کد خبر: ۸۲۶۵۲
تاریخ انتشار: ۱۸:۴۱ - ۲۷ دی ۱۳۹۴

خاطرات خواندنی تنها بانوی جانباز نورآباد ممسنی از تبعید آیت الله مدنی و آشوب 8 آذر

حکیمه منفرد را می توان اولین جانباز شهرستان ممسنی و تنها زن جانباز این شهرستان نیز نامبرد. او که پیش از انقلاب و پس از انقلاب فعالیت های بسیار زیادی داشته است هم اکنون کارمند بنیاد شهید و امور ایثارگران نورآباد است.

به گزارش سرویس شهرستان های شیرازه به نقل از نورآنلاین، سریال کیمیا این روزها از شبکه 2 سیما در حال پخش است سریالی که توانسته طرفداران زیادی را به خود جلب کند. شاید یکی از دلایل اصلی موفقیت این سریال مربوط به سوژه یابی آن می باشد. سوژه ای که از یک نوجوان انقلابی گرفته شده است تا در حاشیه زندگی او به مهمترین رخدادهای قبل و بعد از انقلاب و دوران دفاع مقدس بپردازند. این سریال با نقش آفرینی مهراوه شریفی نیا و با کارگردانی جواد افشار همچنان ادامه دارد و به عنوان یکی از سریال های بلند تاریخ سینما و تلویزیون ایران به حساب می آید.

هرچند که به این سریال نقدهای بسیار زیادی وارد است  اما همانگونه که گفته شد سوژه یابی و توجه به نقش زنان در دوران انقلاب و جنگ تحمیلی باعث شده نسبت به سریال ها و فیلم های مشابه ی خود، بتواند موفقیت بیشتری را کسب کند.

اما از این سوژه ها و نوجوانان آن روزهای انقلاب کم نیستند و می توان در سرتاسر کشور دختران آن روزها را پیدا کرد که در تحقق انقلاب تلاش کرده اند. شهرستان ممسنی هم در دوران پیش از انقلاب نقش بسزایی داشته است یکی از بانوان فعال آن دوران در ممسنی حکیمه منفرد است.

منفرد را می توان اولین جانباز شهرستان ممسنی و تنها زن جانباز این شهرستان نیز نامبرد. او که پیش از انقلاب و پس از انقلاب فعالیت های بسیار زیادی داشته است هم اکنون کارمند بنیاد شهید و امور ایثارگران نورآباد است.

این بانوی ممسنی در سال 1341 متولد شد  و تحصیلات خود را در دبستان محله توتستان، راهنمایی و دبیرستان را در مدرسه نظام قدیم سپری کرد دوران دبیرستان را می توان دوران طلایی حکیمه برای آشنایی با انقلاب و آرمان های امام خمینی (ره) نامبرد هرچند که آشنایی خانواده او با آیت الله مدنی تکمیل کنند این جریان بود.

حجت الاسلام غالبی اولین امام جمعه ممسنی

او در مرور خاطرات خود می گوید:  امام جماعت آن روزهای شهرستان ممسنی حجت الاسلام محمد علی غالبی بود او بعد از انقلاب به عنوان اولین امام جمعه ممسنی معرفی شد. حجت الاسلام غالبی با همکاری حاج آقا ربانی فعالیت های زیادی پیش از انقلاب داشتند و به اسم برنامه های گروهی به نام "نهضت" مسائل دینی و انقلابی را به مردم آموزش و انتقال  می دادند. از همین طریق برادران من از جمله الخاص در جریان کارهای انقلاب قرار گرفتند. این کلاس ها به صورت مخفیانه برگزار می شد و بسیاری از کتاب ها و بیانیه هایی که در آن روزها غیرقانونی به حساب می آمدند از این طریق به دستمان می رسید. محوریت این برنامه ها مسجد جامع شهر نورآباد بود.

تبعید آیت الله مدنی به نورآباد

نقطه ی اوج فعالیت ها از زمانی آغاز شد که آیت الله مدنی در سال 56 به شهرستان ممسنی تبعید شدند و شاگردان بسیاری را تربیت کردند. البته حضور ایشان مخفیانه بود و تا مدتی کسی از تبعید ایشان خبر نداشتند و در واقع افراد خاصی چون احمدی بوشهری معلم ادبیاتمان، حجت الاسلام ربانی و غالبی با آیت الله مدنی ارتباط داشتد و در واقع پل ارتباطی برای مردم بودند.

وی افزود: منزل آیت الله مدنی در خود مسجد بود اما در محدودیت شدید قرار داشت و ژاندارمری اجازه سخنرانی نمی داد و مردم تنها پس از نماز می توانستند چند دقیقه ایشان را ملاقات کنند. اما با این وجود بسیاری از برنامه های انقلاب در نورآباد از طرف خود آیت الله مدنی برنامه ریزی می شد.

نقش دختر آیت الله مدنی در تبیین برنامه های انقلاب

منفرد مدارس را یکی از بهترین مکان های فعالیت های انقلابی خواند و گفت: بسیاری از معلمان و مدیران "مدرسه نظامی" خود انقلابی بودند و فعالیت های زیادی انجام می دادند همچنین "بتول" دختر آیت الله مدنی در همان مدرسه مشغول به تحصیل بود و رابطه اصلی مدرسه با روحانیت را کلید زد. بیانیه های حضرت امام  و عکس امام توسط رابطان آیت الله مدنی چون برادرم ، حجت الاسلام ربانی  و دخترش بتول خانم به دست ما می رسید و ما به صورت مخفیانه این بیانیه ها را به دست دانش آموزان  و خانواده های آنها می رساندیم.

فعالیت در سطح شهر امکان پذیر نبود علاوه بر  سخت گیری ژاندارمری بسیاری از افراد چون خوانین و اعضای حزب رستاخیز اجازه فعالیت در سطح شهر و بازار را نمی دادند.

دستگیری آیت الله مدنی و شکل گیری اولین راهپیمایی در ممسنی

اولین راهپیمایی در شهرستان ممسنی در مهر ماه 57 شکل گرفت. به خاطر فعالیت هایی که انجام گرفته بود ژاندارمری آیت الله مدنی را دستگیر می کند نزدیکان آیت الله مدنی دست به برنامه ریزی یک راهپیمایی اعتراضی می زنند. راهپیمایان از محله های مختلف حرکت و در جلوی مسجد جامع شهر تجمع می کنند. این گونه راهپیمایی در آینده به عنوان یک روند ثابت شکل می گیرد.

در همان راهپیمایی افراد زیادی چون سید عبدالرسول موسوی، حجت الاسلام غالبی، جعفر اسدی و ربانی و ... دستگیر می شوند. پس از این اقدام ژاندارمری، مردم نورآباد از سرنوشت آیت الله مدنی تا زمان وقوع انقلاب اطلاعی بدست نیاوردند. بعداً مشخص شد که ایشان  به تبریز عزیمت کرده اند.

حکیمه می گوید در همان اولین راهپیمایی  شعار "مرگ بر شاه"  و "استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی" سر داده شد. بسیاری از این شعار ها پس از نماز جماعت در مسجد جامع شهر مشخص و برنامه ریزی شده بود این گونه راهپیمایی تا وقوع انقلاب در شهر نورآباد ادامه داشت.

پس از انقلاب و جریان توده ای ها / اسماعیلی چریکی از فلسطین

پس از انقلاب نیز درگیری های شدیدی بین توده ای ها و حزب الهی ها وجود داشت. گروهک های زیادی نیز تشکیل شده بودند آن روزها فردی به نام اسماعیلی بود که خدمات زیادی را انجام داد  مردم او را "چریکی که از فلسطین آمده" می شناختند و حتی جزء اولین کسانی بود که باعث شد نهادی چون بسیج در شهرستان پی ریزی شود.

در آن زمان ما به عضویت انجمن های اسلامی در آمدیم و بارها با توده ای ها مجبور به درگیری شدیم و یادم است "کیفارهایی" ساخته بودیم و زنان هم با "کیفار" دست به مبارزه می زدند. در آن زمان با استفاده از همین افراد انقلابی،  بسیاری از مخفیگاه های کمونیست ها و اسلحه خانه های آنها شناسایی و منحدم شد.

آشوب 8 آذر

حتی آشوبهای 8 آذر سال 59 را به یاد دارم و به نظرم در آن جریان همچون قضیه فتنه 88 بسیاری از چهره ها مشخص شدند اطرافیان خان ها بسیاری از مردم بی گناه را میزدند و می کشتند و آن را می خواستند به گردن سپاه بیندازند این درحالی بود که سپاه در آن موقع ورود نکرده بود. ورود سپاه زمانی بود که به بسیاری از ادارات و نهادها حمله ور شدند این جریان بسیار شبیه به واقعه فتنه 88 بود.

آغاز جنگ تحمیلی

برنامه های بچه های حزب الهی و انقلاب ادامه داشت و حتی در سال 59 با آغاز جنگ تحمیلی بسیاری از افراد به جبهه حق علیه باطل شتافتند که در آن زمان آقای فدایی مسئول اعزام  رزمندگان در سپاه بود.

کیمیای نورآباد جانباز شد

در 31 خرداد سال 60 مردم نورآباد همچون سراسر کشور به فعالیت های بنی صدر اعتراض و راهپیمایی بزرگی را تشکیل دادند در آن زمان ژاندارمری با برگزاری این راهپیمایی مخالف بود این راهپیمایی نیز مانند سایر راهپیمایی ها از محله ها آغاز با تجمع جلوی مسجد ادامه داشت و مقصد بعدی گلزار شهدای شهر نورآباد بود.  تجمع مردم در جلوی مسجد بی نظیر بود مردم علیه بنی صدر شعار می دادند ژاندارمری در واکنش به این حرکت مردم دست به تیراندازی زد.

منفرد می گوید : من در صف های جلوی این راهپیمایی بودم و یک گلوله به پای چپ من زدند و مردم متفرق شدند. خون زیادی از پایم می رفت برخی از همکلاسی هایم چون مرضیه و طاهره پناهی اولین کسانی بودند که به بالای سرم آمدند بعدا به کمک مردم مرا با یک پیکان بار به بیمارستان منتقلم نمودند. مداوا در نورآباد فایده نداشت! دکترها مجبور به اعزام من به بیمارستان فاطمی نژاد شیراز شدند 3 ماه در آنجا بستری بودم و 4 عمل جراحی انجام دادند دکترها ناامید شدند و می خواستند پایم را قطع کنند اما با عمل جراحی بعدی این کار را نکردند. اما هم اکنون پای چپم از نظر جسمی و حرکتی وضعیت مناسبی ندارد.

ازدواج کیمیای نورآباد

منفرد در اردیبهشت 62 با همان آقای ابراهیم فدایی که مسئول اعزام رزمندگان به جبهه بود ازدواج می کند برخلاف آداب و رسوم طایفه ای و خانوادگی آن زمان این دو نفر از طریق فعالیت های حزب الهی با هم آشنا شده بودند و عامل اصلی ازدواجشان شده بود که نتیجه آن  هم اکنون یک پسر و 3 دختر شده است.

حکیمه منفرد از اسفند سال 61 به عنوان مدد کار مشغول به خدمات رسانی به رزمندگان، جانبازان و خانواده شهدا بود  همسر او نیز در سال 65 و 66 بویژه در عملیات کربلای 8 بر اثر بمب های شیمایی جانباز می شود تا منفرد را مجبور کند تا آخر عمر پرستار همسر جانبازش هم باشد.

اما سریال فعالیت های خانم منفرد پایانی ندارد و او هم اکنون دست به اقدامات فرهنگی زیادی در سطح شهرستان می زند برگزاری محافل قرآنی، عزاداری و ... تنها بخشی از فعالیت های این بانوی نسل انقلاب است.

تصاویری از کلاس های قرآنی و خانگی خانم منفرد

پایان گزارش/224224


سالاد

نظرات بینندگان