حمید سبزواری پیشتاز دفاع از ولایت در عرصه فرهنگ
به گزارش شیرازه به نقل از کازرون خبر این روزها با وضعیت فرهنگی که در کشور به وجود آمده است کمتر پیدا میشوند شعرایی که سرودههای خود را آراسته به مفاهیم انقلابی کنند در میان این گنجینه های انقلابی شاعر بزرگ عرصه فرهنگ حمید سبز واری با سروده های خود نه تنها جان تازه ای به روحیه انقلابی مردم میداد بلکه توجه ویژه مقام معظم رهبری را به خود جلب کرده بود.
امروز که این شاعر بزرگ در میان ما نیست تنها با یاد ایشان ومرور شعرها وسخنان ایشان میتوانیم در مسیرفرهنگ الگو برداری کنیم وقدم های بهتری را در این عرصه برداریم.
حال مروری میکنیم بر سفر ایشان به استان فارس و خاطره دانشجوی بسیجی «محسن احمدی» که در این سفر ایشان را همراهی کرده است:
برای اولین بار، سال 89 زیارتش کردم سوم خرداد بود و به همین مناسبت بسیج دانشجویی دانشگاه سلمان فارسی کازرون، استاد حمید سبزواری را به همراه دو تن دیگر از شعرای معاصر برای شبشعری دعوت کرده بود.
من ترم سوم یا چهارم بودم؛ از استاد تنها سرودهای انقلابیاش در خاطرم بود؛ و در خاطر کیست که نباشد یاد سرود «خمینی ای امام؛ خمینی ای امام»، «آمریکا، آمریکا مرگ به نیرنگ تو...» و دیگر سرودهای انقلابی ایشان.
عصر روز سوم خرداد مراسم در تالار مرحوم مردانی در اداره فرهنگ و ارشاد کازرون برگزار شد؛ سالن لب تا لب پر بود از دانشجو، استاد با همراهانش وارد شد؛ موهای بلند سفید، نرم و آشفته و موهای صورتش هم یک دست سفید شده بود و ریش کاملی گذاشته بود؛ قدش تا حدودی خم شده بود و نشانههای پیری و ناتوانی برآمده از آن در جسمش هویدا بود اما... صف اول میهمانان نشست و منتظر تا مجری فرابخواندش
با همان وقار و متانتی که از شاعری کهنسال چون او انتظار میرفت پشت تریبون رفتند.؛ کتاب شعرش را با خودش آورده بود و از روی کتاب، یکی از اشعار نسبتاً طولانیای را که برای دفاع مقدس سروده بود، خواند.
واژگان که از لبانش به بیرون میتراوید، به این سخن حضرت آقا پی بردم که «آقای حمید در سن پیری هم با دلی جوان شعر میگویند» صدای پیرمرد موقر بود و آرام؛ شاعرانه بود و لبریز از احساس؛ کلمات را آنگونه ادا میکرد که با تمام وجودش آنها را بر روی برگهها ریخته بود؛ خیل واژگان متنوعی که با زبان خراسانی مخصوص خودش آنها را نظم شاعرانه داده بود.
شعرش که تمام شد سالن تمامقد به احترامش ایستاد و برایش کف زد؛ استاد نشست اما موج جمعیت همچنان تشویق میکرد و این باعث شد استاد دیگربار از صندلی بلند شود و تشکر کند؛ تشویقها بیشتر شد...
بعد از مراسم با جمع محدودی از دوستان بسیجی با ایشان جلسهای داشتیم که نکاتی را فرمودند. عمدهترین نکتهای که ایشان بر آن تأکید میکرد (هنوز حال و هوای فتنه 88 در کشور حاکم بود)، پاسداری و تلاش برای حفظ ارزشهای انقلاب و پرهیز از افتادن به دام شبهات رایج بود.
در اوج روزگاری که بسیاری از شاعران، دفاع از انقلاب را پرهزینه فرض میکردند و در مقابل فتنهگران سکوت کرده بودند، ایشان در میدان دفاع از ولایت پیشتاز بود؛ «آقای حمیدِ انقلاب»، حبیب انقلاب بود.؛ طعن و لعنهای جماعت روشنفکرنمای آبدوغ خیاری، هیچگاه او را از مسیری که در خدمت به ارزشهای دینی برگزیده بود، منصرف نکرد.
آخر شب هم به همراه استاد برای زیارت قبر مرحوم نصرالله مردانی رفتیم؛ مرحوم مردانی هم از بزرگمردانی بود که قلمش و شعرش همواره عمار انقلاب اسلامی بود، استاد بر قبر یار دیرین و همسنگرش قرائت فاتحهای کرد و ساعتی بعد هم از دیار کازرون به تهران رفت.
این اولین و آخرین باری بود که توفیق داشتیم چندساعتی را خدمت «حسین ممتحنی» معروف به «حمید سبزواری» باشیم اما همین چند ساعت یک دنیا میارزید؛ مردی بهغایت مؤدب، خوشاخلاق، ساده و صمیمی که صفای باطنش را میشد از ورای حجاب جسمش دید.
محسن احمدی
دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی