تقابل ایدئولوژیک انقلاب اسلامی با انقلاب فرانسه
مقایسهی تطبیقی انقلاب اسلامی ایران با انقلابهایی چون انقلاب فرانسه، یک الگوی تحلیلی مناسب برای فهم دقیقتر ابعاد و اثرات این انقلاب در اختیار ما میگذارد. نتایج بدست آمده حاکی از آن است که بین دو انقلاب ایران و فرانسه در برخی از ویژگیها مانند ایدئولوژی فراگیر، تاثیرات جهانی و بینالمللی، اجتماعی بودن انقلاب و خلق گفتمانهای جدید سیاسی مانند برابری، آزادی و... نقاط مشترکی وجود دارد. انقلابها داروی شفابخش برای رهایی مردمان ستمدیده از چنگال نظامهای مستبد حاکم یا سلطه خارجی در نظر گرفته می شوند.
به گزارش سرویس سیاسی شیرازه، تا بحال انقلابهای متعددی در طول تاریخ شکل گرفته که هرکدام دلایل و عوامل خاص خود را داشته است که شامل: عوامل اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و مذهبی است. این انقلابها تشابهات و تمایزات زیادی با هم داشتهاند.
انقلاب ها به عنوان وقایع مهم و شگرف اجتماعی عمدتاً از دو دیدگاه سیاسی و جامعه شناختی مورد برسی قرار میگیرند. در دیدگاه سیاسی انقلاب به معنای تغییر حکومت و تغییر ساختار سیاسی است. بر اساس این دیدگاه، انقلابها داروی شفابخش برای رهایی مردمان ستمدیده از چنگال نظامهای مستبد حاکم یا سلطه خارجی در نظر گرفته می شوند.
در دیدگاه جامعه شناختی، انقلاب علاوه بر تغییر نظام سیاسی، تغییر نهادها، ساختارها و مناسبات اجتماعی و جایگزینی طبقه جدید به جای طبقه حاکم را نیز در بر میگیرد.
از بعد نظری، تئوری های انقلاب از سه نوع انقلاب بحث کردهاند، انقلابهای سیاسی که به حداقل تغییر، یعنی تغییر در حاکمیت سیاسی بسنده میکنند، انقلابهای اجتماعی که با تغییر در حاکمیت سیاسی در مناسبات داخلی و روابط اجتماعی نیز تحول ایجاد میکنند و در نهایت انقلابهای تاریخی و دوران ساز که علاوه بر تحولات یاد شده، مناسبات جهانی را نیز در بر گرفته و تاثیرات عمیق بین المللی و دوران سازی را در ابعاد متنوع از خود بر جای می گذارد.
در این بین، انقلاب فرانسه و انقلاب اسلامی ایران را میتوان از نوع سوم انقلاب ها دانست. به این معنی که دو انقلاب ایران و فرانسه را میتوان اولاً در زمره کاملترین و جامعترین انقلابهایی که تاکنون صورت گرفته اند دانست؛ ثانیاً از آنها به عنوان الگو و مدلی مناسب در بررسی سایر انقلاب ها استفاده کرد. اهمیت این دو انقلاب موجب شده است برخی ویژگی های موجود در آنها در سایر انقلاب ها قابل مشاهده نباشد.
با نگاهی به تعاریف ارائه شده نیز می توان گفت یک انقلاب کامل، حداقل دارای چهار عامل: ۱_ نارضایتی عمومی از وضع موجود ۲_ ظهور و گسترش ایدئولوژی های جدید جایگزین ۳گسترش روحیهی انقلابی ۴ رهبری و نهادهای بسیجی، و سه عنصر ۱مشارکت تودهای ۲عنصر خشونت ۳تغییر ساختار و همچنین دارای سه بعد ۱اجتماعی ۲سیاسی ۳فرهنگی باشد؛ و این همان ویژگی هایی است که دو انقلاب فرانسه و به ویژه انقلاب اسلامی به خوبی در خود جای دادهاند. چنین ویژگی هایی ما را بر آن داشت تا به روش تطبیقی، به بررسی شباهت ها و تفاوت ها، و همچنین شناخت ابعاد پنهان این انقلاب بپردازیم.
در این میان مقایسهی تطبیقی انقلاب اسلامی ایران با انقلابهایی چون انقلاب فرانسه، یک الگوی تحلیلی مناسب برای فهم دقیقتر ابعاد و اثرات این انقلاب در اختیار ما میگذارد. نتایج بدست آمده حاکی از آن است که بین دو انقلاب ایران و فرانسه در برخی از ویژگیها مانند ایدئولوژی فراگیر، تاثیرات جهانی و بینالمللی، اجتماعی بودن انقلاب و خلق گفتمانهای جدید سیاسی مانند برابری، آزادی و... نقاط مشترکی وجود دارد. البته تفاوتهای بنیادینی هم در زمینه شکلگیری انقلاب و موارد دیگر وجود دارد که وجه تمایز این دو انقلاب را آشکار میسازد.**
در همین راستا برای فهم و تبیین تفاوتها و شباهتهای این دو انقلاب و همچنین شناخت شاخصهها و تفاوتهای بنیادین انقلاب اسلامی ایران، بر آن شدیم تا با کارشناس علوم سیاسی روحاله اژدری گفتگویی داشته باشیم.
روح اله اژدری کارشناس علوم سیاسی دو انقلاب مهم در فرانسه و ایران مورد قیاس قرار داد و عنوان کرد: از انقلاب فرانسه در سال ۱۷۹۴ میلادی در غرب تا پیروزی انقلاب اسلامی ایران در شرق در سال 1975، ۱۸۵ سال می گذرد. انقلاب فرانسه که از آن به عنوان انقلاب کبیر یاد میکنند در تاریخ مدرن نقطه عطف مهمی است. زیرا پایان یک عهد و آغاز عهد تازهای به شمار می رود. انقلاب اسلامی ایران نیز در عصر جدید نقطه عطف دیگری است که پایان یک عهد و عهد تازهای را بشارت داده و میدهد. عموم دشمنی ها با انقلاب اسلامی ایران در طول ۴۰ سال گذشته از طرف متعهدان به عصر مدرنیته است که زاییده انقلاب فرانسه شمرده می شوند.
وی در رابطه با چرایی انقلاب فرانسه افزود: انقلاب فرانسه، انقلابی است که توسط سان کلوت ها یا مردم برهنهای اتفاق می افتد که به دلیل وضعیت فلاکت بار اقتصادی جزو پست ترین مردم در جامعه اشرافی اروپا به شمار می رفتند. این مردم به دلیل به تنگ آمدن از ظلم و استبداد نظام پادشاهی در دوره لویی شانزدهم و اشراف فئودال و قدرت کلیسای کاتولیک که دین را دستمایه فرمانروایی دنیوی خود ساخته بودند، صورت پذیرفت. شعار اصلی آنان "آزادی برابری و برادری" بود، که در آن زمان در جهان طنین افکن می شد. اروپا هنوز دست گروهی از پادشاهان و امپراطورانی بود که شبح خود را بر اروپا می افکندند.
اژدری ادامه داد: انقلاب فرانسه در آن دنیای پادشاهان از اعماق اجتماع مردمی و البته بدون رهبری فردی ، کاریزما و مورد اجماع همه مردم، به صورت هول انگیز و عجیب بیرون جست و پادشاهی را از تختش به زیر افکند و پادشاهان دیگر را تهدید کرد. شاید به ظاهر سان کلوت ها را بتوان نماینده قشری از جامعه دانست که در انقلاب اسلامی ایران از آنها به عنوان مردم پابرهنه نام برده میشد.
این پژوهشگر مسایل سیاسی تصریح کرد: اگر شورش دهقانان یا سان کلوتها یا مردم پابرهنه را فقط مصداق انقلاب بدانیم، به بیراهه رفتهایم. چرا که در طول تاریخ شورشهای دهقانی ناشی از پریشانی و بدبختی فلاکت بار در آسیا و اروپا فراوان صورت پذیرفته و حتی همراه با اقدامات انقلابی هم بوده است. اما هیچ کدام به نتیجه رضایت بخشی نرسیده است. دلیل اصلی آن را باید در این دانست که هیچ کدام افق روشنی درباره اهداف خود نداشتند و به علت همین ابهام فکری و نقصان ایدئولوژی، اغلب تلاش های آنان به شکست منجر می شد.
وی اضافه کرد: آنچه را که میتوان در مورد هر دو انقلاب اسلامی ایران و انقلاب کبیر فرانسه گفت، همین نقطه مشترک داشتن ایدئولوژی است، که آنها را تبدیل به یک انقلاب واقعی و تمدن ساز می کند. که هرکدام هویتی متفاوت، متقابل و متخاصم دارند. سابقه تجمل گرایی، شکوه اشرافیگری، بی لیاقتی و فساد در دستگاه های حاکم پادشاهان فرانسه که منجر به فقر شدید و روز افزون مردم گردیده بود از یک طرف و پیدایش افکار تازهای که توسط افرادی چون ولتر، منتسکیو و روسو انتشار می یافت، انقلاب فرانسه را صاحب ایدئولوژی می ساخت. لذا در انقلاب فرانسه، حرکت سان کلوتها به عنوان مدافعان و متقاضیان حقوق اقتصادی در کنار حرکت روشنفکرانی که دم از افکار نو میزدند، همزمان و دوشادوش هم پیش می رفتند.
این کارشناس علوم سیاسی با اشاره به ایدئولوژی انقلاب فرانسه ادامه داد: ایدئولوژی انقلاب فرانسه بر خلاف ایدئولوژی انقلاب اسلامی مفاهیم نو و سبک عقیده و زندگی مدنی را فریاد می زد که با سنت مرسوم مردم تفاوت زیادی داشت و نفوذ آن تدریجی و آرام در میان مردم انجام می پذیرفت. چرا که سبک زندگی مردم علیرغم شروع عصر روشنگری و ضدیت باکلیسا و دیانت هنوز متکی بر قواعد سنت استوار بود.
اژدری با اشاره به ایدئولوژی انقلاب اسلامی اضافه کرد: اما ایدئولوژی انقلاب اسلامی ایران ریشه های عمیق در ذهنیات و سبک زندگی مردم ایران داشت و افرادی همچون امام خمینی به عنوان رهبر بلامنازع انقلاب اسلامی منادی ایدئولوژی بودند که از درون هویت ملی و اسلامی و سنتی مرسوم مردم بر می خواست. لذا نفوذ آن در اذهان مردم پا برهنه انقلابی آسان تر از سان کلوت های فرانسوی بود.
وی گفت: با این حال هر دو انقلاب، منادی ایدئولوژی بودند که مرز نمیشناسد و تابع هیچ قاعده فیزیکی نیست که بتوان در مقابل آن از ابزارهای فیزیکی و تکنولوژیک استفاده کرد. برخلاف انقلاب اسلامی ایران که امام خمینی به عنوان رهبر دینی از سال ۱۳۴۲ تا پیروزی انقلاب اسلامی، کنشگری مردم پابرهنه و مذهبی را بر عهده داشت، در انقلاب فرانسه این سان کلوت ها یا همان مردم برهنه بودند که سیاستمداران ملاحظه گر و محافظه کار فرانسه را به کنشگری وا میداشتند و سلطنت و فئودالیسم و امتیازات کلیسا را از میان برمی داشتند.
بنابه گفته اژدری، شاید بتوان گیوتین را یکی از نمادهای انقلاب فرانسه نامید که سان کلوت ها بسیار آن را ستایش می کردند. مخالفان ، مشکوکان ، جاسوسان و حتی انقلابی های مخالف را به گیوتین میسپردند. بر خلاف تصور بسیاری، به خاطر تجلیل ، تعریف و تحریف واقعیات انقلاب فرانسه، این انقلاب یک انقلاب خونباری است . فقط در سپتامبر ۱۷۹۲ میلادی سر هزار نفر به گیوتین سپرده می شود. سر لویی شانزدهم آخرین پادشاه فرانسه هم در روز ۲۱ ژانویه سال ۱۷۹۳ با گیوتین قطع می گردد.
روح اله اژدری ادامه داد: فریاد صدور خشونت بار انقلاب فرانسه را دانتون یکی از خطبای معروف و رهبران انقلاب که سر او نیز بعدها طعمه گیوتین می گردد، در هنگام اعدام لویی شانزدهم سر داده می شود. وی بعد از اعدام لویی شانزدهم از روی همان پلکانهای گیوتین که هنوز به خون لویی رنگین است، پادشاهان دیگر اروپا را مورد تهدید قرار داده و فریاد می کشد : «پادشاهان اروپا ما را تهدید میکنند و ما سر یک پادشاه را پیش ایشان می افکنیم»
این پژوهشگر علوم سیاسی با اشاره به اییئولوژی ضد دینی انقلاب فرانسه تصریح کرد: انقلاب فرانسه در واقع رحمی غیر قدسی است که هر ایدئولوژی ضد دینی از آن زایش می شود. به همین خاطر هم در تقابلات سنت و مدرنیته بعد از انقلاب فرانسه، ناپلئون بناپارت ایدئولوگ ها را ورّاج و" انجمن بی خدایان" می نامد.
وی ادامه داد: صرف نظر از مباحث فلسفی درخصوص ایدئولوژی، چنین می توان گفت که ایدئولوژی هایی که از نظر هستی شناسی، ماهیتی ماتریالیستی و از نظر معرفتشناسی، پوزیتیویستی اندیشیده اند، به طور کلی بلافاصله بعد از انقلاب فرانسه پدید آمده اند. جالب است عموم آنان نیز فرض را بر این گرفتهاند که فقط خود درباره جهان حقیقت را می گویند و سایر ایدئولوژی ها بخصوص ایدئولوژی هایی که از منظر هستی شناسی و معرفت شناسی از دریچه قدسی به جهان می نگرند، نوعی پندار و توهم پوسیده اند.
وی گفت: عموم این ایدئولوژی ها شمایل ها ،بت ها و توهمات خاص خود را دارند. لیبرالیسم، سوسیالیسم، آنارشیسم، فاشیشم، ناسیونالیسم، امپریالیسم، سکولاریسم، کاپیتالیسم، دموکراسی، نظامی گری، استثمار و استعمار جدید و در نهایت حقوق بشر به تعبیر غربی، همه ریشه در انقلاب فرانسه دارند.
این کارشناس علوم سیاسی در رابطه با ایدئولوژی لیبرالیسم تصریح کرد: اما از این میان پیچیده ترین و ظریف ترین ایدئولوژی لیبرالیسم است. این ایدئولوژی چنان عمیق در زندگی فرهنگی غرب نفوذ کرده است که جدا کردن تفسیر جانبدارانه از تفسیر عینی آن به سختی امکان پذیر است. صرف نظر از اینکه اندیشمندان فرانسوی یا آلمانی یا انگلیسی و آمریکایی چه سهمی در بسط مفهوم فرضیات لیبرالی مثل، فرد گرایی، تسامح و پیشرفت داشته اند، باید اشاره کرد که ایدئولوژی های منتج از انقلاب فرانسه تاثیری عمیق در علوم اجتماعی و سبک زندگی و اندیشه بشربخصوص در غرب نهاد است که انسان مدرن را در نهایت از چاله مدرنیته به چاه پست مدرنیسم انداخته است.
اژدری اضافه داشت: مدرنیته دست انسان را از معنویت و امور قدسی بریده و پایش را بر عقلانیت محکم میکرد. ولی پست مدرنیسم اکنون علاوه بر حذف خدا و معنویت، زیر پای بشر را با شکاکیت و بی اعتبارکردن عقلانیت خالی می کند. در چنین شرایطی است که انقلاب اسلامی ایران در عصر مدرن با عهدی جدید ظهور می یابد.
این پژوهشگر علوم سیاسی تصریح کرد: اگر انقلاب فرانسه و ایدئولوژی های منتج از آن بشر را از رویکردهای فطری دور میکردند که نتیجه آن حیرانی، تنهایی، فسادجنسی ، تجاوز ، استثمار و استعمار بشر بود، انقلاب اسلامی ایران، انسان را به رویکردهای فطری دعوت می نماید که استقلال، آزادی ارزشمداری و کنترل شهوات نفسانی ، تقوای فردی و جمعی ،عدالت بین المللی و حاکمیت دینی از اصول مسلم و مستحکم آن است.
اژدری گفت: برخلاف اصول فلسفه مدرنیته غربی ، انقلاب اسلامی بشر را به هستی شناسی و معرفت شناسی قدسی و رویکرد فطری دعوت می کند. اگر انقلاب فرانسه پایه گذار یا تسهیل کننده تمدن ماتریالیستی و مدرنیته غرب بود، انقلاب اسلامی در مقابل رویکرد تمدن سازی با محوریت امور قدسی در جهان را احیا کرده است. از همین جاست که تقابل و دشمنی بین دو رویکرد شروع می شود.
وی افزود: مشکل و مسئله اساسی ما با دنیای غرب تقابل ایدئولوژیک است. ریچارد نیکسون رئیس جمهوراسبق آمریکا در کتاب (( پیروزی بدون جنگ )) می نویسد: (( اسلام خمینی و بنیادگرایی اسلامی برای ما خطرناک تر از تهدید کمونیسم و شوروی است)) 1
بنابه گفته این پژوهشگر علوم سیاسی، در واقع دو نوع جهان بینی و دو نوع ایدئولوژی در مقابل هم صف آرایی کرده اند . نوع نگاه انقلاب اسلامی به جهان، انسان، سیاست، امنیت، معنویت، سعادت، اخلاق، اقتصاد، رفاه، عدالت، و دیگر مقوله های مهم انسانی با نوع نگاه غربیان به این مقوله ها متفاوت است. اصولا این دو نگاه از نظر علمی و منطقی نمی توانند با هم سازگاری داشته باشند.
اژدری تصریح کرد: نباید ساده اندیشی کنیم و بپنداریم که با گفتگو اختلافات از میان خواهد رفت و هیچ تقابلی میان این دو نظام وجود نخواهد داشت. این تقابل ایدئولوژی را بعضی از متفکرین غربی سالها پیش فهمیده اند .
این کارشناس علوم سیاسی عنوان کرد: هانتینگتون نظریه پرداز آمریکایی در خصوص این تقابل می نویسد: (( دلایل درگیری تازه بین اسلام و غرب ، در پرسشهای بنیادینی نهفته است که به قدرت و فرهنگ مربوط می شود.چه کسی باید اعمال سلطه کند؟ و چه کسی باید تحت سلطه باشد؟ .... اما برخورد دیگری هم وجود دارد . تفاوت دو برداشت از اینکه چه چیزی درست است و چه چیزی غلط؟ و در نتیجه حق با کیست؟ و باطل کدام است؟. تا زمانی که اسلام ، اسلام باشد و تا زمانی که غرب ، غرب بماند ، این درگیری بنیادین میان دو تمدن بزرگ و شیوه های زندگی تعیین کننده رابطه آنها در آینده است و این همان چیزی است که در چهارده قرن گذشته جریان داشته است.)) 2
وی گفت: تمام ارزشهای دینی که اسلام برای سعادت بشر ارائه می دهد و بر ترویج آنها تاکید دارد قابلیت جهانی شدن دارند و در واقع فلسفه وجود همه آنها نیز قابلیت جهان شمولی آنهاست ، چرا که اساسا با فطرت انسانی هماهنگ و با معیار های عقلانی قابل پذیرش هستند. در مقابل غرب نیز در تلاش است که ارزشهای خود را جهانی کند و در این راه از تمام امکانات نرم افزاری و سخت افزاری همچون ماهواره ، تلویزیون ، کتاب، روزنامه و اینترنت و استخدام مزدور فرهنگی و سیاسی و در نهایت جنگ استفاده می نماید.
این پژوهشگر علوم سیاسی افزود: لذا هانتینگتون با فهم همین تقابل برای جهانی کردن ارزشهاست ،که نظریه برخورد تمدنها را ارائه می دهد. فهم تعارض بنیادین بین اسلام و غرب جایی برای گفتگوی تمدنها و مذاکره که مطرح می شود نمی گذارد. متاسفانه در پرتو این نظریه کسانی در هنگام تعارض دیدگاه های نظام اسلامی و غرب، حقیرانه نظر انقلاب اسلامی را تعدیل و یا حذف کرده و نظر غرب را می پذیرند و امتیازاتی به غرب می دهند که غرب آن را در خواب هم نمی دیده است.
وی ادامه داد: به همین خاطر است که طمع ورزانه در مسئله برجام بایدن راه ترامپ را ادامه می دهد. در شرایط فعلی انتشار آسان اندیشه ها و ارزشهای اسلامی به وسیله ابزارهای فن آوری اطلاعات و همچنین نفوذ ژئوپلتیک ایران در غرب آسیا و بویژه نفوذ معنوی در قلوب مردم منطقه و جهان حتی در خود غرب ، ایدئولوژی انقلاب اسلامی یک چالش در سطح فراملی برای غرب به شمار می رود.
اژدری در پایان عنوان کرد: شکست ایدئولوژی و ارزشها و هنجار های غربی مستلزم راهبردی منسجم است که از تمام ابزارهای قدرت نرم و سخت در محیط راهبردی استفاده شود.سردار شهید ما حاج قاسم سلیمانی به عنوان یک جهانمرد انقلابی ثابت کرد که ایدئولوژی مقاومت نرم و سخت، آنتی تز جهانی سازی ایدئولوژی لیبرالیسم، میراث فکری انقلاب فرانسه است .
1- استعمار فرا نو ، جهانی سازی و انقلاب اسلامی _ حسین واعظی ص 348
2- برخورد تمدنها و بازسازی نظام جهانی _ ساموئل پی هانتینگتون- ترجمه محمد علی حمید رفیعی – ص 338
انتهای پیام/ ر
نظرات بینندگان