارباب را اثبات می‌کنند و به ما یادآور می‌شوند سخن پیر خمین را که فرمود: «تکلیف همه ما را سیدالشهدا(ع) مشخص کرده است»

بصیرت علوی و فرهنگ عاشورایی بوده که مردم را برای حمایت از دو رکن ولایت و عاشورا به میدان آورده است

شیرازه
در ادامه این گزارش عاشورایی از سالروز میلاد امام حسین(ع)، سلطان عشق که به حق روز پاسدار نام گرفته، ضمن یادی از شهدای پاسدار دفاع مقدس به سراغ دو تن از زنان زینبی رفته تا بدانند و بدانیم که بصیرت علوی و فرهنگ عاشورایی بوده که مردم را همواره به‌صورت خودجوش و برای حمایت از این دو رکن یعنی ولایت و عاشورا به میدان آورده و ثابت کردند جز با ولایت و آرمان­‌ها با هیچ کس عقد اخوت نبسته‌اند.

و به راستی رهبر معظم انقلاب چه صریح و رسا در دیدار با خانواده‌های شهدای مدافع حرم فرمودند: «حقیقتا هـم شهدای شما، هم خانواده ها، پدران، مادران و فرزندان آنان، حق بزرگی بر گردن همه ملت ایران دارند؛ این شهدا امتیازاتی دارند: یکی این است کـه اینها از حریم اهل بیت(ع) در عراق و سوریه دفاع کردند و در این راه به شهادت رسیدند.

امتیاز دوم ایـن شهدای شما این اسـت کـه اینها رفتند با دشمنی مبارزه کردند که اگر اینها مبارزه نمی‌کردند این دشمن می‌آمد داخل کشور... اگر جلویش گرفته نمی‌شد ما باید اینجا در کرمانشاه و همدان و بقیه اسـتان‌ها با اینها می جنگیدیم و جلوی اینهـا را می‌گرفتیم؛ در واقع ایـن شهدای عزیـز ما جـان خودشان را در راه دفاع از کشـور، ملت، دیـن، انقلاب اسلامی فـدا کردند.

امتیـاز سـوم هـم این است کـه اینهـا در غربت بـه شهادت رسیدند. این هـم یک امتیـاز بزرگی اسـت. این هـم پیش خدای متعال فرامـوش نمی شود.»

سردار بی‌سر شهید اسکندری، سردار سرافراز مدافع حرم


سردار اسكندري از مدافعان حرم در سوريه و رئيس سابق بنياد شهيد استان فارس بود كه در نهايت پس از سال‌ها مبارزه و مجاهدت به آرزوي قلبي‌اش رسيد و در دفاع از حرم حضرت زينب كبري(س) به شهادت رسيد.

سردار شهيد عبدالله اسكندري هرچند رزمنده‌اي نام‌آور در جنگ تحميلي بود، اما نام او وقتي سر زبان‌ها افتاد كه پيكر مطهرش پس از شهادت به دست گروه تروريستي «اجناد الشام» افتاد و ابوجعفر نامي كه از فرماندهان اين گروه تروريستي بود، سر از تن بي‌جانش جدا كرد و تصاوير آن را در فضاي مجازي منتشر ساخت.

البته طولي نكشيد كه وعده خدا محقق شد و با كشته شدن ابوجعفر به دست ارتش سوريه، اين بار تصوير لاشه او بود كه در معرض ديد جهانيان قرار گرفت و دل همه دوستداران شهيد را شاد كرد.

اعظم سالاری، همسر شهید سردار اسکندری زنی از زنان دیار زینبی که در دو جبهه دفاع مقدس و مقاومت همسر را همراهی کرده و امروز وقتی با او صخبت می‌کردم، رد بغضی از سال‌های دور و مجاهدت‌های انقلابی همسرش را در آوای او حس می‌کردم.

به گفته وی، سردار اسکندری از قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، فعالیت‌های انقلابی و مبارزاتی خود را آغاز کرد و پس از آن نیز با عضویت در سپاه به جبهه‌های کردستان و جنوب کشور پیوسته است که در آن برهه زمانی، خانواده این رزمنده انقلابی به مدت چهار سال در اهواز مستقر شده بودند تا بُعد مسافت خللی در امر جهاد به‌وجود نیاورد.

همسر شهید اسکندری در گفتگو با شیرازه، با بیان اینکه الگوی همسر وی، همرزمان شهیدش بوده‌اند، گفت: شهید اسکندری به‌قدری به «پاسداری» عشق می‌ورزید که  حتی مشوق برادرانشان در پوشیدن لباس مقدس سپاه شد.

سالاری، صمیمیت و احترام به همسر و والدین و فرزندان و همچنین روابط خوب اجتماعی و مردمی را از ویژگی‌های این شهید ذکر و بیان کرد: احترام به والدینشان الگوی تربیتی فرزندانم در برخورد با ما بود و در این 32 سال زندگی جز محبت چیزی از وی ندیدم و به عبارتی رفتار ایشان رأفت‌گونه بود.

وی افزود: این شهيد عزیز خيلي با خانواده شهدا و جانبازان مأنوس شده بودند تا آنجا كه مي‌توانستند در رفع مشكلات و مسائل آنها كوشش مي‌كردند. صبر، خوشرويي و متانت ايشان زبانزد بود و خيلي تحمل داشتند.

همسر شهید اسکندری در مورد نحوه اعزام وی به سوریه و نوع بیانشان به خانواده گفت: كمي قبل از اعزامشان به سوريه به خانواده گفتند كه احتمالاً سفري به لبنان داشته باشند، اما بعد به طور خصوصی به من گفتند كه سفر ايشان به لبنان نيست، بلكه ايشان بايد راهي سوريه شوند.

سالاری بیان کرد: من هيچ حرفي به نشانه اعتراض نزدم، من همسرم را كامل قبول داشتم و تصمیم منطقی و عقلانی گرفته بودند و هر تصميمي كه در طول  زندگي گرفته بودند من هم همراهي‌شان مي‌كردم.

وی اضافه کرد: چند روز بعد از بیان این صحبت، ساعت 10 صبح بود که سردار تماس گرفتند و خواستند ساکشان را آماده کنم که البته ساکشان را از قبل آماده کرده بودم، وی به خانه آمد، ساكشان را برداشت و خداحافظی کرد و سریع به فرودگاه رفت و من و بچه‌ها نیز همراهشان تا فرودگاه رفتیم.

همسر شهید مدافع حرم گفت: در فرودگاه ساعتی منتظر بودیم  و وی خیلی آرام بود و آرامش سردار به ما نیز منتقل شده بود و وقتی به وی گفتم کی برمی‌گردید، گفت «دو ماه دیگه» که گفتم حداقل دو هفته دیگر به ما سر بزنید و یک روز در میان تماس بگیرید که قبول کردند و سر وعده‌های خود در انجام تلفن‌ها بودند.

وی در مورد نحوه شنیدن خبر شهادت همسرشان بیان کرد: از طريق يكي از دوستان متوجه شديم كه با پسرم تماس گرفته بودند، من از پسرم خواستم تا به خواهرهايش حرفي نزند. دو روز تحمل كرديم و به دخترها چيزي نگفتيم، روز سوم بود كه از صحت خبر شهادت همسرم مطمئن شديم، به دخترها هم گفتيم.

سالاری افزود: همان لحظه من دعا كردم كه خدايا يك صبر زينبي به من عطا كن، خدا مي‌داند از آن لحظه به بعد خدا به من آرامشي داد تا بچه‌ها را آرام كنم. مردم و فاميل و دوستان نگران بودند و ناراحت اما وقتي آرامش من را مي‌ديدند آرام مي‌شدند و من اين را از بركت وجود خانم زينب(س) مي‌دانم.

همسر شهید اسکندری تصریح کرد: بعد از شهادت پدر پيكر ايشان به ما بازگردانده نشد، اما صحبت‌هايي بود كه با مبادله اسير، يا پرداخت هزينه‌اي بتوانيم پيكر پدر را بازپس بگيريم. اما فرزندانم گفتند كه مادر جان به كساني كه مي‌خواهند پيكر پدر را بازگردانند، بگوييد ما راضي نيستيم كه يك ريالي از پول بيت‌المال صرف اين گروه خبيث شود، حتي يك اسير هم نبايد آزاد شود، پدر رفته بود تا آنها را به درك واصل كند، ما براي آنچه در راه خدا داده‌ايم، توقعي نداريم و حاضر نيستيم كه به ازاي پيكر پدرمان ريالي از بيت‌المال هزينه شود. زيرا هر اقدامي كمك به آنها محسوب مي‌شود.

سالاری با اشاره به دیدار با امام خامنه‌ای، رهبر معظم انقلاب گفت: وقتی سعادت این دیدار نصیبمان شد  و این گفته پسرم را برای حضرت آقا بیان کردم، در اين ديدار مادر، اين روايت را براي آقا بازگو کردم، حضرت آقا بسيار مسرور شدند و فرمودند: آفرين به اين روحيه بچه‌ها، آفرين به اين استقامت. خيلي ما را مورد تشويق قرار دادند.

وی با اشاره به روحیه انقلابی این سردار بی‌سر که همانند مولایش امام حسین(ع) به شهادت رسیده بود، گفت: شهید اسکندری همواره در خط رهبری بود و از ایننکه فاصله‌ای با افرادی‌که زایه با انقلاب داشتند، بگیرد واهمه‌ای نداشت.

این بانوی زینبی در پایان این گفتگوی حزن‌انگیز خطاب به افراد جامعه گفت: باید همه گوش به فرمان رهبری باشیم و نه یک قدم جلو و نه عقب حرکت کنیم و افراد و رسانه‌هایی که از خط انقلاب فاصله گرفته‌اند باید نسبت به شهدا به‌ویژه شهدای مدافع حرم  و سفیران شهید حساس بود؛ چرا که اینها اگر نمی‌رفتند معلوم نبود  امروز ایران چه وضعیتی داشت.

شهید نصیری بیات، شهید پرعزت مدافع مرز

معصومه محمدی، همسر شهید شهید موسی نصیری بیات از شهدای جاودان منطقه سروان که در دفاع از مرزهای جنوب شرقی کشور به شهادت رسیده بود، در گفتگو با شیرازه بیان کرد: الگوی همسرش در زندگی همواره ائمه اطهار(ع) بوده و شهادت آرزوی قلبی این شهید بزرگوار بوده است.

وی با بیان اینکه همسرش در دومین مأموریت شربت شهادت را نوشیده است، ذکر کرد: وی تنها 35 سال داشت و قبل از سفر دوم هم از خانواده‌اش حلالیت طلبید و هم نسبت به ابوالفضل و علی‌اصغر سفارش کرد.

این بانوی زینبی و همسر شهید، با اشاره به نحوه شهادت همسرش گفت: در روز شهادت همسرش، ابوالفضل به او تماس گرفته بود و آنتن نداشت، پس از ان در ساعت 2 بعدازظهر، وی تماس می‌گیرد و با همسر و پسرش صحبت می‌کند و حتی قرار بوده شب دوباره با همسرش تماس بگیرد؛ اما همان روز ساعت 4 شهید می‌شود که پس از آن وی از طریق تلفن از شهادت همسرش خبردار می‌شود.

محمدی تصریح کرد: همسرش عاشقانه شغل پاسداری را دوست داشته و گفته دوست دارم با جان و دل حقوقی که به خانه می‌آورم، حلال باشد.

این همسر شهید گفت: سرهنگ دوم اکبر عبدالله‌نژاد، ستوان سوم قدرت‌الله ماندنی و بسیجی ویژه موسی نصیری‌بیات شهدایی بودند که آن روز فدای تعدا زیادی از افراد سپاه شدند و پیام من به پاسداران این است که بچه‌های این شهدا فراموش نشوند.

سردار بی‌سر شهید شیرعلی سلطانی،  شهید دلیرمرد دفاع مقدس

در قسمت دیگر گزارش «آلاله‌های عاشورایی»، یادی می‌‌کنیم از یکی از آلاله‌های سرزمین 15 هزار شهید فارس، سردار بی‌سر، سردار شهید شیرعلی سلطانی؛ همان شهیدی که می‌گفت «من شرم می‌کنم در روز قیامت در پیشگاه اربابم امام حسین(ع) سر در بدن داشته باشم»؛ او به آرزوی خود می‌رسد و در عملیات فتح‌المبین در شوش با اصابت خمپاره‌ای‌ به سر او سرش از بدنش جدا می‌شود و به شهادت می‌رسد.

او آن‌قدر گمنام است که حتی بچه‌های آسمان نیز آن‌گونه که باید و شاید او را نمی‌شناسند امّا نه آن‌قدر بی‌نام‌ونشان که با شنیدن نام مسجد المهدی(عج) به یاد شیرعلی سلطانی نیفتند؛ مگر چند پاییز از هجرت آسمانی او گذشته است، هنوز شبیخون‌های شیرعلی از درودیوار محله به گوش می‌رسد. هنوز سوز آوازهای جان‌گداز او را ستاره‌های مغموم شب، شعله، شروع می‌پراکنند، هنوز از گلدسته‌های اذان، بوی فصیح توسل جاری است؛ هنوز می‌شود او را از درودیوار مغموم مسجد المهدی(عج) شنید.
 
پا که در آستان مسجد می‌گذاری، شمیم عطر شهادت، تو را سرمست می‌کند. در ناگزیر رفتن و ماندن، حسی نجیب، تو را به سمت کتابخانه مسجد می‌کشاند، در عطر تغزل و باروت گم می‌شوی و چشم‌هایت به مقبره‌ای کوچک می‌افتد که مردی بزرگ با تنی بی‌سر در آغوش شهادت آرمیده ااست. آخرین واگویه‌های خود را که بر سنگی کبود نقش بسته است مرور می‌کنی؛ «آرامگاه ابدی شهید شیرعلی سلطانی، فرزند امیر، متولد 1327 که در تاریخ دوم فروردین‌ماه 1361 در منطقۀ شوش و در جریان عملیات فتح‌المبین به درجه رفیع شهادت نائل آمد».
 
دنبال آشنایی می‌گردی تا از شیرعلی برایت بگوید امّا انگار مثل همیشه تنها آشنای تو اوراق پراکندۀ خلاصه خوبی‌هاست که کوتاه و فشرده، شهید را به تفسیر نشسته است.

شهید حاج شیرعلی سلطانی «ذاکر اهل‌بیت(ع)» در سال ۱۳۲۷ هجری شمسی در خانواده‌ای متدین در محله کوشک قوامی شیراز دیده به جهان گشود؛ شهید سلطانی تحصیلات خود را از همان مکتب‌خانه شروع کرد سپس تا کلاس ششم ابتدایی درس را ادامه داد، به علت شور علاقه بسیاری که به معارف اسلامی داشت در یکی از مدارس حوزه علمیه به تحصیل علوم دینی پرداخت.
 
پس از پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۹ به خاطر علاقه‌اش به سپاه به عضویت این نهاد مردمی درآمد، شهید سلطانی در سپاه به‌عنوان الگوی بارز تقوا و اخلاص و صفا و صمیمیت شناخته شد خصوصاً خضوع و افتادگی او بسیار چشم‌گیر بود به‌نحوی‌که پاسداران و بسیجیان او را به‌عنوان یک معلم اخلاقمی می‌نگریستند.

شهید سلطانی از مدت‌ها قبل خودش را برای شهادت آماده کرده بود شاهد ما بر این مدعا مقبره‌ای‌ است که از قبل در گوشه‌ای از کتابخانه مسجد المهدی (که خود بنیان‌گذار همین مسجد بود) آماده ساخته بود و شب‌ها را در آن به رازونیاز و دعا با معبودش می‌پرداخت.
 
مقبره‌ای‌ که درست به اندازه تن بی‌سرش حفر شده بود گویی که شهید از قبل می‌دانسته که پیکرش را بدون سر دفن می‌کنند و بالاخره در عملیات فتح‌المبین به درجه رفیع شهادت رسید.

پیکر بی‌سر شهید سلطانی در روز 12 فروردین 1361 در کتابخانه مسجد المهدی(عج) واقع در کوشک قوامی در مکانی که خود شهید آماده کرده بود به خاک سپردند.

هان ای عاشوراییان! عاشوراهای دیگر در پیش است؛ باید که پلی زنیم از درون به معنای انسانیت

در پایان این گزارش «آلاله‌های عاشورایی» باید گفت: هان ای عاشوراییان! عاشوراهای دیگر در پیش است، آمده‌ایم تا بگوییم برایمان سخت است از آنان که ندیده‌ایم سخن بگوییم از آنان که افتخاری در دل تاریخ هستند و باید که پلی زنیم از درون به معنای انسانیت.

گفتن از شما پاسداران سر افراز و دلاور کشورمان، گفتن از عروج و خدا و پرواز است؛ آن هنگام که در آغوش خطر، برای خفتن چشم‌های امن دیگران، تن به آتش می­‌دهید.

ای پاسداران حریم عشق! مگر می‌­توان بی‌نام و یاد شما در فرهنگ لغات این سرزمین، به مفهوم آزادی و رهایی رسید؟!

آتشفشان غیرتتان، چراغ و روشنایی مرزهایی است که جز گام­‌های آشنایتان، بیگانه‌ای را به خود نخواهد دید که نقطه اشتراک شما با حسین(ع)، آزادگی است.
نظرات بینندگان