بیانیه پایگاه دانشجویان انقلابی در محکومیت اقدام اخیر مجله بخارا
شیرازه- در بخشی از این بیانیه از مسئولین خواشته شده است، تا با بررسی این موضوع از ادامه این جسارات که بمنظور تقدس زدایی صورت میگیرد جلوگیری نماید.
متن بیانیه به شرح زیر است.
« یُرِیدُونَ أَنْ یُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ »
می خواهند نور خدا را با دهان هاى خود خاموش کنند، ولى خدا کامل کننده ى نور خویش است، هر چند کافران خوش نداشته باشند.
در ماه میهمانی خدا که شیعیان واقعی تلاش خود را برای تجلی ویژگی های ائمه بزرگوار در خویش به کار میگیرند گویی عده ای جاهل و غافل به زمانه بار دیگر در جامعه ای شیعی قلب حضرت ولیعصر(ارواحنا فداه) را با اقدام نسنجیده خود جریحه دار کردند.
اقدام وقیحانه مجله بخارا؛ مجله ای فرهنگی هنری! که کمتر بویی از فرهنگ به خود دارد و توهین به حجاب برتر در حالی صورت گرفت که چادر نماد حجاب زهرایی است و توهین به این ارزش والا ما را بر آن میدارد که انگار مظلومیت اهل بیت پایان ندارد. اهانت کم سابقه عده ای معلوم الحال داغ ایام عزاداری شهادت مظلومانه امیرمومنان را دوچندان و دوستداران علوی را داغ تازه ایست.
پایگاه دانشجویان انقلابی(حنفا) ضمن محکومیت انتشار مطالب متناقض با ارزش های ایرانی اسلامی در توهین مجله بخارا به زنان چادری، از مسئولان مربوطه و شورای نظارت بر مطبوعات درخواست دارد تا با بررسی این موضوع از ادامه این جسارات که بمنظور تقدس زدایی صورت میگیرد جلوگیری نماید.
در آخر شایسته است مسئولان مجله فرهنگی هنری! بخارا ضمن عذرخواهی از امت حزب ا… به فکر توبه به پیشگاه الهی در این ماه مبارک باشند.
« والعاقبۀ للمتقین »
به نام خدا
نظر به این که طی چند روز اخیر مطالب و انتقاداتی به صورت های مختلف در برخی از سایت ها پیرامون شعری که چهار ماه قبل در مجله بخارا منتشر شده انعکاس یافته است، ضروری است بدین وسیله اینجانب به عنوان گرداننده مجله بخارا به صراحت بیان کنم که همواره از سالهای نوجوانی تا کنون نسبت به احترام و رعایت شعایر و ارزشهای اسلامی و اخلاقی پایبند بوده و سعی وافر داشتهام در مقالات بخارا این امر را رعایت کنم. لازم به توضیح نیست که بنده در دامن زنی محجبه و معتقد تربیت شده ام و بسیاری از اعضای خانواده ام از بانوان محجبه هستند. لذا عمیقاً از آنچه که به سهو و غفلت پیش آمده متأسفم. و از بانوان محترم معتقد و باورمند به ارزشهای اسلامی که از خوانندگان مجله بخارا هم هستند پوزش می خواهم. امید است دوستداران و معتقدان ارزش های اسلامی همواره ما را با تذکرات به موقع و مشفقانه یاری دهند و خداوند متعال در این ماه شریف و مبارک فرصت جبران عنایت فرماید.
علی دهباشی ـ پنج شنبه 27 تیرماه 1392
منصور اوجی
خانمها، آقایان سلام. من منصور اوجی هستم با 77 سال عمر و با امراض متعددی که دارم، واپسین سالهای عمر را میگذرانم و با قلبی که دو بار واداده، هر آن ممکن است بانگ برآید که خواجه مرد. سالهای سال است که زندگی سادهای داشتهام و به هیچکس نیز کاری نداشتهام. و در کار شاعری نیز شاعر املی هستم که در دوره پیشمدرن به سر میبرد و کو تا برسد به مدرن و پستمدرن و فراپستمدرن چراکه هنوز معتقدم شعر نیمایی میشود گفت و خوبش را هم میشود گفت و میگویم و خوبش را هم میگویم. گفتم که در دوره پیشمدرن به سر میبرم چرا که نه اتومبیل دارم و نه موبایل و نه کامپیوتر و نه فیسبوک و نه سایت و نه هیچ سختافزار و نرمافزاری دیگر. اگر میگویید نه، ثابت کنید که دارم. در ضمن بگویم که اهل هیچ گروه و دسته سیاسی و غیرسیاسی هم تاکنون نبوده و نیستم، همچنانی که اهل هیچ دود و دمی و اکل و اشربی و به قول باباچاهی و رفقا سالمترین شاعری بودهام که تاکنون اهل خاک به خود دیده است. میگویید نه؟ بروید از خودشان بپرسید. در چنین شرایط آخر عمری که من دارم که حتی چشمم برای نوشتن مشکل دارد و هیکلم برای ایستادن، عدهای از شعری که در صفحه 143 آخرین شماره بخارای حضرت علی دهباشی (شماره 92) داشتهام، چنین برداشت کردهاند که با حجاب اسلامی مخالفم. در پاسخشان این بیت حافظ بزرگ را میآورم:
گفتی که حافظ این همه رنگ و خیال چیست؟
نقش غلط مخوان که همان لوح سادهایم
و برای اینکه بگویم برداشتشان درست نیست، در ابتدا به نکتهای اشاره میکنم و بعد هم شعری میآورم برای تایید صحبتم و میگذرم و اما آن نکته، از دید اسلام حجاب و پوشیدگی نهتنها برای زن که برای هر مرد نیز لازم و ضروری است ولی در مورد رنگ این پوشش برای زنان به هیچوجه به رنگ خاصی اشاره نشده است. این رنگ میتواند سیاه باشد یا سفید یا هر رنگ دیگر. و در جاهای دیگر حتی به کراهت رنگ سیاه اشاره شده است. و در آن شعر اگر اشارهای رفته است که از رنگ سیاه دلم گرفته است، به این خاطر است نه به خاطر حجاب و حجاب اسلامی. و برای اینکه ثابت کنم که به هیچ وجه با حجاب مخالف نیستم، شعر دیگری را نقل میکنم از صفحههای 46 و 47 تازهترین کتابم «دفتر گمشده» که تاریخ سرایش آن، 24 آذرماه 1371 است که در آن به حجاب زن اشاره شده و به چادر و چادر سفید. حرف دیگری برای گفتن ندارم، پایدار باشید و با دید رحمانیت به امور بنگرید، همین.
نسترن، گلی ست؟
زنگ را که میزنی
مادر است پشت در
در میانِ چادرش
مادری که
سالهای پیش مرده است
با همان شمایلش
طراوتِ گلش.
*
چه شباهتی
یکه میخوری
میروی به رفتههای دور
میرسی به عطر
میرسی به نسترن
میرسی به زن.
*
نسترن گلی ست، در دیار ما
*
زنگ خانهی تو را که میزنم
یکه میخورم
مادر تو عینهو که مادر من است
مادرم میان چادری سفید.
منصور اوجی
شیراز 28/4/92