نامش را به یاد امام راحل، روح الله گذاشتیم
به گزارش شیرازه، شهادت، افتخاری است که نصیب هرکس نمی شود. افتخار نه؛ شهادت، مدال بندگی خوب و خالصانه است. چه خوب اگر نصیب ما هم می شد.
در ایام چهلم بزرگ مرد تاریخ، حضرت روح الله(ره)، در اواخر تیرماه 68 به دنیا آمد. پدرش که در کاروان پیاده عاشقان خمینی کبیر، از شیراز راهی تهران بود، در نزدیکی قم در تماس با خانه، از به دنیا آمدنش مطلع شده و به عشق امام راحل(ره)، نامش را روح الله گذاشت.
پدرش پاسدار بود و به حق، فرزندش را چه خوب تربیت کرد که اینگونه لایق دیدار یار شد.
در دهمین سالگرد شهادت این جوان برومند، پای صحبت های پدر بزرگوار این شهید جوان نشستیم.
این پاسدار انقلاب با عشق از نامگذاری روح الله شروع به صحبت کرد که در مسیر پیاده روی اولین چهلم موسس کبیر انقلاب، خبر تولد پسرش را شنید و همانجا، نام روح الله را برایش انتخاب کرد؛ و چه اسم با مسمایی.
پدر این شهید در ادامه با بیان اینکه روح الله در پایگاه مقاومت عضو فعال بسیج بود و در مسجد محل، از جوانان فعال، گفت: دوره کاردانی دانشگاه را که به اتمام رساند، تصمیم به اعزام جهت خدمت مقدس سربازی گرفت. دوره آموزشی را در پادگان ولی عصر آباده گذراند.
رجبی با یادآوری اینکه ما ساکن استهبان بودیم و من برای کاری با ماشین شخصی از تهران برمی گشتم، به پایان دوره آموزشی روح الله اشاره کرد و ادامه داد: دوره آموزشی اش پایان یافته بود و در حال مراجعت به استهبان بود. پس با او تماس گرفتم که منتظر باش تا سرراه سوارت می کنم، اما او می خواست با دوستانش بیاید.
به گفته این پدر شهید، زودتر از او به منزل رسید؛ و در منزل، همه چیز مهیای استقبال از روح الله بود. خانواده برایش گل و شیرینی و نقل و نبات تهیه کرده بودند و با ورودش، خواهرانش کلی عکس و فیلم گرفتند. آن شب را به خوبی دور هم گذراندیم.
وی با تصریح بر اینکه در این ایام، روح الله 21 ساله بود و نامزد داشت و هرکجا که می رفت، با نامزدش بود، افزود: روز بعد، جمعه بود و او کمی سرماخوردگی داشت و شنبه هم باید خود را به سپاه فجر معرفی می کرد. استراحت کرد و دارو خورد، اما خوب نشد. شب به مسجد رفت و طبق روال همیشگی، تا پس از نماز و تعقیبات و قرآن، ماند. به خانه که آمد، گفت باید به بیمارستان بروم و دارو بگیرم که فردا فکر نکنند از زیر خدمت به بهانه مریضی فرار می کنم.
رجبی با بیان اینکه روح الله سوئیچ ماشین را برداشت و برخلاف همیشه، خواست تنها برود و نامزدش را با خودش نبرد، گفت: وضعیت خانه ما در کوچه، طوری بود که وقتی ماشین را از خانه بیرون می بردیم، کوچه بن بست می شد و باید سریع حرکت می کردی. او ماشین را بیرون برد، اما کمی که از حیاط بیرون رفت، پرایدی را پشت سرش دید و مجبور شد به داخل برگردد تا آن ماشین برود؛ اما غافل از اینکه این، ماشین اشراری بود که به دلیل تخلفات زیاد و جرایم سنگین، مدتی بود در پی آنها بودیم و البته علاوه بر من که آن زمان مسئولیتی در سپاه استهبان داشتم، چند نفر دیگر از مسئولین دیگر شهر را هم تهدید کرده بودند و حالا برای عملیاتی کردن تهدیداتشان به خانه ما آمده بودند.
وی در تشریح لحظات سنگین آن حادثه سخت گفت: روح الله را از دوطرف ماشین به گلوله بستند و با 31 گلوله وی را در 27 فروردین ماه سال 89 به شهادت رساندند. کل این اتفاقات از رفتن روح الله به حیات و شهادتش شاید چند دقیقه طول کشید و وقتی ما به حیات آمدیم، ماشین خالی بود و اشرار، حتی جسدش را هم با خود برده بودند.
به گفته این پدر شهید، پس از آن، با پیگیری های شدید امنیتی که انجام شد، در فواصل زمانی کوتاه، با دستگیری یا کشته شدن اعضای آنان، تیم اشرار مسلح شرق فارس منهدم شده و هشت روز بعد جسد روح الله را از کوه های اطراف استهبان و نیریز پیدا کردیم.
پیکر چاک چاک روح الله، با حضور یكپارچه مردم ومسئولین و همچنین تعدادی مسئولین و مقامات لشكری وامنیتی و سیاسی استان از جمله سردار غیب پرور تشییع و در كنار دیگر شهداء این شهرستان به خاك سپرده ش؛. و امروز، 10 سال از آن روز سخت برای این خانواده داغدیده می گذرد.
به گزارش شیرازه، سرهنگ رجبی، پدر شهید روح الله رجبی، در زمان حادثه، مسئول اطلاعات سپاه استهبان بود که به دلیل پیگیری پرونده اشرار مسلح، همواره مورد تهدید آنها قرار گرفته بود.
یادش گرامی و راهش پر رهرو
انتهای پیام/