سفر اخير هيلاري کلينتون به خاورميانه گوياي ترس و واهمه ايالات متحده
سفر اخير هيلاري کلينتون به خاورميانه گوياي ترس و واهمه ايالات متحده نسبت به تحولات جاري در منطقه است.واشنگتن از يک سو سرمايه گذاريهاي خود در خاورميانه را از دست رفته مي بيند و از سوي ديگر شاهد رشد دوباره گرايشات ضدغربي در منطقه است.ديکتاتوريهايي که تا ديروز مورد حمايت واشنگتن و اتحاديه اروپا بودند امروز به چهره هاي منفور ملتهاي منطقه تبديل شده اند.
اما تحولات منطقه روي ديگري نيز دارد .رسانه هاي غربي در صددند تا نسبت ميان ايران و خاورميانه اي که به دور از اراده و مديريت غرب در حال شکل گيرياست را بسنجند.در اين خصوص روزنامه واشنگتن پست تحليل قابل تاملي ارائه کرده است .بر اساس تحليلي که اين روزنامه پرتيراژ آمريکايي ارائه کرده است، منابع اطلاعاتي و ديپلماتيک غربي مي گويند که سکوت و خودداري ايران در قبال تحولات منطقه نشان از اعتماد به نفس آنها در منطقه دارد. در حالي که غرب سعي دارد به هر نحو ممکن هزينه شکست خود در خاورميانه را با
غوغا سازيها و استناد به تبليغات و حتي مداخله جويي در کشورهايي مانند ليبي و مصر پايين آورد،ايران با صبر و سکوتي مثال زدني تحولات منطقه را رصد مي کند.
يک مامور سابق اطلاعاتي آمريکا در اين خصوص معتقد است که ايران به اين نتيجه رسيده که همه تحولات به نفع اين کشور به پيش مي رود و لذا تصميم گرفته که اقدامي در اين زمينه انجام ندهد.
واقعيت امر اين است که غرب با مهره هاي خود در منطقه دست به يک ريسک بزرگ زد.حمايت مستمر کاخ سفيد از افرادي مانند حسني مبارک،ملک عبدالله،بن علي،علي عبدالله صالح،ابومازن و ....به ضرر واشنگتن و اتحاديه اروپا تمام شده است .در حال حاضر غرب ناچار است دو راه را برگزيند،يکي حمايت از قيامهاي مردمي و ديگري مخالفت با آنها.اگر غرب گزينه نخست را انتخاب کند مدام از سوي شهروندان خاورميانه مورد سئوال و سرزنش قرار مي گيرد که ميان حمايت قبلي آمريکا و اروپا از ديکتاتورهاي جهان عرب و حمايت اخير آنها از قيامهاي مردمي چه نسبت و رابطه اي وجود دارد؟اما اگر غرب گزينه دوم را انتخاب کند و در قبال تحولات اخير سکوت کند به دليل همين سکوت مورد تنفر جهانيان قرار مي گيرد،چنانچه اين مسئله در روزهاي نخست قيام ليبي عليه معمر قذافي رخ داد .
بنابر اين غرب هر انتخابي انجام دهد بازنده ميدان است .اما در سوي ديگر ميدان جمهوري اسلامي ايران قرار دارد .ايران بر خلاف غرب قدرت انتخاب محدود در منطقه ندارد زيرا در برهه هاي مختلف مانند جنگ 33روزه،کشتار فلسطينيان،نسل کشي سودان و ...سکوت مقامات سياسي جهان عرب و ناکارآمدي برخي نهادها مانند اتحاديه عرب را محکوم کرده بود.با اين وجود تحولات صورت گرفته در خاورميانه نه تنها براي تهران هزينه بر نيست،بلکه حالتي مطلوب دارد.سقوط مهره هاي غرب در خاورميانه منجر به حيات دوباره منطقه و بازتعريف آن بر اساس استقلال منطقه خواهد شد .
همان گونه که روزنامه واشنگتن پست و بسياري از منابع
رسانه اي در غرب اشاره کرده اند،" سکوت ايران در قبال اين تحولات نشانه اعتماد به نفس آن است" .سقوط حسني مبارک و زين العابدين
بن علي،آغاز تحرکات مردمي در عربستان،شکست جريان 14 مارس در لبنان،تشديد قيامهاي مردمي در ليبي و يمن و بحرين و ...جملگي به ضرر غرب و به سود منافع ملتهاي منطقه است .
بديهي است که دولتهاي جديد خاورميانه اي ديگر نمي توانند مانند گذشتگان خود عمل کنند زيرا تغييرات صورت گرفته در منطقه بسيار هزينه بر و خونين بوده است .دولتهاي جديد به صورت خودکار از غرب فاصله خواهند گرفت و به جمهوري اسلامي ايران نزديک خواهند شد .اين همان مسئله اي است که کاخ سفيد و تل آويو را به شدت نگران کرده است .خاورميانه جديدي که تحقق آن هدف غايي غرب بود امروز به خاورميانه اي تبديل شده است که در آن غرب نقشي بر عهده ندارد.بي دليل نيست که تحليلگران غربي مدام بر شکست واشنگتن و متحدان آن در منطقه از يک سو و پيروزي جريانهاي اسلام گرا و مستقل از سوي ديگر تاکيد مي کنند.انتهای پیام/16