کد خبر: ۳۶۸۲۸
تاریخ انتشار: ۱۴:۲۰ - ۲۷ مهر ۱۳۹۱

حزب‌اللهي‌ها با تفکر رهبر انقلاب در حوزه فرهنگ و هنر آشنا نیستند

معيارها را از چه کسي بگيريم؟ بهترين شخصي که من سراغ دارم، خود آقا است. آقا خوشبختانه در مباحث هنري خيلي صحبت کرده است. نه تنها مباني و اصول را گفته بلکه بسياري از مصاديق را هم ذکر کرده است. متأسفانه بچه حزب‌اللهي‌هاي ما با تفکر آقا در حوزه فرهنگ و هنر، آشنا نيستند.

به گزارش شیرازه، متن زير سخنراني وحيد جليلي در يکي از جلسات هفتگي انصار حزب‌الله با موضوع «سينما و رسانه ملي؛ فرصت‌ها و تهديدها» است، که متن کامل آن به نقل از شهر تقديم مي‌گردد:


بحثي را که مي‌خواهم در اين جلسه، خدمت برادران عرض بکنم، در مورد نقد فرهنگي است. جريان‌هاي حزب‌اللهي و ارزشي و متدين، در دو دهه اخير کارهايي کردند و حرف‌هايي زدند. اعتراض‌هايي داشتند و انتقادهايي کردند. کم هم نبوده است.

فراز و فرودهايي داشته، اين نشريه را تعطيل کردند، يک نشريه ديگر زديم. از اينجا اخراج‌مان کردند، رفتيم و در جاي ديگري حرف زديم اما در هر صورت حجم و کميت فعاليت انتقادي زياد بوده است.

 

* جريانات ارزشي و حزب اللي نيازمند يک بازنگري دروني

الآن بايد يک برگشتي بکنيم و بببينم که اين همه ما انتقاد و اعتراض کرديم، گلايه و درد دل کرديم، چقدر به نتيجه رسيده و چقدر نرسيده است؟ اگر فضاي انتقادي ما بهره‌وري کامل نداشته، دليلش چه بوده است؟ چرا بعضي وقت‌ها نقدهاي ما به ثمر ننشسته است. اگر شما لثارات چهارده سال پيش را هم نگاه بکنيد، مي‌بينيد جنس انتقادها و درد دل‌هايي که داشته، از جنس همين‌هايي است که الآن مي‌گويد. پانزده سال پيش هم همان را مي‌گفته و الآن هم همان را مي‌گويد. من در سال شصت و نه يک چيزي در يک روزنامه اي نوشته بودم، اخيراً نگاه مي‌کردم، ديدم الآن هم تقريباً دارم همان حرف‌ها را مي‌زنم. ما امروز خيلي حرف عجيب و غريب و بي‌سابقه‌اي را که مطرح نمي‌کنيم. امروز جريانات نقد ارزشي و حزب‌اللهي، نيازمند يک بازنگري در خودشان هستند. نيازمند نقد رويکردهاي انتقادي خودشان هستند و هستيم. بياييم و نقد خودمان را نقد بکنيم.

چيزي که به نظر حقير مي‌آيد، اين است که معايب فضاي انتقادي ما ناشي از نواقص آن است. يعني چه؟ يعني اگر ما نقدي داريم که خيلي ثمر نمي‌دهد و به نتيجه نمي‌رسد، به خاطر اين است که ناقص است.

ما نقد را به شکل کامل انجام نمي‌دهيم. چيزي که به ذهن من رسيده تا در اين جلسه طرح بکنم، چيزي است که اسمش را مثلث نقد مي‌گذارم. ما از مثلث نقد فقط به يک ضلع آن مي‌پردازيم و نقد ما فاقد دو ضلع ديگر است. يک دليلي که اين ضلع سوم نمي‌تواند به ثمر برسد و نتايج مورد نظر ما را به اندازه کافي تأمين بکند، براي اين است که ما آن دو ضلع ديگر را نداريم.


نقد ما نوعاً چه نقدي است؟ معمولا وقتي يک کاري صورت مي‌گيرد که در آن خطاها و اشتباهاتي هست، بعضاً در آن خيانت‌هايي هست و ما از آن برآشفته مي‌شويم. غيرت ديني و انقلابي ما اقتضا مي‌کند که وارد صحنه بشويم و نسبت به آن فعاليت يا محصولي که تشخيص ما اين است که در آن ناهنجاري بروز کرده، واکنش نشان مي‌دهيم. مي‌گوييم، فلان فيلم بد ساخته شد. فلان مجله مملکت آمده و فلان مقاله ناهنجار را منتشر کرده است. حالا آن ناهنجاري يا اخلاقي است يا سياسي است يا اعتقادي است. يا هر سه تا است. ما نسبت به آن واکنش نشان مي‌دهيم و اعتراض مي‌کنيم. چرا فلان تئاتر با آن وضعيت اجرا شده است؟ چرا فلان کتاب داستان با اين محتواي ناهنجار منتشر شده است؟ من نمي‌خواهم فعلاً وارد اين بحث بشوم که معيارهاي ما در همين يک بخش چقدر دقيق و درست است.


اگر بخواهيم وارد بشويم، شايد کار به جاهاي باريک هم بکشد؛ بحث‌هاي خيلي ظريف پيش مي‌آيد که بعضي وقت‌ها ممکن است اختلاف سليقه‌هاي جدي به وجود بيايد، يک نمونه خيلي مشخصش شهيد آويني است؛ ديگر ما که متقي‌تر و معنوي‌تر از شهيد آويني در عرصه هنر انقلاب نداريم.


آقاي آويني! به ياد خدا هم هستيد؟

شهيد آويني بعضاً از آثاري دفاع مي‌کرد که بچه حزب‌اللهي‌ها به خاطر دفاع او از اين آثار، شديداً عليه او موضع مي‌گرفتند، من يادم هست. آقاي آويني از يک فيلم دفاع کرده بود و بعضي از بچه حزب‌اللهي‌ها با تعابير خيلي تند از او ياد مي‌کردند. حتي بعد از شهادت او، بعضي‌ها را من يادم هست که مي‌گفتند، خوب شد شهيد شد. عاقبت به خير شد وگرنه اوضاعش داشت خطرناک مي‌شد!! اين آويني بود.


آويني‌اي که امروز، هيچ کدام ما در خلوص و تقوا و معنويت او شک نداريم، و در تبحر و بصيرت و ولايي بودن او. مي‌خواهم بگويم، در همين عرصه نقد، ضلع اول نقد يعني نقد آثار و فعاليت‌هاي فرهنگي، هنري و رسانه‌اي که در جامعه هست، بايد با مبنا وارد شد.

اگر با مبنا وارد نشويم و مباني درست و دقيق نداشته باشيم، چه بسا دچار اختلاف‌هاي جدي بشويم. شايد بعضي وقت‌ها اشتباه بکنيم، مثلاً شهيد آويني از فيلم عروس دفاع مي‌کرد. نمي‌توانيم به او بگوييم چون تو از اين فيلم دفاع کرده‌اي، پس دين نداري و مشکل داري و … و … که اين‌ها را به او گفتند، همان زمان منتشر شده است.

روزنامه جمهوري اسلامي يک نامه‌اي خطاب به آقاي آويني نوشت. تيترش اين بود: «آقاي سردبير، به ياد خدا هم هستيد؟» اين کي منتشر شد؟ آقاي مسيح مهاجري يک مقاله مفصلي عليه شهيد آويني، در روزنامه جمهوري اسلامي چاپ کرد؛ کمتر از يک هفته قبل از شهادت او، چرا؟ چون آقاي آويني در مجله سوره خودش شروع کرده بود و داشت در نقد؛ خطي را مي‌رفت که اگر کسي سطحي نگاه مي‌کرد، اگر کسي عمق نگاه آويني را نمي‌فهميد، نمي‌توانست تشخيص بدهد که آويني دارد چه مي‌گويد.

پس اين ضلع اول؛ در همين بخش نقد هم ما نيازمند اين هستيم که معيارهاي درست و دقيق داشته باشيم، اگر کسي مي‌خواهد دفاع شهيد آويني را از فيلم عروس بفهمد، بايد برود و سه جلد آيينه جادو را بخواند، و بعد ببينيد که آويني چقدر حکيمانه، آسيب سينماي ايران را دريافته بود و براي اين که سينماي الحادي را بزند، براي اين که سينماي ضد مردمي و غربزده را بزند، به يک تشخيصي رسيده بود و مي‌گفت، ما از يک نوع سينماي ديگر بايد دفاع بکنيم. فعلاً چون بحث ما اين نيست، نمي‌خواهيم وارد اين مقوله بشويم.


متأسفانه حزب‌اللهي‌ها با تفکر آقا در حوزه فرهنگ و هنر، آشنا نيستند

معيارها را از چه کسي بگيريم؟ بهترين شخصي که من سراغ دارم، خود آقا است. آقا خوشبختانه در مباحث هنري خيلي صحبت کرده است. نه تنها مباني و اصول را گفته بلکه بسياري از مصاديق را هم ذکر کرده است. متأسفانه بچه حزب‌اللهي‌هاي ما با تفکر آقا در حوزه فرهنگ و هنر، آشنا نيستند. من اين را قاطعانه مي‌گويم. يعني اکثريت بچه حزب‌اللهي‌ها ما، ذهنيت فرهنگي رهبري را بخصوص در حوزه رسانه و هنر، عليرغم اين که منابع و متونش هم موجود بوده ولي کسي نرفته است مطالعه بکند. آقا چه نوع سينمايي را مي‌پسندد؟ آقا چه نوع ادبياتي را مي‌پسندد؟ چه نوع رماني را مي‌پسندد؟ آقا مفصل حرف زده است. راجع به سينماي آمريکا و اروپا حرف زده است. آقا مي‌گويد، يک دوره فيلم‌هاي چارلي چاپلين را آوردند و براي من نشان دادند. تحليل من از فيلم‌هاي چارلي چاپلين اين است. آقا مي‌گويد، من هزار تا رمان خارجي خوانده‌ام. هزار تا رمان خارجي! شما چند تا بچه حزب‌اللهي پيدا مي‌کنيد که پنج تا داستان کوتاه ايراني خوانده باشد؟ اينها نکات مهمي است و ما به آن توجه نمي‌کنيم. واقعيت تفکر رهبري در عرصه فرهنگ و هنر، به جامعه منتقل نشده است.

جامعه که پيشکش، به بچه‌ حزب‌اللهي‌ها هم منتقل نشده است و اين خيلي بد است. در شرايطي که شعار ما جنگ نرم و تهاجم فرهنگي است، با تفکرات رهبري آشنا نباشيم. آقا ده‌ها کتاب را اسم آورده است. ده‌ها فيلم را اسم آورده و راجع به آن حرف زده است. مطلب هم نوشته و خيلي از بچه حزب‌اللهي‌ها اصلاً اينها را نديده‌اند. در همين دوره رهبري. در دوره رياست جمهوري، مجموعه صحبت‌هاي ايشان در مورد هنر، منتشر شده است. در اين بيست و چند سال رهبري هم ايشان مفصلاً حرف زده‌اند که بايد رفت و اينها را ديد و مباني آنها را در آورد. اگر فرصت کرديم به اين بحث برمي‌گرديم. فعلاً مي‌خواهم از اين عبور بکنم که به ضلع دوم و سوم بپردازم.


خبر خوب شنيده نمي‌شود!

حالا بپردازيم به ضلع دوم نقد که ما از آن غافل هستيم. پس يک: ما کارهاي بد را خوب مي‌بينيم. يک کار بدي که در بازار مي‌آيد، خبرش سريع مي‌پيچد. به قول ژورناليست‌ها که مي‌گويند، خبر خوب، خبر بد است. خبر بد خيلي زود فراگير مي‌شود. اينها را زود مي‌بينيم و به همديگر منتقل مي کنيم. ضلع دوم نقد، ديدن آثار خوب است. اين هم جزيي از نقد است. نقد ديدن بدي‌ها و خوبي‌ها، زشتي‌ها و زيبايي‌ها در کنار هم است. اين نقد است. جريان انتقادي يعني اين. وقتي کار خوبي در آمد، بايد ببينيدش! ما در اين ضلع به شدت ضعيف هستيم. مثال: انواع و اقسام بولتن‌هايي که در اين کشور منتشر مي‌شود. انواع و اقسام اس ام اس‌هايي که در اين کشور براي من و شما مي‌آيد.

سيزده آبان امسال، يک گروهي از دوستان حزب‌اللهي، يک گروه بيست سي نفره، بسيج شدند و گفتند براي سيزده آبان به عنوان يک مناسبت جدي انقلاب اسلامي، کار ويژه بکنيم. حدود سيصد تا محصول توليد کردند. فقط براي سيزده آبان. سيصد تا محصول! ده‌ها پوستر. کلي جزوه و کليپ. کلي چيزهاي صوتي که مي‌شد در موبايل استفاده کرد و … و… سيصد تا محصول! در يک سايتي گذاشتند. الآن هم هست و دوستان مي‌توانند بروند و ببينند. سايت ايام. سايت ايام تعريفش اين است. فذکرهم بايام الله، براي مناسبت‌هاي اسلامي و انقلابي محصول توليد مي‌کند و مي‌گذارد. اسم خودش را هم نمي‌زند. هر کسي، هر جاي کشور هست، در هر روستايي، در هر دانشکده‌اي، در هر اداره و مسجدي که هست، بتواند از آن استفاده بکند.

سيصد تا محصول توليد شده بود و دوستان عزيز رسانه‌اي ما حاضر نبودند حتي خبر اين را ضريب بدهند و منتشر کنند. من به يکي از دوستان که امکان رسانه‌اي وسيعي در اختيارش بود، زنگ زدم. گفتم، آقاي فلاني، اگر اينها آمده بودند و يک دانه کار بد انجام داده بودند، مثلاً يک پوستر تمسخر انقلاب کشيده بودند، هم خودت خبرش را مي‌زدي و هم به صد نفر زنگ مي‌زدي که ديدي فلاني هم ريزش کرد. گفتم، اين کار را مي‌کردي يا نمي‌کردي؟ خنديد و گفت، آره. گفتم، حالا سيصد تا کار خوب کرده‌اند و حاضر نيستي، خبرش را بزني. گفت: «نه. ما که بدمان نمي‌آيد. حالا بفرست تا بزنيم. ما که مخالف نيستيم.» گفتم: مشکل ما همين است. شما مي‌گوييد، ما با کار خوب مخالف نيستيم در حالي که تو بايد مشتاق کار خوب باشي. بايد له له بزني براي آثار خوب. و اگر ما مي‌گوييم، در عرصه فرهنگ و هنر و انديشه، در معرض هجوم هستيم، از لس آنجلس تا تهران جلس، دارند هر روز و نو به نو به ما حمله مي‌کنند، پس اگر کار خوبي اين طرف صورت گرفت،‌ بايد قدرش را بيشتر بدانيم. اگر ما در محاصره فرهنگي هستيم، اگر در معرض هجوم فرهنگي هستيم، بايد قدر داشته‌هاي خودمان را خيلي بيشتر بدانيم. باز در اين قصه مشکل داريم. يعني کلي کار خوب توليد مي‌شود؛ حتي ما باخبر نمي‌شويم. گاه سال‌ها از آن مي‌گذرد و ما باخبر نمي‌شويم.


تفاوت رفتار فرهنگي جبهه حزب‌الله با رهبري

فلان کتاب خوب، شش سال پيش در آمده و ما نمي‌بينيم. دوستان دفتر ادبيات مقاومت حوزه هنري، يک بار خدمت آقا رسيده بودند. گفته‌ بودند، ما داريم در حوزه دفاع مقدس اين قدر کارهاي خوب توليد مي‌کنيم ولي کسي اينها را نمي‌خرد. کسي اينها را نمي‌بيند. آقا به اينها فرموده بودند، يک روز که من با بچه بسيجي‌ها در حسينيه امام خميني، ملاقات دارم، شما بياييد و پشت حسينيه بساط بکنيد. به من هم بگوييد. من در سخنراني بگويم و تا داغ هستند، به آنها بفروشيد. اين را چه کسي دارد مي‌گويد؟ اين را نائب امام زمان دارد مي‌گويد. اين را به عنوان وظيفه شرعي‌اش دارد مي‌گويد. يعني خودش را در حد بازارياب کتاب‌هاي دفاع مقدس، نمي‌گويم پايين مي‌آورد، مي‌گويم، بالا مي‌برد. چون مي‌داند، ارزش اين کار چي است. اين يعني آدم فرهنگي.

من مي‌خواهم سؤال کنم. چرا رفتار فرهنگي ما با آن کسي که مدعي هستيم، حاضريم جانمان را در راهش بدهيم، اين قدر متفاوت است؟ مگر ما نمي‌گوييم، خوني که در رگ ماست، هديه به رهبر ماست؟ آقا مي‌گويد خون نخواستم. من سال هفتاد و يک، هفتاد هشتاد کتاب را اسم آوردم. راجع به هر کدام بين يک پاراگراف تا يک صفحه، مطلب نوشتم. آي بچه بسيجي که مي‌خواهي جان خودت را فداي من بکني، من نوشتم که همه بايد اين کتاب را بخوانند. نه تنها در ايران، حتي بايد ترجمه و در دنيا منتشر بشود. بيست سال از اين حرف من گذشته و تو اسم اين کتاب را هم نشنيده‌اي.

تو چطور ادعا مي‌کني که پيرو و مطيع من هستي. مگر نمي‌گوييم، مهم‌ترين ميدان ما ميدان فرهنگ است. مهم‌ترين مشکل ما مشکل فرهنگي است. مگر ما رهبر نداريم؟ مگر ما ول هستيم؟ اگر ما رهبر داريم، اگر ولي فقيه داريم، ولي فقيه دارد جاده را باز مي‌کند و مي‌گويد، از اين راه برو. اين کار را بکن. پس ضلع دوم نقد، کارهاي خوب را ببينيد. امر به معروف بکنيد. فيلم‌هاي خوب را ببينيد. از آنها حمايت کنيد. اخيراً يکي از نويسندگان دفاع مقدس را ديدم. گفت، آقا براي من پيغام فرستاده است که فلاني دارم کتابت را مي‌خوانم. مثلاً صفحه دويست هستم. وقتي کتاب تمام شد، براي تو يک چيزي مي‌نويسم. در همين چند سال اخير شما نگاه بکنيد. کتاب دا، کتاب نورالدين پسر ايران، آقا بيکار است؟ هر کدام از اين کتاب‌ها هفتصد صفحه است. مگر من و شما از رهبري فارغ‌تر هستيم؟ فکر مي‌کنم بتوانم اين ادعا را بکنم. يک مدير فرهنگي در جمهوري اسلامي نشان بدهيد که بيشتر از آقا کتاب بخواند. مشکل ما اين است که رهبر هم داريم و اعتنا نمي‌کنيم. دارد راه را هم نشان مي‌دهد.

آقا در همين صحبت‌هايش با اهل فرهنگ مي‌گويد، بنده و خانواده‌ام معمولاً شب‌ها که مي‌خوابيم، کتاب دست‌مان است. وقتي چشمان ما روي هم مي‌رود، کتاب از دست ما مي‌افتد. اين رهبر ما است؟ اگر رهبر ما است، پس ما بايد يک سنخيتي با او داشته باشيم.

آقا هر سال شعراي کشور را جمع مي‌کند. پيرمرد دو سه ساعت وقت مي‌گذارد. براي آقا سه ساعت در يک محفل نشستن، آسان نيست. يکي از دفعاتي که من با دوستان شاعر توفيق پيدا کردم و در آن جلسه بودم. اين را به چشم ديدم. جوان هيجده ساله روستاهاي فارس، قبل از جلسه نماز است. نماز مغرب را مي‌خوانند و بعد از افطار به جلسه مي‌روند. آقا او را ديدند. گفت، آقا من فلاني هستم. اسمش را گفت. هادي فردوسي. آقا شروع کردند از حفظ يکي از رباعيات او را خواندن. او همين جور محو مانده بود. دبيرستاني بود. من بچه هفده هيجده ساله سروستان فارس، چه بسا امام جماعت روستاي ما، من را نمي‌شناسد. آقا چه جوري هم من را مي‌شناسد و هم شعرم را از حفظ است.

اين يعني چه؟ آقا شعر او را قبلاً در مجله‌اي ديده بود. خوشش آمده بود. ديده بود شعر مايه‌داري است. بچه مستعدي است. از بچه هفده هيجده ساله تا پيرمرد هفتاد هشتاد ساله، شعر مي‌خوانند. آقا دو سه ساعت حوصله مي‌کند. مي‌نشيند و گوش مي‌کند. مي‌خواهد چکار بکند؟ مي‌خواهد وقت گذراني بکند؟ نه! مي‌خواهد به جامعه مؤمنين پيام بدهد. هنرمندان‌تان را، آنهايي که دارند براي اسلام و انقلاب کار مي‌کنند، آنهايي که دارند براي فرهنگ ديني جامعه کار مي‌کنند، تحويل بگيريد. شأن شما از من رهبر که بالاتر نيست.


ائمه جمعه و ترويج فرهنگ انقلاب اسلامي

آقاي امام جمعه، تو بيست سال است داري اين جلسه رهبري با شعرا را مي‌بيني،‌ يک بار شده است که خودت اين کار را بکني؟ آقا سينما حرام است. تئاتر حرام است. موسيقي حرام است. شعر هم حرام است؟ مي‌گوييم نظر فقهي تو متفاوت است و به آنها مشکوک هستي. عيبي ندارد. قبول کرديم. شعر که از زمان پيغمبر تا حالا بوده است. اين ضلع دوم نقد. بايد کارهاي خوبي را که توليد مي‌شود، تحويل بگيريم. من خدمت شما عرض مي‌کنم.


جوشش‌هاي هنري انقلاب در سال‌هاي اخير

الحمدالله و المنه، انقلاب جوشش‌هاي هنري خوبي دارد. فقط به دهه اول منحصر نمي‌شود. همين الآن، کلي جوان مستعد پرشور انقلابي داريم که از لحاظ هنري هم مايه‌هاي هنري خوبي دارند. دارند توليد هم مي‌کنند. حتي يکي از برکات ماجراي فتنه، اين بود که در بخش‌هايي از هنر انقلاب، تجديد مطلعي به وجود آمد. يک نسل تازه نفسي وارد عرصه شده است.

امروز در گرافيک نگاه بکنيد. شما کلي جوان حزب‌ اللهي داريد که در هنر گرافيک ايران، حرف براي گفتند دارند. در کاريکاتور حرف براي گفتن دارند. گاهي اوقات يک کاريکاتور کاري مي‌کند که ده تا مقاله نمي‌تواند.

از هنرمندان‌مان دفاع بکنيم. لااقل آنها را بشناسيم. در شعر هم همين طور. در شعر که الحمدالله نسبت به جريانات روشنفکري و ضد انقلاب، خيلي جلوتر هستيم. در سينما هم اينجوري است. ايام سالگرد نه دي، جشنواره‌اي تحت عنوان جشنواره مردمي فيلم عمار، برگزار شد.

اسمش را اينجوري گذاشتند که فقط حزب اللهي‌ها بيايند. جشنواره عمار، جشنواره حزب اللهي‌ها است. سيصد تا اثر از نقاط مختلف کشور آمد. از فيلمنامه،‌ از انيميشن، از مستند، از داستاني، از کوتاه و بلند، انواع و اقسام قوالب سينمايي.

با دوستان در هيئت داوران بحث مي‌کرديم. آقاي طالب زاده بود. آقاي طالبي بود. آقاي دکتر فياض و بعضي دوستان ديگر بودند. اينها مي‌گفتند، ما همين جوري، تيمني و تبرکي به خاطر اسم عمار گفتيم، بياييم و داوري بکنيم اما الآن همه سر شوق آمديم. چقدر کار خوب دارد مي‌‌آيد. بچه حزب اللهي در سيرجان، راجع به زدن هواپيماي ايران در خليج فارس، انيميشن توليد کرده است. يک فيلم کارتوني جذاب. اگر شما اينها را تحويل نگيريد، يک عده نااميد مي‌شوند و انگيزه‌هاي آنها ريزش پيدا مي‌کند. يک عده‌شان هم به آن طرف مي‌روند. به جايي مي‌روند که خريدار داشته باشند.


حمايت از هنرمندان و اديبان در سيره معصومين

اين بحثي است که متأسفانه جدي گرفته نمي‌شود. اگر ما ديندار هستيم، بايد به ولي فقيه و رهبرمان نگاه بکنيم. رفتار فرهنگي او را اسوه قرار بدهيم. بالاتر از او، خود پيامبر و ائمه معصومين عليه السلام، آن زمان هنر شعر، هنر برتر بوده، شما ببينيد که آنها چقدر حمايت مي‌کردند. ماجراي دعبل را همه شنيده‌اند. معنوي و مادي معصومين از هنرمند انقلابي حمايت مي کردند . يکي از چيزهايي که مانع مي‌شود ما از آثار خوب هنري انقلاب، دفاع بکنيم، اين است که: «آقا معلوم نيست اينهايي که توي هنر مي‌روند، عاقبت‌شان چي است. ولش کن. از اين دفاع نکن!»

من اين را با بعضي از آقايان نشسته‌ام و بحث کرده‌ام. از اين نوع استدلال‌هاي غلط گفتند. من در جواب گفتم، حسان بن ثابت کسي است که سابقه‌اش را که نگاه مي‌کنيد. در دوره جاهلي که اشعار جاهلي مي‌گفت. بعد از پيامبر هم که با اميرالمؤمنين همراهي نکرد. ولي در يک مقطعي در خدمت اسلام بود. او که پيامبر خدا بود، عاقبت اين آدم را به عيان مي‌ديد. ولي اين باعث نمي‌شد که بگويد، چون ممکن است در آينده گناهي بکند، پس امروزش هم از او دفاع نکنيم. از او حمايت نکنيم. شما ببينيد که حضرت چه تجليل‌هايي از حسان بن ثابت مي‌کند.

الحق و الانصاف هم در آن مقطعي که اسلام به زبان بّراي هنر نياز داشت، از شعر و هنر خودش در مقابل دشمنان استفاده مي‌کرد. سيد حميري در دوره امام صادق عليه السلام، مشهور بود که سيد حميري اهل يکي از گناهان کبيره هم هست . ولي موقعي که پاي دفاع از مکتب اهل بيت مي‌رسيد، شجاع‌ترين هنرمندان آن دوره بود. صريح‌ترين حرف‌ها را در قالب هنر خودش خطاب به سلطنت بني عباس مي‌زد.

ببينيد که امام صادق چقدر او را حمايت کرد. با اين که خيلي آدم متشرع به آن معنا هم نبود. حتي در بعضي از تواريخ هست که پدر و مادرش هم پدر و مادر خوبي نبودند. بعضي‌ها گفتند که پدر و مادرش جزو خوارج بودند. ولي يک عشقي از اهل بيت به دل خودش افتاده بود و مردانه پاي اين عشق ايستاده بود و از لحاظ هنري هم خيلي آدم قوي‌اي است. هنوز که هنوز است، سيد حميري به عنوان يکي از شعراي مطرح و مشهور تاريخ عرب شناخته مي‌شود. مي‌خواهم بگويم که ما اين نمونه‌ها را داريم ولي اعتنا نمي‌کنيم. بايد يک اقبال عامي در شاخه‌هاي مختلف هنر، فرهنگ و رسانه ما صورت بگيرد. اين دو ضلع.


انتقاد به کارهايي که انجام نشده است!

ضلع سومي که بايد در هنر و باقي شاخه‌هاي فرهنگي ما مورد توجه جدي قرار بگيرد، اعتراض به کارهايي است که نمي‌شود. کارهاي خوبي که صورت نمي‌گيرد. آن زماني که آقاي خاموشي دستور داد تا ما را از حوزه هنري اخراج کردند. يک عده از دانشجويان جلوي سازمان تبليغات تظاهرات کردند که چرا تحريريه مجله سوره را اخراج کرديد. دلشان هم خوش بود که يک روز به ميدان فلسطين رفتيم و آنجا را به هم ريختيم. تحصن کرديم و فلان.

يکي از دوستان به من حرف جالبي زد. گفت، ببين عاقبت ما به کجا رسيده که دانشجويان جلوي سازمان تبليغات مي‌آيند و شروع به اعتراض مي‌کنند و مي‌گويند، آقا ترا به خدا، اين يک دانه مجله را تعطيل نکنيد. بگذار اين که براي هفت هشت، ده هزار تا بچه حزب‌اللهي دارد منتشر مي‌شود، منتشر بشود. در حالي که طرف وظيفه‌اش بوده که صد تا سوره و بهتر از سوره راه بيندازد و مطالبه تو از او بايد اين بوده باشد. که آن نود و نه تاي ديگر کو؟ ولي ما آن قدر عقب نشيني کرديم، عقب نشيني کرديم که ترا خدا اين يک دانه را تعطيل نکن. سطح توقع اين قدر پايين آمده است.

صرفاً اعتراض مي‌کنيم که آقاي ارشاد! چرا اين فيلم بد را ساخته‌اي؟ در حالي که بايد بپرسيم اين صد تا فيلم را چرا نساخته‌اي؟ چرا ما يک فيلم راجع به شهيد رجايي نداريم؟ چرا در بيست سال گذشته دو تا فيلم راجع به انقلاب اسلامي ساخته نشده است؟ در سينمايي که پول قريب به اتفاق فيلم‌ها را يا دولت کامل مي‌پردازد يا بخش مهمي‌ از آن را مشارکت مي‌کند. سؤالات ما بايد اين باشد:کارهاي خوبي که انجام نمي‌شود.


آقايان حوزه هنري در جنگ نرم چه کرده‌ايد؟

اخيراً دوستان حوزه هنري گفته‌اند که ما حاضر نيستيم، ده پانزده تا از فيلم‌هاي جشنواره فجر را در سينماهاي حوزه هنري نمايش بدهيم. چرا؟ به خاطر اين که اينها غير ارزشي هستند و فلان. يکي نيست از اين دوستان سؤال بکند، بزرگترين قرارگاه هنري کشور در دست شما است، بزرگترين پايگاه سينماي انقلاب دست شما است. چرا در سال گذشته شما حتي يک فيلم نساختيد؟ در اوج جنگ نرم، اگر تو واقعاً به ارزش‌ها متعهد و ملتزم هستي، بايد شبانه روزت در اين بگذرد که آن طرف دارند اين همه فيلم مي‌سازند. اين همه شبکه‌هاي تلويزيوني عليه جمهوري اسلامي راه افتاده است.


تو بايد شروع بکني و عليه او از خودت يک واکنشي نشان بدهي. نه اين که بعد از بيست سال بگويي، توليد سينماي حوزه هنري، تعطيل. هيچ کس به اينها گير نمي‌دهد. کارهاي خوبي که نمي‌شود را نمي‌بينيم. وقتي که مديران فرهنگي ما با چنين نقد معيوبي روبرو مي‌شوند يعني مثلثي که فقط يک ضلع دارد وضعيت فرهنگي را به جايي که الآن هست، مي‌کشانند.


بحثم را جمع بکنم. اگر ما مي‌خواهيم در وضعيت فرهنگي کشور، تغيير مثبت و تحول درستي انجام بشود، لازمه‌اش اين است که ما جريان نقد خودمان را بازنگري و تکميل بکنيم. اگر اين سه تا در کنار هم بود. من معتقد نيستم که فقط به اين دو ضلع دوم بپردازيم. نه خير. اگر کار بدي هم صورت گرفت، بايد به آن انتقاد و اعتراض بشود و .. و.. ولي اين سه ضلع بايد در کنار هم باشند. اگر اينها در کنار هم بود، جواب مي‌دهد. اگر نبود، در همين حدي که تا حالا جواب داده، جواب مي‌دهد. بيشتر از اين توقع نداشته باشيد. الگوها را هم گفتم. بهترين الگو خود آقا است. آقا کسي است که در هر سه ضلع حرف مي‌زند. منابع و متونش هم موجود است. برويد و حر‌ف‌هاي آقا را در حوزه فرهنگ و هنر و مديريت فرهنگي بخوانيد.

اگر تصويري که ما از آقا و تفکر حزب اللهي در عرصه فرهنگ داريم به جامعه مي‌دهيم، اين باشد که آقا ببين. ما آدم‌هاي بيسواد بي‌هنر بي‌ظرافت بي‌اطلاعي نيستيم. نه تنها از هنر ايران، ما از هنر جهان مطلع هستيم. ما هزار تا رمان خارجي خوانده‌ايم. وقتي که اين آدم بيايد و بگويد که فلان رمان، غلط است، خيلي فرق مي‌کند با کسي که در عمرش يک داستان هم نخوانده است. در عمرش از يک اثر هنري هم لذت نبرده است.


نقد اثر هنري اگر از زبان يک فرهنگ‌شناس گفته شود، بيشتر اثر دارد

اين بخواهد شمشير بکشد و عليه يک اثر هنري حرف بزند. پذيرش جامعه، نسبت به آن نهي خيلي بالاتر خواهد بود. موقعي که ببيند اين حرف دارد از يک منبع فرهيخته صادر مي‌شود. از يک منبعي که خودش هنرمند است. هنرشناس و هنرپرور است. وقتي که او بگويد، بايد اين علف هرز را درو کرد، خيلي راحت‌تر پذيرفته مي‌شود. و ما بايد با رفتار خودمان، چنين تصويري از تفکر فرهنگي حزب اللهي در جامعه ايجاد بکنيم. انشاءالله خدا توفيق بدهد که اين اتفاق بيفتد.


س- در برخي از فيلم‌هاي رسانه ملي به عنوان مثال، در فيلم ساختمان پزشکان به ترويج اختلاط بين زن و مرد پراخت و به فهم و کمالات مردم توهين کرد. چرا مسؤولين فرهنگي جلوي اين گونه فيلم‌ها را نمي‌گيرند؟


علت بدحجابي و فساد در سينماي ايران چيست؟

جليلي- بله. آن سريالي که اسم برديد. در اين زمينه من با شما هم نظر هستم که مشکلات جدي داشت. اما با اين مباني‌اي که عرض کردم، وقتي که مي‌خواهيم به سراغ صدا و سيما برويم، صرفاً نبايد يقه‌اش را بگيريم که چرا اين کار را کردي و اين را ساختي. بايد ده تا اسم بياوريم و بگوييم که اين ده تا را نساختي. اگر صدا و سيما در الگوي فيلم خانوادگي يا موضوعات دراماتيک خانوادگي، ورود درستي داشت، مي‌توانست کلي کارهاي خوب بسازد. از خود ماجراهاي انقلاب نگاه بکنيد.


از چهل و دو به اين طرف را بخواهيد نگاه بکنيد. حتي قبلش. تا مشروطه و جنبش تنباکو. فقط بخواهيد نقش زنان را بررسي بکنيد، زن مسلمان از جنبش تنباکو در صحنه حاضر بوده است. چقدر از اينها ساخته شده است؟ حتي در حرمسراي ناصرالدين شاه، قليان‌ها را شکستند. از آنجا بگير و بيا تا دوره رضاخان. بيا تا دهه بيست. بيا تا پانزده خرداد چهل و دو. بيا تا خفقان دهه پنجاه، تا پيروزي انقلاب، تا حوادث قبل از جنگ. انواع و اقسام ماجراهاي سياسي و کودتاها و ترورها و فلان. تا جنگ تحمليلي، تا ماجراهاي بعدش. مشحون و مملو از سوژه است. کلي کتاب‌هايش هم منتشر شده است.


آقاي برادر رسانه ملي، تو سوژه مي‌خواهي؟ اين همه سوژه در همين کتاب‌هايي که تا حالا منتشر شده، هست. که جذاب و رسانه‌اي هم هست. که سرگرم کننده هم هست. بايد يقه اينها را گرفت و گفت چرا اينها را نمي‌سازيد؟ چون صدا و سيما بالاخره بايد يک چيزي بسازد. وقتي در اين حوزه نرود، يک مشت آدم‌هايي که اصلاً ذهنيت ديني ندارند و فضا و سبک زندگيشان نسبتي با انقلاب و دين ندارد، مي‌آيند. از کوزه همان برون تراود که در اوست.

به او اعتراضي نيست. او دارد خودش را بروز مي‌دهد. پس جنس مواجهه‌مان را با دستگاه‌هاي فرهنگي و مديريت فرهنگي عوض کنيم. اگر بخواهم کاربردي حرف بزنم. هر موقع از يک برنامه‌اي، فيلمي، کتابي، مقاله‌اي ناراحت و عصباني شديم و به ما برخورد، ضمن اين که در چهارچوب خودش به آن اعتراض مي‌کنيم، در کنارش ليست بکنيم. مثلاً طنز. ساختمان پزشکان قرار بود، طنز باشد. طنز هم نبود. يک طنز لوس و خنکي بود. در طنز چه مي‌توانستي بگويي که نگفته‌اي؟ آيا ما طنزنويس حزب اللهي نداشتيم که تو بتواني جذب بکني؟


بعضي از همين طنزنويساني که رسانه ملي اينها را برد و بر صدر نشاند و ميلياردها تومان خرج ساخت آثار اينها کرد، از توي همين مجله‌هاي روشنفکري پيدا کرده بود. يعني در فلان مجله روشنفکري طنزنويس بود، داشت مي‌نوشت و رسانه ملي پيدايش شد و گفت، بيا براي ما بنويس. و ما بچه حزب اللهي طنز نويس داشتيم که طنزش هم به شهادت کارشناسان و اهل فن، از طنز آن يکي ضعيف‌تر نبود. بلکه در مواردي بالاتر بود و اين هيچ وقت صدا نشد که آقا، بيا و يک کاري براي ما بکن.


س- حضور بانوان در مجامع ورزشي و مسابقات بين‌المللي، با توجه به مغايرت آن با شريعت ما نظر آقا در مورد اين قضيه چيست؟

جليلي- اين يک بحث فقهي است و بايد استفتا بکنيد. بنده هم در مقام افتا نيستم.


س- مي‌گويند، احمدي نژاد با رفسنجاني بر عليه رهبري هم‌عقيده شده‌اند. نظر جنابعالي چيست؟

جليلي- «آقا مي‌گويند» در اين کشور زياد حرف مي‌زند. مي‌گويند …مي‌گويند… اگر بخواهيم به حرف هاي «آقا مي‌گويند» اعتنا کنيم که …


س- متأسفانه بخش وسيعي از مردم کشورمان غرب شيفته هستند و علاقه‌اي به ايدئولوژي اسلامي و هنر ديني ندارند.

جليلي- من اين را قبول ندارم. دليلش هم اين است که حتي در همين سينماي ما هم که مثال مي‌زنيم، پر فروش‌ترين فيلم‌هاي تاريخ سينماي بعد از انقلاب، فيلم‌هاي حزب اللهي بوده است. شما آژانس شيشه‌اي را ببينيد. با يک مخاطب خيلي وسيعي روبرو شده است.

ليلي با من است را ببينيد. مردم از نور فرار نمي‌کنند. بله. اگر شما بخواهيد اداي حزب اللهي بودن را در بياوريد، ملت ديگر الآن آموخته شده‌اند و تا فيها خالدونت را هم مي‌شناسند ولي اين که ما بخواهيم توده‌هاي وسيع ملت را متهم بکنيم، اينجوري نيست. امروز مطمئناً نمي‌شود اين کار را کرد. اين همان ملتي است که شصت و چهار درصدش مي‌آيند و در همين انتخابات اخير شرکت مي‌کنند. عليرغم همه فشارها، عليرغم فشارهاي تبليغاتي، تحريم‌ها و مسايل اقتصادي و…و… بايد اين ملت را بالاي سرمان بگذاريم. بايد دست آنها را ببوسيم.

ما چه محصول خوبي به اينها عرضه کرديم و اينها استقبال نکردند؟من دارم مي‌گويم. وقتي فرهنگ براي خود حزب اللهي‌ها، موضوعيت نداشته باشد، کتابي را که آقا بيست سال پيش تقريض نوشته، آقاي رحيم مخدومي، کتاب شما را خواندم و مست شدم. تعبير آقا است. بعد از بيست سال، بچه حزب اللهي حاضر نيست برود و اين را بخواند، من بگويم، بچه حزب اللهي تو بي‌دين هستي؟!! تو از اثر هنري ديني خوشت نمي‌آيد؟! نه آقا.

برايش مسأله نيست. اگر يک کار تبليغاتي خوب صورت بگيرد و به او برسد، همين کتاب "خاک‌هاي نرم کوشک "که آقا اسم آورده است. الآن فکر مي‌کنم، به چاپ صد و هفتادم رسيده است. فکر کرديد که مخاطبين اين چه کساني هستند؟ همه خانم‌هاي چادري و بچه‌هاي حزب اللهي هستند؟ در آخر کتاب نامه بعضي از کساني که اين کتاب را خوانده‌اند و در آنها تحول ايجاد شده را نوشته است. که چه تيپ‌هاي متنوع و مختلفي اين کتاب را خوانده‌اند و از آن تأثير گرفته‌اند. شما کار خوب عرضه بکنيد و بعد بگوييد که مردم رد کردند! اينجوري نيست. بله.

بايد مايه هنري خوب داشته باشد. صرفاً شعار بدهي و سخنراني و موعظه بکني، نه. در هنر جواب نمي‌دهد. فيلم بايد اول فيلم باشد. داستان بايد داستان باشد. شعر بايد شعر خوبي باشد. نه اين که تو وزن و قافيه را هم خوب بلد نيستي و هي بگويي، من در اين شعر از حضرات معصومين تعريف کرده‌ام. شعرت شعر نيست.

ممکن است، منظور تو محتواي خوبي بوده که بگويي ولي تو محتواي خوب را در قالب هنرمندانه خوب عرضه بکن و ببين چه کسي پس مي‌زند؟اين ملت کساني هستند که حافظ را روي چشمشان گذاشتند. محتشم را روي چشمشان گذاشتند. چه کسي اين را حفظ کرده است؟ آن زمان که چاپ نبوده است. بودجه و سوبسيد دولتي که پشتش نبوده است. اين ملت سينه به سينه اينها را حفظ کرده‌اند. همان ملت است. همين الآن هم نمونه‌هاي متعدد داريم. کار خوب عرضه بشود و دلنشين باشد، ملت؛ به جز يک اقليت خيلي محدودي که قابل ذکر نيستند. الحمدالله و المنه، اکثريت ملت ايران هنوز که هنوز است، مباني جامعه ما جامعه ديني است.


س- خواهشمند است به طور مبسوط راجع به سينماي کشور و همچين فلسفه ايجاد برنامه تلويزيوني پروپاگانداي هفت و شخص مجري آن و جهت‌گيري آن و اصرار صدا و سيما به بودن چنين برنامه‌اي را توضيح دهيد؟

جليلي- فعلاً بيست تا از نشريات و رسانه‌هاي جبهه فرهنگي انقلاب، از آقاي برادر ضرغامي تقاضاي يک مناظره‌اي کرده‌اند که ايشان با کمال کمرويي اين درخواست را بايکوت کرده است. من يادم هست. يک خانم بازيگري در يک رسانه اينترنتي، اعتراض کرده بود که چرا عکس من را در تيزر فيلم فلان پخش نکرده‌اند. شخص آقاي ضرغامي آمد و مصاحبه کرد. براي اين که از دل آن خانم بازيگر در بياورد. گفت، من کسي که اين کار را کرده بود,بازخواستش کردم که چرا اين کار را کردي. خانم فلاني ناراحت شده است. حتماً بايد عکس ايشان نمايش داده بشود. يعني آقاي ضرغامي بلافاصله به درخواست يک خانم بازيگر و يک چيز کوچک اين‌جوري، واکنش نشان داد. حالا پنج شش روز است يک جمعيت معتنابهي از رسانه‌هاي جبهه فرهنگي انقلاب، يک نامه رسمي علني سرگشاده به ايشان زدند و ايشان خودشان را در مقامي نمي‌بيند که بخواهد به اين مجلات و رسانه‌ها جواب بدهد. مي‌گويد، اينها کي هستند که از من جواب بخواهند.

مقام من خيلي بالاتر از اين حرف‌ها است. فعلاً ما منتظر هستيم راجع به اين برنامه و مشي آن و کارهايي که دارد مي‌کند، آقاي ضرغامي پاسخ بدهد. اگر پاسخ ندهد، در روزهاي آتي با حرکت‌هاي بعدي مواجه خواهد شد.


س- چرا صدا و سيما از افرادي مانند ده‌نمکي حمايت نمي‌کند؟ بارها به آقاي ده‌نمکي تذکر داده‌ايم که چرا از بزرگان ما فيلم نمي‌سازيد تا نسل جديد با سبک مبارزه با طاغوت آشنا بشوند. مبارزاني همچون رجايي.

جليلي- تا آنجايي که خبر دارم. آقاي ده‌نمکي دارد در صدا و سيما، سريالي کار مي‌کند. فکر مي‌کنم در پيش توليد است. البته نمي‌شود اکتفا کرد. شايد ده‌نمکي نمونه خوبي است. يک بچه حزب اللهي، ضمن انتقاداتي هم که ممکن است خيلي‌ها به او داشته باشند، به سينما رفت و با فيلم اولش، رکورد تاريخ سينماي ايران را شکست. فيلم دومش همان رکورد را تکرار کرد. ولي با اتکا به قابليت‌هاي فردي خودش اين کار را کرد.

يعني هنر مديريت جمهوري اسلامي نبود که او وارد سينما شد. ولي اين نشان مي‌دهد که در بچه حزب اللهي‌ها استعداد زياد است و به مراتب بيشتر از آن طرفي‌ها است. اگر ما يک مديريت فرهنگي درست داشته باشيم، همين صدا و سيما براي تربيت نيرو يک دانشکده دارد. از آن چه کسي در مي‌آيد؟ آقاي بهمن قبادي. آقاي جعفر پناهي. اخيراً شنيدم دارد در دانشکده صدا و سيما يک تحولاتي صورت مي‌گيرد که خروجي‌هايش يک مقدار بهتر بشود. اگر مديريت فرهنگي ما ميدان باز کند و دغدغه‌اش اين باشد که طيف بچه حزب اللهي‌هاي مستعد و با انگيزه را، با همت و پشتکار را، نه کساني که صرفاً به خاطر اين که ريش دارند و حزب اللهي هستند و ادعاي ولايتي بودن مي‌کنند، به آنجا بروند و رانت و امکانات عجيب و غريب بگيرند. نه. به نظر من بعضي از اينها از روشنفکرها خطرناک‌تر هستند.

مي‌خواهم بگويم که ما در کشور، بچه‌هاي سالم و مستعد کم نداريم. اگر مديران فرهنگي ما تدبير داشته باشند، مي‌توانند اينها را به کار بگيرند و خيلي زود هم جواب مي‌دهد. که وارد عرصه‌هاي مختلف فرهنگي و از جمله سينما و تلويزيون بشوند.


س- اي برادر، اين يقه‌اي که مي‌گوييد بايد گرفته شود، يک تلفن صد و شصت و دو صدا و سيما است. با توجه به القائات همه جانبه صدا و سيما روي افکار مردم، بفرماييد راهکارهاي يقه‌گيري و انتقاد و پيشنهاد براي به نتيجه رسيدن جدي، چيست؟ با توجه به توليداتي که منافع آن به جيب اسرائيل مي‌رود تا با پول آن عليه مسلمانان فعاليت بشود، مثل پپسي يا نستله. مراکز فرهنگي، عکس العمل درستي نشان نمي‌دهند و حتي صدا و سيما هم. به نظر شما وظيفه ما چيست؟

جليلي- راجع به اين که راهکارهاي رساندن صداي ما به فضاي مديران و مسؤولين و بقيه مؤثران فضاي فرهنگي چيست، عرض بنده اين است که تا ديدگاه ما تصحيح نشود تا آن مثلث نقد در ذهن ما شکل نگيرد و به آن اعتقاد پيدا نکنيم، به آن راهکارها نمي‌رسيم.

اگر اين مباني را قبول بکنيم و خودمان به آن متصف بشويم، گام اول اين است. تعارف هم در آن نيست. اگر تو مي‌خواهي در عرصه فرهنگ، وارد مطالبه بشوي، وارد امر به معروف و نهي از منکر بشوي، بايد حتي الامکان هر کسي در اندازه خودش، سهمي از مصرف فرهنگي را داشته باشد. نمي‌شود من از عرصه فرهنگ هيچ اطلاعي نداشته باشم. از عرصه کتاب هيچ اطلاع و اشرافي نداشته باشم. لااقل بگويم من در يکي دو عرصه ورود مي‌کنم. چهار تا کتاب مي‌خوانم. چهار تا مستند مي‌بينيم.

چهار تا کاريکاتور مي‌بينم. چهار تا گرافيست را مي‌شناسم. اوليش شناخت است. کسي که مي‌خواهد وارد اين عرصه بشود، اولينش اين است که شناخت خودش را ارتقا بدهد. اطلاعات خودش را يک کم وسيع بکند. اين را که مي‌گويم، به اين معنا نيست که حالا چهار سال، شش سال به دنبالش برويد. نه. واقعاً اگر اراده بکنيم. تابستان در پيش است. دوستان دانشجو و دانش‌آموز مي‌توانند از اين فرصت کلي استفاده بکنند. در همين تابستان شما مي‌توانيد کلي کتاب بخوانيد.

در فرمايشات آقا هست. مي‌گويند، کلي از اين رمان‌ها را من در اتوبوس خوانده‌ام. اگر کسي اراده‌اش را داشته باشد، وقتش را هم پيدا مي‌کند. در رفت و آمدهاکتاب خوانده‌اند. بايد محافل فرهنگي حزب اللهي را بشناسيد. وقتي که جشنواره عمار برگزار شد، بگذار اينجا بگويم. عيب ندارد. گفتيم، اسمش را جشنواره عمار گذشتيم. سالگرد نه دي. فيلم‌هايي هم که هست، عليه فتنه و فلان و فلان. بنده از يکي از مسؤولين بسيج تهران خواهش کردم. شما اين همه مي‌گوييد، طرح صالحين داريم. واحد فرهنگي مساجد فلان داريم.


بسيج و کار فرهنگي‌يي که نمي‌شود

گفتم، فقط مساجد اطراف سينما فلسطين را مطلع بکنيد. شما که هي ‌آمار مي‌دهيد. پارسال بسيج هفده هزار و دويست پنجاه و چهار تا و نصفي بوده و امسال هيجده هزار و نهصد و پنجاه و شش تا شده است. در عمل ببينيم که چند مرده حلاج هستيد. سالگرد نه دي. خود آقا تأکيد کردند که سالگردش را باشکوه بگيريد. سينما فلسطين و نزديک خودتان. گفتم، پنجاه تا بسيجي بياوريد. گفتند، پنجاه تا چي است.

به ما کارت بده، ما چند هزار تا نيرو داريم. گفتم، چند تا کارت مي‌خواهي؟ پنج هزار تا خوب است؟ گفت، بيشتر نداريد؟ گفتم، هفت هزار تا خوب است؟ گفت، حالا بفرست. يک کارش مي‌کنيم. من به ايشان هفت هزار تا کارت دادم و يک نفر را هم نياورد. از آن سيستم يک نفر هم نيامد. يک نفر! دروغ نباشد. چرا. يک نفر از مسؤولينشان، يک بار آخر شب آمد و يک بحث نيم ساعته‌اي هم با هم کرديم. کو؟ همين مساجد اطراف. مگر شما نمي‌گوييد که ما در جنگ نرم هستيم و تهاجم فرهنگي، اي رهبر آزاده، آماده‌ايم آماده. آقا گفته که برويد و کار فرهنگي بکنيد. راجع به فتنه فيلم بسازيد. خوب، بيا. کجا هستيد؟ آفتابه لگن هفت دست، شام و ناهار هيچي. شما فکر کرديد، اين مجامع روشنفکري که جشنواره مي‌گذارند، نشست مي‌گذارند. فکر مي‌کنيد، چند نفر شرکت مي‌کنند؟ بسياري از اين نشست‌هاي آنها که فردا در روزنامه‌ها با آب و تاب، در سايت‌هايشان خيلي پر طمطراق و عکس‌هايي که از اين طرف و آن طرف مي‌گيرند و چاپ مي‌کنند، با بيست نفر، سي نفر، پنجاه نفر برگزار مي‌شود. آدم از اين دلش مي‌سوزد که پتانسيل حزب الله در اين عرصه خيلي بالاتر از آنها است. اگر جامعه متدينين ما يک تکاني به خودشان بدهند، آن طرف فرو ريخته است. اگر راه درستش را بروند.

گفتيم جشنواره عمار است. ما مي‌خواهيم کاملاً حزب اللهي باشد. هر کس از مسؤولين آمد، بايد رديف دوم بنشيند. رديف اول، همه مادرهاي شهدا. يکي از دوستان بنياد شهيد همکاري کرد. اصلاً جشنواره متبرک شد. مادرهاي شهدا آمدند. به هر کدام يک گل داديم و نشستند. همين حضور اينها. فيلمسازي که مي‌آمد، کافي بود که اينها را ببيند و عزمش جزم‌تر بشود. هر چقدر هم روشنفکرها بخواهند به او فحش بدهند که تو براي انقلاب فيلم ساخته‌اي. بگويد، اين براي انقلاب، بچه‌اش را داده است. حالا تو داري به من فحش مي‌دهي که براي انقلاب فيلم ساخته‌اي. مي‌شود اين فضاها را ساخت. ما روز نماز جمعه زرنگي کرديم و در نماز جمعه يک سري اطلاع رساني کرديم. نماز جمعه هم براي خودش اوصافي دارد.

تبليغات نماز جمعه براي آثار هنري انقلاب اسلامي به کار گرفته شود

من مي‌گويم، تريبون نماز جمعه، هر هفته بايد بهترين کارهاي هنري حزب اللهي که در شهر مي‌خواهد صورت بگيرد را اعلام بکنند. بگويند، چهار تا کتاب منتشر شده، ملت برويد و بخريد. اين تئاتر خوب روي صحنه آمده است، برويد و ببينيد. اين فيلم خوب آمده است. چرا اين کار را نمي‌کنيد؟ پيامبر از تريبون خودش استفاده مي‌کرد. پيامبر براي حسان تريبون درست مي‌کرد. با انصاف ها !، شما از پيامبر بالاتر هستيد؟ چرا اين کارها را نمي‌کنيد؟ ده‌ها هزار نفر در يک همايش اسلامي آمده‌اند. هر هفته مي‌آيند و آنجا جمع مي‌شوند. اين مي‌تواند چه پتانسيلي در کل جامعه ايجاد بکند. در همان ماجراي جشنواره عمار، روز جمعه‌اش خيلي خوب شد. طيفي از بچه‌هاي نماز جمعه‌اي آمدند. سينما فلسطين هم نزديک بود.

سينما فلسطين پر شده و صدها نفر نشسته‌اند و دارند فيلم او را مي‌بينند. من مي‌دانم که چه انرژي‌اي به اين آدم تزريق مي‌شود. اين براي او تا سال ديگر بس است. اگر با او دعوا هم بکنند. اگر بگويند، پول هم به تو نمي‌دهيم. همان انرژي‌اي که از نفس مردم به او رسيده است. چرا مداحي اين قدر پيشرفت مي‌کند؟ چون با مردم نفس به نفس است. مردم مي‌روند و حقش را مي‌دهند. نه که به او پاکت بدهند، مي‌روند و با او هم‌ناله مي‌شوند. ما کلي فيلمساز اهل بيت داريم. مستندساز اهل بيت داريم. کاريکاتوريست اهل بيت داريم. گرافيست اهل بيت داريم. اينها منتظر هستند که يکي بيايد و با اينها هم‌ناله بشود. اينها را داريم.


اگر پاتوق‌هاي فرهنگي انقلابي تقويت شود، حزب‌الله جان مي‌گيرد

به اين بحث برگردم. مي‌خواستم اين را عرض بکنم. اگر پاتوق‌هاي هنري حزب اللهي تقويت بشود. سودش که فقط به اينها نمي‌رسد. به خود شما هم مي‌رسد. تعارف که نداريم. ما در خانواده‌هاي خودمان، يک بچه دبستاني داريم، يک بچه دبيرستاني داريم، دانشجو داريم. در اين جامعه‌اي که از انواع و اقسام محصولات فرهنگي ضد ارزشي پر است. فقط که نمي‌توانيم به او بگوييم، اين کار را نکن. اينجا نرو. آن را نبين. اين را نشنو و…. تو به عنوان پدر بخواهي در خانه مديريت فرهنگي بکني، بايد به مسجد که مي‌روي، حاج آقا بين دو نماز، هر هفته دو تا کتاب کودک به تو معرفي بکند. که داريم. اتفاقاً عرصه کتاب کودک عرصه‌اي است که بچه حزب اللهي‌ها خيلي خوب در آن کار کرده‌اند.

انواع و اقسام کتاب‌هاي شعر و داستان و نثر و… خيلي کارهاي خوبي شده است. صدها عنوان کتاب خيلي خوب هست. ولي آقاي امام جماعت، بايد اينها را بشناسي که به مأمومينت از اين سرويس‌ها بدهي. بابا از مسجد مي آيد به او بگويد: اين فيلم را هم ببين! الآن کلي فيلم‌هاي خوب چه در بحث‌هاي اخلاقي و چه بحث‌هاي سياسي ساخته شده است. اصلاً به دست ملت نمي‌رسد. اگر اين کار را کرديد، هنرمند شما اگر پشتوانه شما را داشته باشد، ديگر لازم نيست که شما مستقيما برويد و در مقابل فلان مدير فرهنگي قد علم بکنيد و …. مدير فرهنگي مي‌داند که وقتي اين هنرمند حرف مي‌زند، صدها هزار نفر پشت سرش هستند.

فيلمش را دويست هزار نفر ديده‌اند. ديگر نمي‌تواند اين آدم را دست کم بگيرد. کتابش را ده هزار نفر خوانده‌اند. وقتي که اين پاتوق‌ها فعال بشوند و جان بگيرند، الحمدالله يک حرکت‌هايي شروع شده است. پاتوق‌هايي براي فرهنگيان انقلاب راه بيندازيم. خطر اين هم اين است که هنرمندان انقلاب جمع بشوند و فقط همديگر را ببينند. نه. بايد نفس به نفس با مردم. هنر انقلاب اسلامي، هنر مردمي است. با هنر روشنفکري فرق مي‌کند.

يکي از دوستان حرف جالبي مي زد. مي‌گفت، اين محافل روشنفکري گالري دارند. وقتي که شما مي‌رويد، مي‌بينيد دو نفر دارند در گالري اين بيست تا تابلو نقاشي را نگاه مي‌کنند. گفت، مجامع حزب اللهي، مجامع شلوغي است. مجامع روشنفکري، مجامع خلوتي است. اگر ما بخواهيم هنر حزب اللهي هم داشته باشيم، گالري حزب اللهي با گالري روشنفکري فرق مي‌کند. گالري حزب اللهي آن است که مردم دست زن و بچه‌شان را بگيرند و بروند کار گرافيک او را ببينند. نقاشي‌هايش را ببينند. فيلم‌هايش را ببينند. کتاب‌هايش را بخرند. و انواع و اقسام قالب‌هاي فرهنگي که نو به نو دارد ايجاد مي‌شود. آن صد و شصت و دو روابط عمومي هم به جاي خودش. آن هم خيلي مهم است. بعضي وقت‌ها ما سستي مي‌کنيم.

يک کار خيلي راحتي را که مي‌توانيم انجام بدهيم، انجام نمي‌دهيم. اينها هم شيوه‌هاي خوبي است ولي مي‌خواهم بگويم، اين شيوه‌هاي غير مستقيم بهتر است. بعضي وقت‌ها مؤثرتر است. که شما سردارهاي خودتان را تنها نگذاريد. من اين خاطره را ده‌ها بار مطرح کرده‌ام.

روزي که شهيد آويني شهيد شد، بيست فروردين هفتاد و دو. من يادم هست. اخبار ظهر اعلام کرد که آقاي آويني و محمد سعيد يزدان پرست در فکه شهيد شده‌اند. با يکي از دوستان در خوابگاه دانشگاه امام صادق بوديم. آمديم و دم در اتاق مسؤول فرهنگي بسيج‌مان رفتيم. که يک پارچه سياه بده تا روي تابلو بزنيم. گفت، مگر چي شده است؟ گفتيم، آويني شهيد شد. گفت، کي؟ گفتيم، مرتضي آويني. گفت، کي هست؟ گفتيم، سردبير مجله سوره. گفت، سوره چي است؟ گفتيم، همان که کتاب آيينه جادويش منتشر شده است. گفت، آيينه جادو چي است؟ گفتيم، روايت فتح را که ديدي؟ گفت، آره. گفتيم، يکي بود که صداي گرم و دلنشيني داشت. گفت، ها،‌ او شهيد شده است؟خيلي صدايش خوب بود. خدا بيامرزدش!

فردا صبح به زور يک ميني بوسي جور کرديم و به تشييع جنازه رفتيم. موقعي که ما رفتيم، بچه‌هايي که زودتر رسيده بودند، مي‌گفتند، آقا را ديديد؟ اين کي بوده که آقا به تشييع جنازه‌اش آمده است. اين برادري که مي‌گويم، مسؤول واحد فرهنگي بسيج دانشجويي دانشگاه امام صادق تهران بود. ديگر تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل. آويني را روز شهادتش هيچ کس نمي‌شناخت. از در و ديوار هم شعار مبارزه با تهاجم فرهنگي و شبيخون فرهنگي مي باريد. بزرگترين سردار فرهنگي حزب الله، در بين حزب اللهي‌ها ناشناخته بود. مي‌فرستاد، مي‌رفتند و راجع به بوسني فيلم مي‌ساختند. خطر مرگ را تحمل مي‌کردند و با چه زحمتي به آنجا مي‌رفتند و در آن شرايط خطرناک فيلم مي‌ساختند و مي‌آوردند. صدا و سيما به راحتي فيلمش را سانسور مي‌کرد. مي‌گفت پخش نمي‌کنيم. چرا؟ چون مي‌دانست که پشتوانه‌اي ندارد. شما به خر فلان آدم سياسي بگو يابو. در کشور يک جنجالي درست مي‌کنند.

چه چپ و چه راستش ولي هنرمند انقلاب کار خوب بکند و تحويلش نگيرند کجا مي‌خواهد برود؟ اصلاً کي او را مي‌شناسد؟ پس شيوه بهتر اين است که سرداران و سربازان عرصه فرهنگ را بشناسيد. همين شناختن شما حمايت است. ترويج اينها حمايت است. شما يک داستان خوب ديدي، به بقيه هم بده که بخوانند. اين را دختر من خوانده و خوشش آمده، بده به دخترت بخواند. پسر من اين فيلم را ديده، روي او تأثير گذاشته است.

بده پسر تو هم ببيند. کار زياد داريم. هنر چيزي است که جايگزين ندارد. اين هم از تعابير خود آقا است. آقا مي‌گويد، انقلابي که در قالب هنر ريخته نشود، ماندگار نخواهد بود. اين تعبير آقا است. هنر جايگزين ندارد. که مثلاً بگوييم، هنر هم نداشته باشيم، با راهپيمايي حلش مي‌کنيم. با انتخابات حلش مي‌کنيم. اينجوري نيست. هنر و کار فرهنگي يکي از ضرورت‌ها و نيازهاي قطعي و حتمي غير قابل جايگزين است.


س- پوستر فيلم‌هاي ساخته شده بر مبناي سکولار است. اخيراً فيلمي سريالي ساخته شده که خيلي فيلم مشکل‌داري هم هست. حرف‌هاي فلان رد و بدل مي‌شود. و معلوم نيست به کجا ختم شود. براي اين که جوان‌هاي حزب اللهي به اين سمت بيايند، چکار کرده‌ايد؟ نگاه مثبت و به بالا شما را هواپيماساز مي‌کند و بالعکس نگاه به پايين و منفي در شما اين سؤال را ايجاد مي‌کند که چرا چتر نجات نمي‌سازد. واين در حالي است که در هر ثانيه، خدا مي‌داند چند سورتي پرواز صورت مي‌گيرد. ولي به ندرت نياز به چتر نجات هست. ضمناً ضرورت اتصال به کر به اين معني که هنر و امثالهم را محدود زمان حال نکنيد و با محدود کردن، مظلوم نکنيم و از پتانسيل‌هاي گمنام مردمي، خود را محروم نکنيم. اين فقط هنر را شامل نمي‌شود. در همه موضوعات حتي غير فرهنگي هم متأسفانه موضوعيت دارد.

جليلي- يک واژه‌اي اينجا آمد و من يک نکته‌اي يادم آمد. اين را هم بگويم و بحث را تمام بکنم. نمي‌دانم اين بحث را چقدر بتوانيم به عنوان يک بحث اصولي مطرح بکنيم و چقدر به عنوان يک بحث ذوقي. حداقل در حد ذوقي به نظرم اين مثال مي‌تواند بخشي از مسأله فرهنگ را در جامعه امروز ما طرح بکند. در فقه ما يک بحثي به نام آب کر و آب قليل داريم. مي‌گويند، به مجرد اين که يک قطره نجاست به آب قليل برسد،‌ نجس مي‌شود. بايد کلش را دور بريزيم. ولي آب کر، هر چقدر هم که نجاست در آن ريخته بشود، تا وقتي که طعم و بويش عوض نشده است، آب طاهر است. مي‌خواهم از اين چه استفاده‌اي بکنم؟ در بحث مميزي و نظارت بر کالاهاي فرهنگي و هنري، اول انقلاب، شهيد بهشتي بود. آقاي مصباح بود. آقاي مفتح و مطهري بودند.

در آن شرايط آقايان کيانوري و احسان طبري مي‌آمدند. خدا را هم انکار مي‌کردند. مي‌گفتند، کدام خدا؟ بحث مي‌شد. چرا؟ چون ما به اندازه کافي آدم داشتيم. مي‌گفتيم، تلويزيون هم در اختيار تو. مي‌خواهي خدا را انکار بکني. بيا خدا را هم انکار بکن. يا مباني اجتماعي اسلام را انکار بکن. مي‌نشينيم و جواب مي‌دهيم. يعني آزادي‌هايي که شما مي‌دهيد، تابعي از داشته‌هاي فرهنگي و فکري‌اي که داريد، است. اگر در جامعه بتوانيد، توليدات فرهنگي و هنري و رسانه‌اي ارزشي خوب به ميزان کافي، توليد بکنيد. اتفاقي که مي‌افتد، چي است؟ اين است که اگر چهار تا اثر بد هم آمد،‌ توي آن هضم مي‌شود. حل مي‌شود ولي اگر شما براي کار مثبت و ايجابي، هيچ کاري نکنيد. خودت کتاب و فيلم خوب توليد نکني. من اخيراً در جايي صحبت کردم. گفتم، ما سالي پنج تا قلاده‌هاي طلا بسازيم، در وضعيت سينماي ايران کلي تأثير مي‌گذارد.

جريان روشنفکري در آن تضعيف مي‌شود. بدون اين که بخواهيم فلان فيلم را مستقيم توقيف بکنيم يا مجوز به آن ندهيم يا… يا.. شما فکر بکن. سينمايي باشد که سالي ده تا، بيست تا آژانس شيشه‌اي و زير نور ماه و ليلي با من است و بچه‌هاي آسمان و قلاده‌هاي طلا از توي آن در بيايد. ولي وقتي که شما در اين عرصه کار نمي‌کنيد، روز به روز ضعيف‌تر مي‌شويد. کسي که يک بدن قوي داشته باشد، اگر مريضي سختي هم بگيرد، از آن مريضي عبور مي‌کند ولي کسي که خودش فرتوت باشد و بدن قوي نداشته باشد، گاهي اوقات ممکن است يک پشه او را از کار بيندازد. شايد بشود در عرصه فرهنگ هم اين مثال را زد. اگر ما خوب کار بکنيم. کار ايجابي بکنيم.

همان مثلث نقد که عرض کردم. کارهاي خوبي که نمي‌شود را بگوييم که چرا نمي‌شود. ما اين همه موضوع و ماجرا داريم، چرا فيلم ساخته نمي‌شود؟ کارهاي خوبي که توليد شده است. بگوييم دمت گرم. دستت درد نکند. آن را ترويج بکنيم. اگر اين کار را بکنيم، اتفاقاً در عرصه کنترل و مميزي و نظارت، خيلي موفق‌تر خواهيم بود. يعني خود اينها فضا را کنترل مي‌کند. وقتي که فضا و مجموعه گفتمان مال شما باشد، بگذار آنها هم يک گوشه‌اي هر چه دلشان مي‌خواهد، بگويند. ولي اگر توليد را تعطيل کنيد و خودتان محصولات با محتوا و جذاب ارائه نکنيد چون فرهنگتان مثل آب قليل مي شود هرلحظه بايد از يک قطره نجاست هم بترسيد.

انتهای خبر/ص

نظرات بینندگان