«شیرازه» گزارش میدهد:
نخستین شعار «مرگ برشاه» توسط مردم شیراز فریاد زده شد/ قیام ۱۵ خرداد در استان فارس چه گذشت؟
قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ از این جهت که به پیروزی انقلاب اسلامی منجر شددارای اهمیت ویژه ای است در جریان این قیام می توان حضور و دخالت اکثر شهرهارا تعیین کننده دانست و فارس از جمله استانهایی است که در بیشتر نهضت هاو تحولات سیاسی ایران نقش به سزایی ایفا کرده است.
به گزارش سرویس سیاسی شیرازه، با افزایش مخالفتها علیه مفاد تصویبنامه "انجمنهای ایالتی و ولایتی" در سال 1341، امام خمینی(ره) با ارسال پیام از علما، روحانیون و اندیشمندان کشور خواست تا مردم را از اهداف شوم رژیم آگاه کنند که در نهایت این اقدام منجر به گسترش دامنه قیام 15 خرداد در کشور شد.
قیام 15 خرداد 42 از این جهت که به پیروزی انقلاب اسلامی منجر شد دارای اهمیت ویژه ای است در جریان این قیام می توان حضور و دخالت اکثر شهرها را تعیین کننده دانست و فارس از جمله استانهایی است که در بیشتر نهضتها و تحولات سیاسی ایران نقش به سزایی ایفا کرده است.
در جریان مبارزه استان فارس، شهرهای شیراز، لارستان و جهرم بیشترین اثر را داشتند.
شهید آیتالله دستغیب(ره) که از همان آغاز نهضت همراهی خود را با امام خمینی(ره) اعلام کرده بود، بهدنبال دستگیری شبانه امام در 15 خرداد 1342، علیه رژیم پهلوی به سخنرانی پرداخت و با بسیج مردم شیراز، این اقدام شاه را محکوم کرد.
در مرکز اسناد انقلاب اسلامی چنین آمده است: « محمدمهدی دستغیب برادر شهید دستغیب در این باره گفته است «خبر رسید امام را در قم دستگیر کردهاند؛ فردای آن روز، مجلسی در مسجد جامع گرفته شد و طی آن مردم را آگاه کردند و تظاهرات صورت گرفت. دستگاه بلافاصله حکومت نظامی اعلام کرد. صبح آن روز مردم همه در مسجد جامع جمع بودند تا قیام کنند که حکومت نظامی برقرار شد. البته مغازهها همه بسته شد. مردم از خانه بیرون ریختند؛ جمعیت فوقالعادهای در خیابانها به راه افتاد و نظامیها هم تیراندازی میکردند».
با انتشار خبر دستگیری امام و تعدادی از علما، همچنین انتشار خبر قیام مردم در قم و تهران، بعدازظهر روز 15 خرداد وضعیت شهر شیراز تغییر كرد. گروههای مختلف از چند نقطه شهر به سمت مركز شهر و مسجد وكیل حركت كردند. تظاهرات و درگیری با مأمورین در آخرین ساعات روز آغاز شد و تا ظهر 16 خرداد ادامه داشت. در این مدت تعدادی از مردم شهید و مجروح و تعدادی نیز دستگیر شدند. در جریان مقابله مردم با نیروهای رژیم، تعدادی از مغازههای مشروبفروشی و محل كسب متعلق به بهائیان آتش زده شد.
استانداری فارس نیز برای تسلط بر اوضاع تعدادی خودرو آتشنشانی از اصفهان درخواست كرد: «... وسیله آتشنشانی در شیراز كم [است] مقرر فرمایید به استانداری اصفهان دستور داده شود چند دستگاه ماشین آتشنشانی به شیراز ارسال [شود] ، حتی عدهی نظامی نسبت به تظاهركنندگان كم [است] ... مقرر فرمایید به هر نحو شده قوای انتظامی استان تقویت شود.»
ساواك اصفهان در پاسخ به درخواست شیراز چنین نوشت: «... وضع ما نیز مشابه شما است، متأسفانه اعزام ماشین آتشنشانی به شیراز مقدور نیست.»
پس از كشتار و دستگیری عدهای از مردم و برای جلوگیری از گسترش قیام، روز 16 خرداد در شیراز حكومت نظامی اعلام شد. علیرغم اعلام حكومت نظامی و تیراندازی به مردم، مقاومت در مقابل نیروهای دولتی همچنان ادامه داشت: از ساعت 10 صبح امروز [16 خرداد] بدواً اجتماع زیادی در مسجد وكیل شیراز گرد آمده و شروع به تظاهر نمودهاند و سپس از نقاط دیگر شهر دستجاتی به تظاهر پرداخته و در نتیجه مأمورین انتظامی با آنها شدیداً تصادم كرده و عدهای زخمی شدهاند، ولی هنوز تظاهرات ادامه دارد، و وضع شهر كاملاً غیرعادی است.
نخستین شعار « مرگ برشاه» توسط مردم شیراز در 15 خرداد 1342
به استناد آنچه در مرکز اسناد انقلاب اسلامی آمده است، نخستین شعار « مرگ برشاه» توسط مردم شیراز در 15 خرداد 1342 مطرح شده است.
حجتالاسلام رسول منتجبنیا که خود در آن روزها شاهد وقایع و رخدادها در شیراز بود، در بخشی از خاطرات خود که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است درباره وقایع 15 خرداد شیراز میگوید: روز 15 خرداد بعد از اقامه نماز صبح به اتفاق برادرم علی و برادر دیگرمان به سوی "مسجد نو" حرکت کردیم. جمعیت فوجفوج به مسجد نو هجوم میآوردند و منتظر بهانه بودند تا درِ شبستان باز شد داخل شوند و علما برای سخنرانی بیایند.
وی ادامه میدهد: در این زمان میان جمعیت خبری منتشر شد که امام را دستگیر کردهاند؛ با انتشار این خبر سرو صدای مردم بلند شد و حالت نگرانی و اضطراب در آنها بهوجود آمد؛ بهدنبال این جریان باز خبر آوردند که شب گذشته آیات عظام محلاتی و دستغیب نیز دستگیر شدهاند. مردم با شنیدن این اخبار، با دادن شعارهای تند در حالیکه نسبت به دستگیرشدگان ابراز احساسات میکردند، از مسجد بیرون آمدند. من در آنجا برای اولین بار شعار «مرگ بر شاه» و «درود بر خمینی» و امثال اینها را شنیدم و این در حالی بود که من هم به اتفاق مردم ضمن دادن شعار به میدانی که جلوی مسجد شاهچراغ بود آمدم.
منتجبنیا میگوید: در این زمان ماموران پلیس با کامیونهای مخصوصی آمده، شروع به پرتاب گاز اشکآور در میان جمعیت کردند تا مردم را متفرق کنند. عدهای از مردم کنار کشیده، عدهای هم گازها را به طرف کامیونهای پلیس پرتاب کردند و ماموران از طریق گاز اشکآور موفق به پراکندن جمعیت نشدند. مقداری که حرکت کردیم و از شاهچراغ به سوی خیابان احمدی جلو رفتیم، در سهراه احمدی تیراندازی هوایی شروع شد؛ اما جمعیت به حرکت خود ادامه داد و از طریق سهراه پهلوی سابق وارد خیابان پهلوی شد... بعد از راهپیمایی به مسجد آیتالله دستغیب رفتیم.
وی با اشاره به حال و هوای آن روز ادامه میدهد: مردم جنازهها را میآوردند و برای نشاندادن آنها به عموم ملت به بالای منبر سنگی، محل سخنرانی شهید دستغیب میبردند. در بین جنازهها دانشآموزی که کتابی روی سینهاش بود و بدنش خونین شده بود با قیافهای مظلوم به چشم میخورد .مردم وقتی جنازه او را دیدند بهشدت گریه کردند و شور هیجان عجیبی در مسجد ایجاد شد. بعد از اتمام مراسم مردم به سوی خانههایشان رفتند من نیز به خانه ام در خیابان احمدی که به فاصله 2 کیلومتری با شاهچراغ قرار داشت رفتم. در طول مسیر، ماموران رژیم با بلندگوهای بسیار قوی مردم را تهدید میکردند که اگر خانههایشان نروند مورد هدف قرار میگیرند.
روزنامه اطلاعات 16 خرداد 1342 در مورد وقایع شیراز نوشت: خبرنگار ما در شیراز تلفنی اطلاع داد از ساعت 12 دیشب وضع شیراز غیرعادی شد... ضمناً مأمورین انتظامی 80 نفر را در شیراز بازداشت كردند.
پانزدهم خرداد در شهرستان جهرم چه گذشت؟
برگزاری مجالس دینی در مساجد و تكایا و حسینیهها و برگزاری كلاسهای قرآن و نهجالبلاغه توسط رهبران دینی و علمای مذهبی نقش مهمی در بیداری و روشنگری مردم جهرم ایفا كرد.
در بازار جهرم، آیت الله سید عبدالحسین شبزندهدار، آیتالله سید ابوالقاسم شفیعی و حجتالاسلام جلال حضوری صحبت میكردند و مردم جهرم را در جریان اقدامات و فعالیتهای امام قرار میدادند.
خرداد سال 1342 شمسی برابر با ماه محرم 1384 قمری بود. پس از حادثهی فیضیه و با شروع ماه محرم، سخنرانان مذهبی بیش از پیش بر روی منابر جنایات دستگاه حاكمه و سلطنت را افشا كردند.
علمای جهرم در صبح روز عاشورا(13 خرداد 1342) بهطور جدی به طرفداری از امام خمینی(ره) پرداختند و علیه حكومت پهلوی سخنرانی كردند.
13 خرداد 1342 بعد از پایان سوگواری و سینهزنی عاشورا، آیت الله سید حسین آیت اللهی به منبر رفت و در حمایت از امام خمینی(ره) سخنرانی كرد.
ساواك در گزارشی در این باره آورده است: «...بعد از خاتمه سینهزنی آیتالله حاج سید حسین آیتاللهی معروف به حسین آقا فرزند آیتالله سید عبدالمحمد به منبر رفتند و پس از عرض تشكر اظهار میدارند كه اولاً پشتیبان آقای خمینی بوده و هستیم و بعداً امیدوارم كه دشمنان قرآن و دین و سایر علمای روحانیون، را خداوند سرنگون سازد...»
در گزارش دیگری از ساواك آمده است: «در ساعت 7 صبح 13 خرداد 1342 دسته سینهزنی كوی كلوان با كمال نظم و آرامش در مسیر از قبل تعیین شده به همراه چهار قطعه عكس متعلق به آقای خمینی كه دو عدد از آنها را قاب گرفته بودند حركت كردند. آنها ابتدا وارد منزل آقای آیتاللهی و بعد از آن به طرف حسینیه كول علی پهلوان حركت كردند. وارد حسینیه كه شدند آقای سید حسین آیتاللهی پس از خیر مقدم و اظهار تشكر با صدای بلند گفت برادران امسال ما از دو طرف عزادار هستیم. یكی از طرف حضرت سیدالشهدا و دیگری عزادار سربازان رشید اسلام كه اخیراً در حوزه علمیه قم به دست دشمنان اسلام ناجوانمردانه، شربت شهادت نوشیدند و بنابراین از شما برادران مسلمان دعوت میكنم كه از امروز متعهداً پشتیبانی خود را نسبت به جناب آقای سید روحالله خمینی كه حامی اسلام و جامعه روحانیت و سربازان اسلام هستند اعلام فرمایید تا انشاءالله بتوانیم مخالفین را سرنگون و نابود سازیم كه با شنیدن جواب مثبت سینه زنان مراسم به پایان رسید.»
آیتالله سیدحسین آیتاللهی با تمام اقدامات حكومت پهلوی در آستانه قیام 15 خرداد از جمله لایحهی انجمنهای ایالتی و ولایتی، انقلاب سفید و حمله به فیضیه مخالفت و در صبح عاشورا علیه مقامات دولتی سخنرانی شدیداللحنی كرد. وی در راه مبارزات انقلابی و در بیدارسازی مردم جهرم كوشا بود. و در هر مناسبت و مراسمی از فرصت استفاده كرده و مردم را علیه حكومت ترغیب میكرد.
دكتر علیمحمد بشارتی از مبارزان آن روزهای جهرم و وزیر اسبق كشور درباره حال و هوای مردم جهرم در روز 15خرداد چنین میگوید: «در روز 15خرداد و قبل از آن كه خبر سركوبی قیام مردم تهران به گوش اهالی جهرم برسد، از اول صبح تا ساعت 13 رادیو قطع بود.
همین مساله موجب حیرت مردم جهرم شده بود. چون با آن همه تهور و شهامتی كه مردم جهرم در حضرت امام خمینی سراغ داشتند، تصور میكردند كه دیگر كار شاه تمام است. اما طولی نكشید كه با خبر سركوب قیام مردم، چیزی خلاف انتظارات ثابت شد و از این رو خشم و نفرت مردم جهرم بر ضد شاه، دو چندان شد. شاه تصور میكرد كه با كشت و كشتار، مردم عقبنشینی خواهند كرد. اما بر خلاف آن مردم خشمگینتر شدند و بر دامنهی فعالیتهای خود افزودند. پس از دستگیری حضرت امام موجی از خشم و نگرانی، سراسر كشور را فرا گرفت».
مبارزات روحانیون و مردم جهرم بعد از دستگیری امام خمینی و متعاقب آن سركوب قیام مردم تهران در آستانه اولین سالگرد قیام 15خرداد1342 گسترش یافت. آیتالله سید حسین آیتاللهی بعد از 15خرداد 1342 به مبارزات خود علیه حكومت پهلوی ادامه داد.
وی نقش مهمی در بیدارسازی مردم جهرم ایفا و جهرم را به یكی از پایگاههای اصلی ضدرژیم تبدیل كرد. از این رو، كمتر از یك ماه و نیم مانده به سالگرد 15خرداد1342، یعنی در اردیبهشت 1343 آیتالله سیدحسین آیتاللهی نیز دستگیر و به زندان اوین تهران منتقل گردید.
مردم جهرم بعد از روشن شدن هوا و هنگامی كه برای خواندن نماز صبح به مسجد رفتند، از دستگیری ایشان اطلاع یافتند. مردم از همه نقاط شهر به خیابانها آمدند و خشم خود را نسبت به دستگیری ایشان نشان دادند. آنها در حالی كه در خیابان به سر و صورت خود میزدند، چنین فریاد میزدند: «سید مظلوم حسینم چه شد؟!...»
در آن روز كلیه مغازههای شهر جهرم بسته بود. وقتی خبر دستگیری آیتالله آیتاللهی به مردم رسید، مردم شرق شهرستان جهرم كه به بیت ایشان نزدیك بودند، كفنپوش شده و به صورت دستههای عزاداری به طرف منزل آیتالله سید ابراهیم حقشناس از دیگر روحانیون نامی جهرم حركت كردند. آیتالله حقشناس ضمن گریه و اظهار تأسف از دستگیری آیتالله آیتاللهی در جلو مردم سینهزن و عزادار به طرف شهربانی جهرم حركت كردند.
مردم در حالی كه شعارهایی در حمایت از آقای آیتاللهی سر میدادند شهربانی جهرم را در حلقهی محاصره خود قرار دادند.
در این هنگام بود كه آیتالله حقشناس همراه با تعدادی دیگر از روحانیون و مردم وارد شهربانی شدند و خواستار آزادی ایشان شدند. محمد زارعیان از جمله افرادی كه بعد از دستگیری سید حسین آیتاللهی كفن پوشیده و به طرف شهربانی جهرم حركت كرده بودند، چنین میگوید: »ما شهربانی را در كنترل خود گرفته بودیم. وضع به اندازهای برای مأموران رژیم در جهرم بحرانی و وخیم بود كه رئیس شهربانی جهرم كه دیگر نمیدانست باید چه كاری انجام دهد به طرف من آمد و پیشانی من را بوسید. در همین هنگام بود كه اینجانب سیلی محكمی به گوش او زدم.
بعد از این فرماندار جهرم هم به محل تجمع مردم آمد؛ ولی مردم جهرم، فرماندار را هم به گروگان گرفتند. مأموران رژیم در آن روز تلفن و برق شهر را به طور كامل قطع كرده بودند.»
بعد از آن كه تظاهرات مردم در روز دستگیری سیدحسین آیتاللهی به پایان رسید و مردم به خانههای خود رفتند تا خود را برای تظاهرات روز بعد آماده كنند، مأموران رژیم كه ضربه بسیار سختی از مردم دریافت كرده بودند، تلاش كردند كسانی را كه تحریككننده اصلی مردم جهرم در آن روز بودند دستگیر كنند.
بنابراین تعداد زیادی از نیروهای رژیم به طور ناگهانی به مسجد صاحبالزمان(عج) كه عدهای از رهبران تظاهرات در آنجا حضور داشتند، هجوم برده و آنها را دستگیر كردند. به گزارش شهربانی جهرم 12 نفر از افرادی كه در تظاهرات بعد از دستگیری آیتالله سید حسین آیتاللهی در آستانه سالگرد قیام 15خرداد به اتهام شورش و بلوا دستگیر و بازداشت گردیدند كه شش نفر ردیف اول بعد از دستگیری، ابتدا به مدت بیست روز در شهربانی جهرم تحت انواع شكنجهها قرار گرفتند.
بعد از آن به زندان كریمخانی در شیراز منتقل شدند و مدتی بعد حكم اعدام آنها به همراه آیتالله سید حسین آیتاللهی صادر شد. در این مرحله حساس كه رژیم قصد اعدام آنها را داشت، اقدامات كسانی همچون آیتالله حقشناس، پیمان، نماینده جهرم در مجلس و... مانع از اعدام آنها شد.
سرانجام این شش نفر بعد از تحمل 45 روز زندان و تحمل انواع شكنجهها از زندان آزاد شده و به جهرم بازگشتند.
در حالی كه سید حسین آیتاللهی همچنان در تهران در بازداشت به سر میبرد. سرانجام آیتالله سید حسین آیتاللهی بعد از پایان مراسم سالگرد 15خرداد، در 28تیر1343 به قید عدم خروج از حوزه قضایی تهران و ضمانت یكصد هزار ریال، از زندان آزاد و در سوم آبان ماه 1343 به جهرم وارد شد.
ایشان با ورود خود به جهرم آرام ننشست و بار دیگر جهرم را به یكی از كانونهای مبارزاتی مهم علیه حكومت پهلوی تبدیل كرد.
در روز 20 مرداد 42، محاكمه 9 نفر از دستگیرشدگان 16 خرداد در دادگاه جنایی فرمانداری نظامی تشكیل و ادامه محاكمه در روز 21 مرداد صورت گرفت.
لارستان، رودی خروشان در مقابل ظلم ستمشاهی
لارستان از محدود مناطقی ست که در جریان نهضت پانزده خرداد، حمایت قطعی و علنی خود را با حرکت اعتراضی علیه دستگاه سیاسی وقت نشان داده است. سید یحیی کاظمی در مورد حضور روحانیت و مردم منطقه لارستان در قیام 15 خرداد چنین بیان می کند: «در قیام 15خرداد سال 1342 و ما قبل آن مردم غیور لارستان همگام با مرکز استان و همراه با روحانیت مجاهد و تیز هوش منطقه، حمایت قاطع خود را از نهضت 15خرداد به پیروی از مجاهد نستوه و مجتهد جامع الشرایط زمان خود حضرت آیت الله العظمی امام خمینی (ره) اعلام و با حرکت اعتراضی علیه دستگاه سیاسی و نظام شاهنشاهی، قیام کردند و به وسیله ی روحانیت بیدار منطقه مخصوصاً آسید عبدالعلی آیت اللهی لاری روشنگری لازم صورت گرفت و به وسیله ی ارسال پیک و مکاتبات محرمانه، عشایر غیور مناطق دور و نزدیک لارستان مخصوصاً طایفه ی لر و نفر مسلحانه بر علیه نظام شاهنشاهی و ایادی او در منطقه ی لارستان به مقابله برخاستند» در این راستا، حضرت آیت اللهی مخالفت خود را علیه رژیم پهلوی علنی کرده و با آغاز نهضت امام خمینی در قم، در صدد حمایت جدی و همه جانبه از قیام برآمد.
ایشان در بخشی از خاطرات خود می نویسد: «در سنه 42 که امام قیام نمود، اعلامیه های ایشان و سایر مراجع را در شهر پخش می کردیم و آن چه مقدور بود برای تحرک مردم به عمل می آمد و روی منابر و غیره اعلامیه ها قرائت می شد و با آقایان علمای شیراز، مرحوم آیت الله محلاتی و آیت الله دستغیب در تماس بودند و مکاتبه هایی هم به محضر امام در مورد مبارزه می نمودند و امام هم به خط مبارک خود جواب می دادند و نامه ها به وسیله ی مسافر فرستاده می شد. اجمالاً آن چه در تمکن بود، انجام گرفت که در لار مردم قیام نمایند.»
حضرت آیت اللهی در صدد راه اندازی قیام عمومی در منطقه ی لارستان علیه رژیم پهلوی برآمد و از این رو، ابتدا مخفیانه جلساتی با بزرگان و تجار لار تشکیل داده و قصد خود را اعلام کرد، معارف شهر، از این طرح استقبال چندانی نمی کردند و دلیل اصلی آن این بود که آنان از سال 1285شمسی تا سال 1334 شمسی طی سه مرحله طولانی به زعامت سید عبدالحسین لاری، سیدعبدالمحمد و سید علی اصغر موسوی لاری، علیه حکومت وقت قیام کرده بودند و در هر سه مورد زیان های بسیار واقع شده و چندین بار شهر لار غارت شد و در هر سه مرحله، قیام بدون همکاری و همراهی دیگر نقاط جنوب ایران دچار مشکل شد و بسیاری از مردم تبعید و کشته شدند و در هر سه قیام روحانی شهر را هم از دست داده بودند، سید عبدالحسین به فیروزآباد سپس به جهرم مهاجرت کرد، سید عبدالمحمد به شیراز تبعید شد و سید علی اصغر موسوی لاری بعد از مدت کوتاهی پس از قیام بر اثر صدمات جانی و روحی و شدت تألمات، دار فانی را وداع گفت و به این ترتیب، مردم لارستان از سه قیام عمومی پیش از آن نتیجه ای نگرفته بودند، از طرفی، زلزله ی خانمان سوز سال 1339 شمسی که به ویرانی شهر و کشته شدن بیش از 300 نفر از اهالی انجامید، شرایط بسیار سختی برای مردم به وجود آورده بود، آوارگی، گرسنگی، فقر و بی خانمانی، آنان را مستأصل کرده بود و آنان بیش از هر چیزی به فکر بنا کردن سرپناه و آشیانه ای برای اسکان خود بودند و نمی توانستند در یک قیام همگانی شرکت کنند.
علی رغم عدم همراهی تجار لارستان با آیت اللهی که خود را موظف به همراهی با قیام امام می دانست، ابتدا با سران عشایر منطقه ی لارستان تماس گرفت، ارتباط با سران عشایر به وسیله ی مرحوم حاج شاه میرزا رئیس طایفه ی دولخانی که درآن ایام ساکن لار بودند، انجام پذیرفت، آقای محمد کریمی فرزند مرحوم شاه میرزا در این باره می گوید: «حضرت آیت اللهی از مرحوم پدرم خواسته بود تا بعضی نامه ها و اعلامیه ها را به عشایر منطقه برساند و از آنان برای قیام عمومی دعوت به عمل آورد. پدرم نیز با راهدار دولخانی و اکبر فرج پور، دو نفر از سران طایفه ارتباط برقرار کرد و همچنین با یکی از سران طوایف ایزدخواست به نام بابا خان قلات نیز تماس گرفته و پیام حضرت آیت اللهی را به ایشان رسانید، طوایف دولخانی و ایزدخواستی و لر و نفر حاضر به همراهی با حضرت آیت اللهی شدند.»
حضرت آیت اللهی در این مورد می فرماید: «در آن ایام همه ی عشایر لارستان موافقت خود را اعلام کردند و حتی آقای محمد قائدی (رئیس طایفه ی قائدی در بیخه جات لامرد)، نیز حاضر شدند. با یک صد نفر چریک در این قیام شرکت کنند و بارها پیام فرستاد که من و طایفه ام حاضرم علیه دولت قیام کنیم. در این بین، عشایر لارستان مراوده هایی با حقیر می نمودند و اظهار آمادگی می کردند، اما چون قیام عشایر مستلزم بودجه ی سنگین و تبعات طاقت فرسا بود و بعد از قیام کنترل آنان برای حقیر نه تنها مشکل بلکه برای حقیر در آن وضع اختناق آور ناممکن بود، لذا یک نفر روحانی امین به نام جناب ثقه الاسلام آقا سید عبدالرحیم طاهری ۳۶ پسر عموی پدرم که حدود 70 سال یا بیشتر از عمر شریفش گذشته بود به حضور امام و بعضی دیگر از مراجع فرستادم و شرح حال را معروض داشتم.»
حضرت آیت اللهی در این مقطع حساس با توجه به وضعیت عمومی شهر لار و عدم همراهی کامل تجار و با عنایت به این مسئله که ممکن است قیام با مشکلات بسیاری روبرو شود از این رو، در صدد کسب تکلیف از حضرت امام و دیگر مراجع برآمدند. هدف حضرت آیت اللهی متعهد کردن عشایر و ایلات لارستان برای قیام همگانی علیه رژیم ستمگر پهلوی بود.
حضرت آیت اللهی هدف اصلی خود را از این طرح چنین بیان می نماید: «ناگفته نماند، نقشه ی حقیر این بود که همه ی عشایر لارستان را متحد و همدست نماییم و با هم قیام نمایند و ناچار بودیم در نهایت خفا این کار را انجام بدهیم.»
سید عبدالرحیم طاهری نماینده ی حضرت آیت اللهی به محض دریافت پیام از سوی ایشان برای ابلاغ آن به مراجع راهی قم شد. ایشان پیام را به امام و آیت الله شریعتمداری ابلاغ نموده و راجع به انقلاب از آنان کسب تکلیف نموده و امام قیام در مقابل ظلم ظالم و ستم ستمکاران بر عموم مسلمانان ایران واجب دانستند. ۴۰ حضرت آیت اللهی در این مورد می فرماید: «پس از بازگشت سید عبدالرحیم طاهری از قم مطالبی که در جواب استسفار گفته بودند را مخفیانه به اطلاع بنده رسانید که حضرت امام فرموده بودند که قیام در مقابل ظلم ظالم واجب است «و لو بلغ ما بلغ» بنابراین، تصمیم گرفته شد که مردم را تهییج به قیام کنیم.»
محمدحسین نخبةالفقهایی ۴۲ ماجرا را این گونه شرح می دهد: «سید عبدالرحیم طاهری در حضور آیت الله آیت اللهی اعلامیه امام راحل را خواند و جمله ای در آن بود «ولوبلغ ما بلغ» که آن ها از مرحوم طاهری پرسیدند «ولوبلغ ما بلغ» یعنی چه؟ گفتند یعنی «هرچی بادا باد». آیت الله آیت اللهی خواست که یک نفر اعلامیه امام را در میدان عمومی شهر قدیم بخواند، هنوز در مردم چنین جرأتی نبود. آقا فرمود اگر کسی نیست بخواند من خودم میروم در وسط میدان می خوانم. آقای طاهری آن را در میدان قرائت کرد. طاهری واسطه ی بین آیت الله آیت اللهی و امام بود. طوری که خودش اظهار می کرد یک قطعه عکس از امام داشت که از امام خواهش کرد که پشت عکس را امضاء کند و امام هم امضاء کرد.»
آیت الله آیت اللهی با توجه به شناختی که از موقعیت سیاسی و اجتماعی لارستان و سابقه ی قیام های پیشین داشت تصمیم گرفت که با متحد کردن عشایر لارستان قیام را نه در شهر بلکه در مناطق عشایری شکل دهد و مهم ترین نیروهای عشایری منطقه ی لارستان در آن دوره تحت یک پرچم به مبارزه پرداختند.
انتهای پیام/ح/ر
نظرات بینندگان