کد خبر: ۱۵۶۷۹۲
تاریخ انتشار: ۰۸:۱۴ - ۱۰ آبان ۱۴۰۱
گزارش شیرازه از یک روز پس از آرشام و داغی که تا ابد بر دل نشست؛

آرتین چهره ای ماندگار برای ایرانی قوی/آرشام و مشق عشقی که به یادگار ماند

در حادثه تروریستی حرم شاهچراغ(ع) آرتین ماند تا مظلومیت ایران به جهانیان اثبات شود و فردایی قوی تر از امروز را ترسیم کند و آرشام رفت تا با شهادتش مشق عشق را برای دانش آموزان این سرزمین به یادگار بگذارد.
 به گزارش سرویس فرهنگی شیرازه،درست یک روز پس از تعطیلی یک روزه ای که به احترام شهدای حمله تروریستی شاهچراغ(ع) در استان فارس اجرا شد، سری به مدرسه مهندس صفرپور واقع در روستای شاپورجان از توابع شهرستان شیراز زدیم، تا از حال و هوای مدرسه در اولین روز بعد از شهادت آرشام سرایداران باخبر شویم.

دانش آموز پایه پنجم ابتدایی که در حادثه تروریستی حرم احمد ابن موسی(ع)به همراه پدر و مادرش به شهادت رسید.

مسیر شیراز تا روستا را که تا کنون نرفته بودم، پرسان پرسان پشت سر گذاشتم تا به ابتدای خیابان شهید بهشتی شاپورجان رسیدم. خیابانی که گر چه تابلو و پلاک ثبتی شهرداری داشت اما همچنان خاکی بود. از یکی از کسبه محل آدرس مدرسه را پرسیدم و به راه افتادم. 

 پس از سپری کردن کوچه و پس کوچه های خاکی روستا و یک پیاده روی 20 دقیقه ای عاقبت مدرسه را پیدا کردم. جلو درب آن تعدادی خودرو پارک شده بود که برای شرکت در مراسم گرامیداشت شهید آرشام آمده بودند.

سردرِ مدرسه نام دبستان مهندس صفرپور1 هک شده بود، مدرسه ای خیرساز که برای دانش آموزان روستا تاسیس شده است.

آرتین چهره ای ماندگار برای ایرانی قوی/آرشام و مشق عشقی که به یادگار ماند

 بنری بزرگ از عکس آرشام سریداران جلو درب مدرسه نصب شده بود. شروع به گرفتن عکس کردم و وارد مدرسه شدم حضور پررنگ والدین دانش آموزان اولین صحنه ای بود که به چشم می امد و سپس جنب و جوش مدیر و معاون مدرسه برای برگزاری هر چه بهتر مراسم که با اشک و گریه مشغول به فعالیت بودند، خبر از فقدانی تلخ و سخت می داد.

اشک و گریه های همکلاسی های آرشام از یک سو و غم بزرگی که در دل معلمش بود از سوی دیگر، فضا را اندوهگین تر ساخته بود. یکی از همکلاسی هایش با گریه میگفت امروز کلاس دیگر بدون آرشام صفایی ندارد.

جلوتر رفتم و با هماهنگی مسئولین مدرسه با چند نفر از بچه ها به گفتگو نشستم. به یکی از دانش آموزان گفتم الان چه احساسی داری که دوستت به شهادت رسیده؟ با بغض عجیبی گفت: مدرسه و کلاس برایم قابل تحمل نیست چون او یکی از بهترین دوستانم بود که همیشه هم لبخند بر لب داشت، مهربان بود و لسوز در درسها به دوستانش کمک میکرد.

آرتین چهره ای ماندگار برای ایرانی قوی/آرشام و مشق عشقی که به یادگار ماند

و به قول مدیر مدرسه به نوعی دست راست معلم خود محسوب میشد.

هر چه شنیدم از ادب، مهربانی، هوش و استعداد آرشام نقل شد که نشان از روح بلند و تربیت ویژه اش بود.

لحظاتی بعد به دعوت معاون مدرسه به دفتر مدیر، راهنمایی شدم تا مراسم شروع شود. مرد میانسالی را دیدم که در حال توضیح وشرح ماوقع برای افراد حاضر در اتاق بود و همچنان هم اشک می‌ریخت. متوجه شدم دایی آرشام است.

آقای اسماعیلی دایی دانش آموز شهید سریداران ماجرا را اینگونه روایت کرد: 

پای تلویزیون نشسته بودم که زیرنویس تلویزیون خبر از حادثه تروریستی حرم شاهچراغ را می داد، بسیار ناراحت شدم و به همسرم گفتم خدا لعنتشان کند که چنین زن و کودک بیگناه را به گلوله بسته اند.

اما هنوز نمیدانستم که خانواده خواهرم شاهچراغ بوده اند چون بر طبق عادت پنج شنبه ها به شاهچراغ می‌رفتند، ناگهان یکی از بستگان زنگ زد و گفت عکس آرتین به عنوان زخمی های حرم شاهچراغ(ع) در فضای مجازی پخش شده تعجب کردم و بلافاصله به خواهرم و همسرش زنگ زدم که جواب ندادند، با دخترش در تهران که قرار بود هفته بعد ازدواج کند تماس گرفتم گفت مادرم و بقیه قرار بود برای عروسی بروند خرید و  بعد نگران پرسید دایی چیزی شده؟

گوشی را قطع کردم و باز با خواهرم تماس گرفتم یک نفر جواب داد و گفت: بیایید بیمارستان مسلمین، آنچنان حالمان بد بود که اصلا نمیدانستم چه کار کنم در بیمارستان مسلمین خبری از آنها نبود رفتیم نمازی و آرتین را پیدا کردم و بعد فهمیدیم خواهرم به همراه همسر و پسر دیگرش آرشام 11 ساله به شهادت رسیده اند. 

دایی آرشام با هق هق گریه از لحظات سختی روایت می‌کرد که تحملش برای هر کسی دشوار و غیر ممکن است، از خصوصیات اخلاقی خواهر و حجب و حیایش و از فداکاری دامادشان و اینکه سالها در ارتش و بر روی دریا خدمت کرده حرف زد، سالیانی که بنا به انجام وظیفه ماه ها نمی توانسته همسر و فرزندانش را ببیند .

او میگفت قطعا اینگونه  مظلومانه شهید شدن مزد فداکاری و ایثاری است که در این سالها از خود نشان داده است.

مراسم آغاز شد و فوجی از اشک و آه بود که با هر خط دل نوشته های مدیر مدرسه بر صورت حاضرین جاری میشد.

آرتین چهره ای ماندگار برای ایرانی قوی/آرشام و مشق عشقی که به یادگار ماند

معصومی در دل نوشته اش از استعداد بی نظیر، اخلاق و ادب، خنده رویی و مهربانی آرشام سخن گفته بود، از اینکه بی احترامی به بزرگتر در ذاتش نبود، از متن های زیبایی که آرشام نوشته و آرزو داشته روزی تبدیل به کتاب شود.

کتابی که حالا با مشق عشق به نام او منتشر شده و سراسر دنیا را مات و مبهوت مظلومیتش کرده است.

آقای مدیر می‌گفت: آرشام جان چگونه روزهای بعد از نبودنت را به سر ببریم، دوستانت چگونه جای خالی ات را تاب بیاورند چرا که یار و کمک رسان همه دوستانت بودی و در کلاس معلمت به تو لقب دست راست داده بود و میگفت آرشام در تدریس به همه بچه ها کمک می‌کند.

عبدالله اسدی معلمش نیز می‌گوید: آرشام دانش‌آموزی بسیار کوشا و فعال بود و می‌توانست قدرت رهبری یک کلاس را به عهده بگیرد؛ می‌توانست یک کلاس را اداره کند و الگوی خوبی برای هم‌کلاسی‌هایش باشد اما حیف که به ناگهان و در حادثه‌ای تلخ پرکشید و ما را تنها گذاشت.

چند تن از مادران حاضر در مراسم از شخصیت و متانت مادر آرشام سخن گفتند و نگرانی که همیشه برای آینده فرزندانش داشت و میخواست بهترین آینده را برایشان رقم بزند و اکنون به قول آقای مدیر آینده اش به گونه ای رقم خورد که خوشبختی و سعادت در هفت زمین و آسمان نصیبش گردید و خداوند او را یرای دوستی خود برگزید تا رسوا کننده چهره کثیف و خبیث دشمنانی باشد که هیچ گاه ایران را قوی نخواستند و برنمی تابند آرشام ها و آرتین ها و محمد رضاها در این دیار قد بکشند و نام ایران را جاودان تر نمایند.

آری آرشام یعنی قوی و قدرتمند و چقدراین نام برازنده او بود چون آرشام قوی رفت تا آرتین ها قدرتمند تر از همیشه نام ایران قوی را بر تارک جهان بدرخشانند.

و همه ما امروز برای آرشام ، برای آرتین مظلوم و برای تمام جوانان و نوجوانان و کودکان این سرزمین دعا میکنیم تا توانمند و سربلند رشد کنند که دیگر هیچ داعشی و دشمنی نتواند نگاه چپ به این دیار بیاندازد.

انتهای پیام/س
نظرات بینندگان