امامزادهاي كه بيش از هزار بنده آزاد كرد
مهمترين زيارتگاه شهر شيراز، كه مقام معظم رهبري به همين سبب آن را سومين حرماهل بيت نامگذاري فرمودند، آرامگاه سيد مير احمدبنموسي الكاظم(ع) برادر بزرگ حضرت امام رضا(ع) معروف به شاهچراغ(ع) كه در كنار ميدان احمدي روبروي مسجد نو قرار دارد.
اين آرامگاه نزد مردم شيراز داراي شكوه و قداستي خاص و به همين مناسبت هميشه زيارتگاه عاشقان اهل بيت (ع) و مؤمنان بوده است.
بناي حرم مشتمل بر ايواني در جلو و حرمي گسترده در پشت ايوان است، در چهار جانب حرم، چهارشاه نشين قرار گرفته و مسجدي نيز در پشت حرم (سمت غرب) ساخته شده است.
ضريح مطهر كه در شاه نشين زيرگنبد قرار دارد از نقره ساخته شده و بقعه داراي دو در است، در نقره ورودي از سمت ايوان كه به در ظل السلطاني معروف بود، بعدها به جاي آن در ميناكاري جديدي گذاشته است و در قديمي به موزه آستانه منتقل شد.
آيينه كاري، نوشتهي ثلث، نسخ، نستعليق و درهاي نقره اين آرامگاه بر شكوه و عظمت اين بارگاه ملكوتي دو چندان افزوده است.
در حرم و صحنه مطهر شخصيتهاي مشهوري چون وصال شيرازي، ميرزاي ابوالقاسم سكوت، صادق خان و جعفر خان و آيت الله سيد محمد رضوي در جوار حضرت مدفون است.
امام موسي كاظم (ع) داراي پنج همسر بوده كه امامزادگان احمد و مير محمد و حمزه (عليهم السلام) از يك مادر بودهاند كه وي مشهور به ام احمد بوده است.
علامه مجلسي در كتاب «مرآه العقول» در شرح حديث پانزدهم ميگويد: «ام احمد مادر بعضي از اولاد آن حضرت بود و او داناترين، پرهيزكارترين و گراميترين زنهايش در نزد آن حضرت بود كه اسرار خود را به وي ميسپرد و اماناتش را نزد او به وديعه مينهاد».
در ميان فرزندان حضرت موسي كاظم (ع) حضرت احمد به كرم، جلالت و شجاعت از همه امتياز داشت و شبها تا صبح به عبادت مشغول بود و در عمر خود هزار بنده آزاد كرد.
شيخ مفيد در كتاب «ارشاد» پس از برشمردن اولاد امام موسي كاظم (ع) مينويسد: «احمد بن موسي مرد كريم و بزرگوار و پارسا بوده و حضرت موسي بن جعفر (ع) او را دوست داشته و مقدم ميداشت و مزرعه خود كه معروف بود به بسيره به او بخشيد و گفتهاند: احمد بن موسي در زمان خود هزار بنده آزاد كرد».
در كتاب روضات الجنات چنين آمده است: «احمد بن موسي از محبوب ترين فرزندان امام موسي كاظم (ع) و اوثق شان بعد از امام رضا (ع) بوده است».
در كتاب شدالازار آمده است: «احمد بن موسي در ايام مأمون بعد از وفات برادرش امام رضا (ع) به شيراز وارد و در آنجا وفات يافت و بنا به قولي شهيد گرديده است... و بر قبر او كسي واقف نبود تا اينكه در زمان امير مقرب الدين مسعود بن بدر، قبرش ظاهر و كشف شد و قبهاي بر او بنا نهادند. بدن شريفش در قبر تر و تازه مانده و تغيير نكرده بود و بر تن زره فراخ و بلند و در دست انگشتري داشته كه نقش نگينش «العزّه الله احمد بن موسي) بوده است، پس به وسيله نقش نگين انگشترش او را شناختند، آنگاه اتابك ابوبكر بناء رفيعتري از بناء اول بر قبرش بنا نهاد و سپس خاتون تاش كه زني بوده نيكوكار و اهل عبادت در سال هفتصد و پنجاهم هجري قبّهاي بس عالي درست كرد كه جنب آن مدرسه عالي بنا نهاد و در جوار آن، مرقدي هم براي خودش معين كرد».
در شذرات بحار الانوار پس از نقل كلمات ارشاد مفيد در مورد احمد، چنين مينويسد: «مادر احمد از زنان بسيار محترمه بوده و امام موسي كاظم (ع) نسبت به او بسيار مهربان بوده است.
وقتي كه آن حضرت از مدينه متوجه بغداد گرديد وديعه امامت را به او سپرده فرمود: هركس و در هر موقع و زماني كه نزد تو آمد اين امانت را از تو مطالبه كرد بايد بداني كه من شهيد شدم و آنكس جانشين و امام بعد از من است و اطاعتش بر تو و ساير مردم واجب است.
وقتي كه امام موسي كاظم (ع) در بغداد شهيد شد، امام رضا (ع) نزد ام احمد آمد و آن امانت را از او طلب كرد، مادر احمد سئوال كرد، پدرت شهيد شد؟ حضرت فرمود بله الآن از دفنش فارغ شدم و آن امانتي كه پدرم هنگام خروج از مدينه به سوي بغداد، به تو سپرده بود برايم بده كه من جانشين و امام به حق بر تمام جن و انس هستم آنگاه مادر احمد جيبش را شكافته و آن امانت را به امام تحويل داده و به آن حضرت در امامت بيعت كرد.
وقتي خبر وفات امام موسي كاظم (ع) در مدينه شايع گرديد اهل مدينه درب خانه ام احمد اجتماع كرده همراه احمد به سوي مسجد حركت كردند، چه آنكه احمد داراي جلالت و بزرگواري بود و زياد عبادت ميكرد، شريعت اسلام را نشر ميداد و كرامات از ظاهر او ميشد، مردم را گمان بر اين بود كه او بعد از پدرش امام و جانشين خواهد بود لذا به او بيعت كردند. وقتي كه احمد از آنها بيعت گرفت در بالاي منبر رفته خطبه در نهايت فصاحت و بلاغت ايراد كرد و گفت: ايها الناس همانطوري كه شما همه در بيعت من هستيد، من در بيعت برادرم علي بن موسي الرضا (ع) هستم، بدانيد كه او است جانشين و امام بعد از پدرم و او ولي خداست و از جانب خدا و رسولش اطاعت او بر من و شما در هرچيزي كه ما را امر ميكند، واجب است.
پس همه حاضرين نسبت به سخنان احمد گردن نهاد از مسجد خارج شدند در حالي كه احمد جول جمعيت حركت ميكرد درب خانه امام رضا (ع) حاضر شدند و با آن حضرت تجديد بيعت كردند».
احمد در خدمت برادرش امام رضا (ع) بود تا زماني كه مأمون، امام علي (ع) را به سوي خراسان برد. وي در عهد مأمون با جماعتي قصد شيراز كرد و هدفش رسيدن به برادرش امام رضا (ع) بود. چون قتلغ خان حاكم مأمون در شيراز از آمدن احمد اطلاع يافت با سپاهي متوجه او گرديد و در خارج شيراز در مكان خان زنيان هشت فرسخي شيراز مقابل هم قرار گرفته و جنگي بين دو سپاه درگرفت.
مردي از ياران قتلع خان فرياد زد كه اگر اراده رسيدن به امام رضا (ع) را داريد او از دنيا رفته است، وقتي كه همراهان احمد اين سخن را شنيدند از اطراف احمد متفرق شدند جز بعض عشيره و برادرانش كسي با او باقي نماندند، آنگاه احمد به سوي شيراز آمد و مخالفين در تعقيبش پرداختند در مكاني كه فعلاً مرقدش ميباشد او را شهيد كردند.
بعضي در ترجمه احمد نوشتهاند وقتي كه احمد داخل شيراز شد در يك گوشهاي مخفي شده و به عبادت پروردگارش مشغول گرديد تا وقتي كه وفات يافت و بر مرقدش كسي اطلاعي نداشت تا زمان امير مقرب الدين مسعود بن بدرالدين كه از وزارء نزديك اتابك ابي بكر بن سعدبن زنگي بود، او در محلي كه فعلاً قبر امامزاده احمد بن موسي ميباشد تصميم بر ساختن عمارت گرفت.
طبق مدارك موجود از سال 912 هـ ق تا زمان معاصر بهسازيهاي گستردهاي جهت اين آستان مبارك صورت پذيرفته است.