واکنش شریعتمداری به اظهارات جدید ظریف
قطعنامه فصل هفتمی اقدامی خسارتآفرین و تهدیدی جدی برای امنیت کشور
تن دادن به «یک قطعنامه فصل هفتمی» که وزیرمحترم امور خارجه از آن خبر دادهاند، به مفهوم و معنای آن است که ایران اسلامی نیز غیرصلحآمیز بودن برنامه هستهای خود را تائید میکند! و از این روی؛ ایراد و اشکالی نمیبیند که قطعنامه تضمینی شورای امنیت برای توافق احتمالی، از نوع قطعنامههای فصل هفتمی باشد!
شیرازه: حسین شریعتمداری در یادداشتی نوشت:
آقای دکتر ظریف وزیر محترم امور خارجه کشورمان در مصاحبه با هفتهنامه «صدا» و در پاسخ به این پرسش که بر فرض رسیدن به توافق با ۵+۱، چه تضمینی وجود خواهد داشت که طرف مقابل - مخصوصا آمریکا- به تعهدات خود پایبند باشد؟ میگوید؛ «بالاخره این توافقی است که در یک قطعنامه فصل هفتمی منشور ملل متحد مورد تائید قرار میگیرد و در نتیجه به یک توافق بینالمللی و الزامآور برای همه دولتها تبدیل میشود».
طی چند هفته اخیر و مخصوصا بعد از نامه ۴۷ سناتور آمریکایی که در آن اعلام کرده بودند توافق احتمالی با ایران فقط تا پایان دوره ریاستجمهوری اوباما اعتبار دارد و رئیسجمهور بعدی آمریکا میتواند توافق انجام شده را لغو کرده و نادیده بگیرد، مسئله تضمین لازم برای پایبندی طرفین به تعهدات خود در توافق احتمالی به صورت پررنگتر و جدیتری در دستور کار مذاکرات قرار گرفت و هر دو سوی مذاکره - ایران و گروه کشورهای ۵+۱- به این نتیجه رسیدند که چنانچه ادامه مذاکرات جاری به توافق منجر شود، این توافق در قالب یک «قطعنامه» از سوی شورای امنیت سازمان ملل مورد تائید قرار بگیرد تا انجام تعهدات برای تمامی کشورهای طرف توافق - بلکه همه کشورهای عضو سازمان ملل - الزامآور باشد.
تصمیم مورد اشاره تا این نقطه تقریبا - تاکید میشود که تقریبا - عادی تلقی میشود اما جناب ظریف در مصاحبه خود این قطعنامه را «یک قطعنامه فصل هفتمی منشور ملل متحد» معرفی میکند که بدون تردید - و با پوزش از ایشان- اقدامی خسارتآفرین و تهدیدی جدی برای امنیت جمهوری اسلامی ایرانی است. توضیح آن که؛
۱- عنوان فصل هفتم منشور ملل متحد «اقدام در موارد تهدید علیه صلح، نقض صلح و اعمال تجاوز»! است که در ۱۳ ماده - از ماده ۳۹ تا ۵۱ - تدوین شده است و موضوع آن، اقدام بینالمللی علیه کشورهایی است که تهدیدی علیه صلح جهانی - یا منطقهای- تلقی میشوند و یا صلح جهانی را نقض کردهاند و یا دست به اقدامات تجاوزکارانه زدهاند. بنابراین پذیرش یک قطعنامه فصل هفتمی به مفهوم آن است که جمهوری اسلامی ایران نیز فعالیت هستهای خود را تحت فصل هفتم منشور ملل متحد قابل تعریف میداند! یعنی پذیرش ضمنی آن که برنامه هستهای کشورمان تهدیدی علیه صلح، نقض صلح و اقدامی تجاوزکارانه است!
۲- ماده ۴۱ از فصل هفتم منشور ملل متحد درباره کشوری که اقدامات آن صلح جهانی را به خطر انداخته و به توصیههای فصل ششم توجه نکرده است، تصریح میکند که؛
«شورای امنیت میتواند تصمیم بگیرد که برای اجرای تصمیمات آن شورا مبادرت به چه اقداماتی- که متضمن استعمال نیروی مسلح نباشد- لازم است و میتواند از اعضای ملل متحد بخواهد که به این قبیل اقدامات مبادرت ورزند. این اقدامات ممکن است شامل متوقف ساختن تمام یا قسمتی از روابط اقتصادی و ارتباطات راهآهن، دریایی، هوایی، پستی، تلگرافی، رادیویی و سایر وسایل ارتباطی و قطع روابط سیاسی باشد.»
تحریمهای شورای امنیت علیه برنامه هستهای جمهوری اسلامی ایران با استناد به همین ماده -۴۱- وضع و تصویب شده است و تحریمهای آمریکا و اتحادیه اروپا نیز بر همین اساس بوده و ادامه دارد. اما از نگاه جمهوری اسلامی ایران این قطعنامه غیرقانونی است چرا که فعالیت هستهای خود را صلحآمیز میداند و در بازرسیهای بیش از ۱۱ ساله اخیر آژانس بینالمللی انرژی اتمی نیز کمترین نشانهای از انحراف فعالیت صلحآمیز کشورمان به تولید سلاح اتمی و یا حرکت در جهت مقدمات این انحراف -DIVERSION- دیده نشده است، بنابراین تن دادن به «یک قطعنامه فصل هفتمی» که وزیرمحترم امور خارجه از آن خبر دادهاند، به مفهوم و معنای آن است که ایران اسلامی نیز غیرصلحآمیز بودن برنامه هستهای خود را تائید میکند! و از این روی؛ ایراد و اشکالی نمیبیند که قطعنامه تضمینی شورای امنیت برای توافق احتمالی، از نوع قطعنامههای فصل هفتمی باشد!
۳- پذیرش قطعنامه فصل هفتمی با شرحی که گذشت، تمامی مقاومت بیش از ۱۱ ساله ایران در چالش هستهای تحمیلی را بر باد خواهد داد، چرا که اصلیترین موضوع چالش یاد شده، ادعای حریف به غیرصلحآمیز بودن فعالیت هستهای کشورمان و متهم کردن ایران به تلاش مخفیانه برای تولید سلاح اتمی بوده است! و در مقابل ایران اسلامی با ارائه اسناد فنی و حقوقی و اجازه بازرسیهای گسترده و در مواردی فراتر از آنچه در پیمان NPT و پادمانهای مربوطه آمده است و حتی تن دادن به بازرسیهای موضوع پروتکل الحاقی- بازرسی از هر مکان و در هر زمان- نشان داده است که فعالیت هستهای صلحآمیزی دارد. حالا تصور کنید که بعد از ۱۱ سال چالش فرصتسوز و خسارتآفرین و تحمل تحریمهای ظالمانه و غیرقانونی، به قطعنامهای تن میدهیم که در بستر و تحت موضوع فصل هفتم منشور ملل متحد، تصویب خواهد شد! آیا پذیرش این قطعنامه فصل هفتمی میتواند غیر از پذیرش اتهامات ۱۱ ساله حریف مبنی بر غیرصلحآمیز بودن فعالیت هستهای کشورمان، معنا و مفهوم دیگری داشته باشد؟! و آیا به معنای آن نیست که برنامه هستهای ایران را تهدید علیه صلحجهانی - یا منطقهای - و مستوجب برخورد شورای امنیت سازمان ملل میدانیم؟! بدیهی است که وزیرمحترم امور خارجه کشورمان چنین دیدگاهی ندارند ولی تدارک حریف حیلهگر در صورت غفلت میتواند پیآمد یاد شده را به دنبال داشته باشد. مخصوصا آن که حریف نشان داده است «نزده هم میرقصد»! چه رسد به این که ساز فصل هفتمی نیز کوک شود!
۴- فقط نیمنگاهی به اظهارات و اقدامات باجخواهانه و خصمانه حریف به وضوح نشان میدهد- و مقامات رسمی آمریکا نیز با صراحت تاکید کردهاند - که چالش هستهای فقط بهانهای برای تحریمها و تحریمها حربهای برای مقابله با موجودیت جمهوری اسلامی ایران است و آمریکا و متحدانش در این آوردگاه که فقط تابلوی هستهای دارد، از دست زدن به هیچ جنایتی امتناع نکرده و نخواهند کرد. با این توضیح به ماده ۴۲ از فصل هفتم منشور توجه کنید؛
«در صورتی که شورای امنیت تشخیص دهد که اقدامات پیشبینی شده در ماده ۴۱ کافی نخواهد بود یا ثابت شده باشد که کافی نیست میتواند به وسیله نیروهای هوایی، دریایی یا زمینی به اقدامی که برای حفظ یا اعاده صلح و امنیت بینالمللی ضروری است مبادرت ورزد. این اقدام ممکن است مشتمل بر محاصره و سایر عملیات نیروهای هوایی، دریایی یا زمینی اعضای ملل متحد باشد.»
حالا باید پرسید مگر نه این که طی چند سال گذشته آمریکا و متحدان اروپایی آن از پذیرش اسناد و اطلاعات برآمده از بازرسیها مبنی بر صلحآمیز بودن فعالیت هستهای کشورمان طفره رفتهاند تا آنجا که برای خارج کردن چالش از بستر «فنی و حقوقی»، پرونده هستهای کشورمان را برخلاف تصریح بند «C» از ماده ۱۲ اساسنامه آژانس، به شورای امنیت بردهاند تا بستر قابل تعریف «فنی و حقوقی» را به بستر غیرقابل تعریف «سیاسی» تبدیل کنند و... بنابراین آیا پذیرش قطعنامه فصل هفتمی زمینه عبور حریف از ماده ۴۱ به ماده ۴۲ - با شرحی که گذشت- را فراهم نمیآورد؟! میپرسید چگونه؟! پاسخ روشن است و البته تأسفآور. زیرا با تن دادن به این قطعنامه، پذیرفتهایم که فعالیت هستهای کشورمان صلح جهانی- یا منطقهای- را به خطر انداخته و چنانچه تحریمها که موضوع ماده ۴۱ فصل هفتم است ایران را به قبول شرایط تحمیلی حریف وادار نکند، استناد به بند ۴۲ که اقدام نظامی از جمله اهرمهای آن است، برای شورای امنیت سازمان ملل مجاز خواهد بود! مخصوصا با توجه به این واقعیت که هدف نهایی حریف به تأکید و تصریح مقامات رسمی آمریکا «تغییر ساختار جمهوری اسلامی ایران» است.
۵- و بالاخره در حالی که تیم هستهای کشورمان با جدیت و همه توان در مذاکرات لوزان، مقابل حریف ایستاده است، نوشتن این وجیزه را ضروری نمیدانستیم اما، از آنجا که وزیر خارجه محترم کشورمان از احتمال پذیرش قطعنامه فصل هفتمی، خبر دادهاند و این اقدام در صورت انجام، پیآمدهای خسارتآفرین و جبرانناپذیری به دنبال دارد چارهای جز هشدار نبود چرا که؛ تیم هستهای کشورمان اگرچه فرزندان انقلاب هستند ولی به قول رهبر معظم انقلاب، آمریکا اهل حیله و خدعه و از پشت خنجر زدن است.
آقای دکتر ظریف وزیر محترم امور خارجه کشورمان در مصاحبه با هفتهنامه «صدا» و در پاسخ به این پرسش که بر فرض رسیدن به توافق با ۵+۱، چه تضمینی وجود خواهد داشت که طرف مقابل - مخصوصا آمریکا- به تعهدات خود پایبند باشد؟ میگوید؛ «بالاخره این توافقی است که در یک قطعنامه فصل هفتمی منشور ملل متحد مورد تائید قرار میگیرد و در نتیجه به یک توافق بینالمللی و الزامآور برای همه دولتها تبدیل میشود».
طی چند هفته اخیر و مخصوصا بعد از نامه ۴۷ سناتور آمریکایی که در آن اعلام کرده بودند توافق احتمالی با ایران فقط تا پایان دوره ریاستجمهوری اوباما اعتبار دارد و رئیسجمهور بعدی آمریکا میتواند توافق انجام شده را لغو کرده و نادیده بگیرد، مسئله تضمین لازم برای پایبندی طرفین به تعهدات خود در توافق احتمالی به صورت پررنگتر و جدیتری در دستور کار مذاکرات قرار گرفت و هر دو سوی مذاکره - ایران و گروه کشورهای ۵+۱- به این نتیجه رسیدند که چنانچه ادامه مذاکرات جاری به توافق منجر شود، این توافق در قالب یک «قطعنامه» از سوی شورای امنیت سازمان ملل مورد تائید قرار بگیرد تا انجام تعهدات برای تمامی کشورهای طرف توافق - بلکه همه کشورهای عضو سازمان ملل - الزامآور باشد.
تصمیم مورد اشاره تا این نقطه تقریبا - تاکید میشود که تقریبا - عادی تلقی میشود اما جناب ظریف در مصاحبه خود این قطعنامه را «یک قطعنامه فصل هفتمی منشور ملل متحد» معرفی میکند که بدون تردید - و با پوزش از ایشان- اقدامی خسارتآفرین و تهدیدی جدی برای امنیت جمهوری اسلامی ایرانی است. توضیح آن که؛
۱- عنوان فصل هفتم منشور ملل متحد «اقدام در موارد تهدید علیه صلح، نقض صلح و اعمال تجاوز»! است که در ۱۳ ماده - از ماده ۳۹ تا ۵۱ - تدوین شده است و موضوع آن، اقدام بینالمللی علیه کشورهایی است که تهدیدی علیه صلح جهانی - یا منطقهای- تلقی میشوند و یا صلح جهانی را نقض کردهاند و یا دست به اقدامات تجاوزکارانه زدهاند. بنابراین پذیرش یک قطعنامه فصل هفتمی به مفهوم آن است که جمهوری اسلامی ایران نیز فعالیت هستهای خود را تحت فصل هفتم منشور ملل متحد قابل تعریف میداند! یعنی پذیرش ضمنی آن که برنامه هستهای کشورمان تهدیدی علیه صلح، نقض صلح و اقدامی تجاوزکارانه است!
۲- ماده ۴۱ از فصل هفتم منشور ملل متحد درباره کشوری که اقدامات آن صلح جهانی را به خطر انداخته و به توصیههای فصل ششم توجه نکرده است، تصریح میکند که؛
«شورای امنیت میتواند تصمیم بگیرد که برای اجرای تصمیمات آن شورا مبادرت به چه اقداماتی- که متضمن استعمال نیروی مسلح نباشد- لازم است و میتواند از اعضای ملل متحد بخواهد که به این قبیل اقدامات مبادرت ورزند. این اقدامات ممکن است شامل متوقف ساختن تمام یا قسمتی از روابط اقتصادی و ارتباطات راهآهن، دریایی، هوایی، پستی، تلگرافی، رادیویی و سایر وسایل ارتباطی و قطع روابط سیاسی باشد.»
تحریمهای شورای امنیت علیه برنامه هستهای جمهوری اسلامی ایران با استناد به همین ماده -۴۱- وضع و تصویب شده است و تحریمهای آمریکا و اتحادیه اروپا نیز بر همین اساس بوده و ادامه دارد. اما از نگاه جمهوری اسلامی ایران این قطعنامه غیرقانونی است چرا که فعالیت هستهای خود را صلحآمیز میداند و در بازرسیهای بیش از ۱۱ ساله اخیر آژانس بینالمللی انرژی اتمی نیز کمترین نشانهای از انحراف فعالیت صلحآمیز کشورمان به تولید سلاح اتمی و یا حرکت در جهت مقدمات این انحراف -DIVERSION- دیده نشده است، بنابراین تن دادن به «یک قطعنامه فصل هفتمی» که وزیرمحترم امور خارجه از آن خبر دادهاند، به مفهوم و معنای آن است که ایران اسلامی نیز غیرصلحآمیز بودن برنامه هستهای خود را تائید میکند! و از این روی؛ ایراد و اشکالی نمیبیند که قطعنامه تضمینی شورای امنیت برای توافق احتمالی، از نوع قطعنامههای فصل هفتمی باشد!
۳- پذیرش قطعنامه فصل هفتمی با شرحی که گذشت، تمامی مقاومت بیش از ۱۱ ساله ایران در چالش هستهای تحمیلی را بر باد خواهد داد، چرا که اصلیترین موضوع چالش یاد شده، ادعای حریف به غیرصلحآمیز بودن فعالیت هستهای کشورمان و متهم کردن ایران به تلاش مخفیانه برای تولید سلاح اتمی بوده است! و در مقابل ایران اسلامی با ارائه اسناد فنی و حقوقی و اجازه بازرسیهای گسترده و در مواردی فراتر از آنچه در پیمان NPT و پادمانهای مربوطه آمده است و حتی تن دادن به بازرسیهای موضوع پروتکل الحاقی- بازرسی از هر مکان و در هر زمان- نشان داده است که فعالیت هستهای صلحآمیزی دارد. حالا تصور کنید که بعد از ۱۱ سال چالش فرصتسوز و خسارتآفرین و تحمل تحریمهای ظالمانه و غیرقانونی، به قطعنامهای تن میدهیم که در بستر و تحت موضوع فصل هفتم منشور ملل متحد، تصویب خواهد شد! آیا پذیرش این قطعنامه فصل هفتمی میتواند غیر از پذیرش اتهامات ۱۱ ساله حریف مبنی بر غیرصلحآمیز بودن فعالیت هستهای کشورمان، معنا و مفهوم دیگری داشته باشد؟! و آیا به معنای آن نیست که برنامه هستهای ایران را تهدید علیه صلحجهانی - یا منطقهای - و مستوجب برخورد شورای امنیت سازمان ملل میدانیم؟! بدیهی است که وزیرمحترم امور خارجه کشورمان چنین دیدگاهی ندارند ولی تدارک حریف حیلهگر در صورت غفلت میتواند پیآمد یاد شده را به دنبال داشته باشد. مخصوصا آن که حریف نشان داده است «نزده هم میرقصد»! چه رسد به این که ساز فصل هفتمی نیز کوک شود!
۴- فقط نیمنگاهی به اظهارات و اقدامات باجخواهانه و خصمانه حریف به وضوح نشان میدهد- و مقامات رسمی آمریکا نیز با صراحت تاکید کردهاند - که چالش هستهای فقط بهانهای برای تحریمها و تحریمها حربهای برای مقابله با موجودیت جمهوری اسلامی ایران است و آمریکا و متحدانش در این آوردگاه که فقط تابلوی هستهای دارد، از دست زدن به هیچ جنایتی امتناع نکرده و نخواهند کرد. با این توضیح به ماده ۴۲ از فصل هفتم منشور توجه کنید؛
«در صورتی که شورای امنیت تشخیص دهد که اقدامات پیشبینی شده در ماده ۴۱ کافی نخواهد بود یا ثابت شده باشد که کافی نیست میتواند به وسیله نیروهای هوایی، دریایی یا زمینی به اقدامی که برای حفظ یا اعاده صلح و امنیت بینالمللی ضروری است مبادرت ورزد. این اقدام ممکن است مشتمل بر محاصره و سایر عملیات نیروهای هوایی، دریایی یا زمینی اعضای ملل متحد باشد.»
حالا باید پرسید مگر نه این که طی چند سال گذشته آمریکا و متحدان اروپایی آن از پذیرش اسناد و اطلاعات برآمده از بازرسیها مبنی بر صلحآمیز بودن فعالیت هستهای کشورمان طفره رفتهاند تا آنجا که برای خارج کردن چالش از بستر «فنی و حقوقی»، پرونده هستهای کشورمان را برخلاف تصریح بند «C» از ماده ۱۲ اساسنامه آژانس، به شورای امنیت بردهاند تا بستر قابل تعریف «فنی و حقوقی» را به بستر غیرقابل تعریف «سیاسی» تبدیل کنند و... بنابراین آیا پذیرش قطعنامه فصل هفتمی زمینه عبور حریف از ماده ۴۱ به ماده ۴۲ - با شرحی که گذشت- را فراهم نمیآورد؟! میپرسید چگونه؟! پاسخ روشن است و البته تأسفآور. زیرا با تن دادن به این قطعنامه، پذیرفتهایم که فعالیت هستهای کشورمان صلح جهانی- یا منطقهای- را به خطر انداخته و چنانچه تحریمها که موضوع ماده ۴۱ فصل هفتم است ایران را به قبول شرایط تحمیلی حریف وادار نکند، استناد به بند ۴۲ که اقدام نظامی از جمله اهرمهای آن است، برای شورای امنیت سازمان ملل مجاز خواهد بود! مخصوصا با توجه به این واقعیت که هدف نهایی حریف به تأکید و تصریح مقامات رسمی آمریکا «تغییر ساختار جمهوری اسلامی ایران» است.
۵- و بالاخره در حالی که تیم هستهای کشورمان با جدیت و همه توان در مذاکرات لوزان، مقابل حریف ایستاده است، نوشتن این وجیزه را ضروری نمیدانستیم اما، از آنجا که وزیر خارجه محترم کشورمان از احتمال پذیرش قطعنامه فصل هفتمی، خبر دادهاند و این اقدام در صورت انجام، پیآمدهای خسارتآفرین و جبرانناپذیری به دنبال دارد چارهای جز هشدار نبود چرا که؛ تیم هستهای کشورمان اگرچه فرزندان انقلاب هستند ولی به قول رهبر معظم انقلاب، آمریکا اهل حیله و خدعه و از پشت خنجر زدن است.
نظرات بینندگان