رمزگشایی از نامه سرلشکر سلیمانی به روحانی
اول «جلوی صدور نفت ایران را بگیرید تا نتیجهاش را ببینید»، اولین یا جدیترین تهدید حسن روحانی در دوران ریاستجمهوری در قبال توطئههای غرب بهویژه آمریکا بود. جملهای که کارشناسان وقتی آن را شنیده و کنار عبارت «امکان ندارد نفت منطقه صادر شود و نفت ایران صادر نشود»، احتمال دادند که ماجرا دوباره همان مساله تنگه هرمز باشد.
همان که ایران بهعنوان یک راهبرد استراتژیک تاکنون در چنته داشته و گذاشته برای روز مبادا که اگر روزی محدودیتهای غیرقانونی برایش گسترده شد، از آن بهعنوان یک اهرم قدرت استفاده کند.
آنها گفتند که از حزب ا... لبنان گرفته تا انصار ا... در یمن، هرگاه ایران به مشکل خورده یا تحت فشار قرارگرفته آنها خودجوش به حمایت از ایران بلند شدهاند و حالا نیز اگر قرار باشد برای ایران در فروش و صادرات نفت محدودیتهای جدی ایجاد شود، انصار ا... یمن به حمایت از ایران اقدام خواهد کرد.
ژئوپلیتیکخواندهها البته معنی این کلام را میدانند و میفهمند که یمنیها به راحتی میتوانند برای تردد کشتیها از تنگه بابالمندب و رسیدن آنها به دریای سرخ و کانال سوئز محدودیت ایجاد کنند. حالا شاید پرسیده شود که چرا به جز هرمز نیاز است که بابالمندب هم بسته شود؟ پاسخ مربوط به خط لوله انتقال نفت امارات و عربستان سعودی است، همان که از خاک این دو کشور وارد خاک عمان شده و از آنجا یعنی در نقطهای بعد از تنگه هرمز بارگیری و از مسیر دریا به غرب صادر میشود. با توجه به اینخط انتقال نفت، برای کاهش چشمگیر صادرات نفت خلیج فارس به اروپا لازم است که بابالمندب یعنی نقطهای در مسیر رسیدن کشتیها به اروپا و در محلی بعد از کشور عمان مسدود شود تا خواسته ایران به نتیجه برسد.
سوم بخش عمدهای از خاک مناطق غربی یمن امروز در دست انصارا... است؛ منطقهای در جوار تنگه بابالمندب. با توجه به مطالب گفته شده در بالا و از آنجایی که آمریکا، عربستان و امارات میدانند که اگر قرار بر تقابل با تهدید ایران باشد باید بابالمندب امن شود، چند وقتی هست که با تمام قوا به غرب یمن هجوم برده و تلاش میکنند ابتدا بندر مهم الحدیده را از دست انصارا... و ارتش یمن خارج کنند و بعدا به تدریج باقی نقاط را به دست بیاورند. حجم درگیریها حداقل در یک ماه اخیر در این منطقه چشمگیر بوده است.
چهارم در ابتدای بحث گفتیم که تهدید به محدودیت برای فروش نفت از سوی حسن روحانی اولین یا جدیترین تهدید اوست. واضح و مبرهن است که رویکرد حسن روحانی در اداره کشور مبتنیبر مذاکره با غرب و گرهگشایی از تعاملات اقتصادی با آنهاست. او همواره تلاش کرده تا با تکیه کامل به روابط با غرب و مبادلات اقتصادی با آنها کشور را اداره کند. زمان قابل توجه برای رسیدن به توافق با غرب از جمله ایالات متحده، گواه این ادعاست.
حالا او تهدیدی کرده که با اظهارات و نوع تعاملات قبلی متفاوت و حتی مغایر است و حداقل با جمع بندی سخنان او مبنیبر اینکه آمریکا کدخدای جهان است نمیخواند. علاوهبر حسن روحانی این برداشت از مواضع حسن روحانی را میتوان به مواضع دستگاه دیپلماسی او و دیپلماتهایی از جمله محمدجواد ظریف نیز تعمیم داد و گفت تهدید به بستن تنگه هرمز یا بابالمندب با چارچوبهای آنها نمیخواند.
خب حالا سوال مهمی مطرح میشود و آن این است چگونه غربیها ممکن است تهدید امروز حسن روحانی را با وجود مواضع چندین ساله او در پافشاری برای تعامل گسترده با غرب باور کنند؟و چگونه ممکن است بقای روحانی در برجام پس از خروج ایالات متحده بهعنوان رکن اصلی توافق را ببینند و تهدید امروز او را باور کنند؟
پاسخ واضح است، آنها تهدید حسن روحانی را زمانی باور خواهند کرد و از آن هراس خواهند داشت که پشتوانه محکمی را در پس آن ببیند، پشتوانهای از جنس رزمندگانی چون سرلشکر حاج قاسم سلیمانی که تا به حال هرچه در میدان نبرد گفته، محقق شده است. آمریکا و اروپا به خوبی میدانند که قاسم سلیمانی مرد نظامی میدان نبرد است.
آنها میدانند که وقتی سرلشکر سلیمانی گفت تا سه ماه دیگر داعش نخواهد بود، نه طی سه ماه، که دو ماهه وعده خود را عملی کرد و به حکومت خودخوانده داعش بهعنوان یک گروهک تروریستی با پشتوانه وسیع مالی، لجستیکی و حتی دیپلماتیک از سوی عربستان و آمریکا پایان داد.
از این رو باید گفت نامه بیسابقه حاج قاسم سلیمانی به حسن روحانی بزرگترین و اصلیترین پشتوانه تهدید حسن روحانی بود و به نوعی پازلی بود که کامل شد. نامه سرلشکر سلیمانی حامل این پیام بود که غرب میبایست در کنار اظهارات روحانی، به خط شدن جریان مقاومت در منطقه را هم ببیند و این مساله را در تصمیمات خود مدنظر داشته باشد که فرمانده نیروی قدس ایران و نیروهای مقاومت در سرتاسر منطقه یک نیروی یکپارچه برای مقابله با دشمن هستند.
منبع: روزنامه فرهیختگان
انتهای پیام/