بازی پیچیدهای که اصلاحطلبان برای روحانی و اصولگرایی طراحی کردهاند!
روحانی کجای سیاست ایران قرار دارد؟ این سؤال شروع خوبی است برای اینکه بتوانیم به وضع امروز رئیسجمهور برسیم.
به گزارش شیرازه٬ مصطفی صادقی در برهان نوشت: موضوع بحث ما مجادله و مباحثهی این روزهای منتقدین و دولت
یازدهم است. بحث بر سر شنیدن، پذیرفتن و اساساً نحوهی مواجهه با نظر مخالف
و منتقد است.
جستاری در گفتهها و مصاحبههای حسن روحانی پیش از فرارسیدن
۲۴ خرداد، نمایان میسازد که او بیش از هر نامزد انتخاباتی دیگری از نقد و
نقدپذیری سخن به میان آورده است. پس در چنین شرایطی، میتوان تفسیر کرد که
پیروز انتخابات یازدهم، این تصویر را از خود به نمایش گذاشته بود: «من
نقدپذیرم.»
پدید آمدن چنین تصویری از نامزد پیروز، آن هم پس از شرایط
سالهای آخر صدارت رئیسجمهور وقت، رخدادی گرانبها برای همه، بالاخص جماعت
منتقد و البته مخالف دولت جدید بود. به یک معنا حاشیهی امنی برای
نقدپردازان تصور و شرایط برای زیست سیاسی منتقدان فراهم پنداشته میشد.
روحانی و یک صورت مسئلهی مهم
حسن روحانی یک رئیسجمهور دیگر است؛ فردی متفاوت از محمود
احمدینژاد. حالا او راه دیگری را میرود؛ چه در سیاست، چه در اقتصاد و چه
در فرهنگ و دیپلماسی. شبیه هر کسی هم که باشد، دوره دورهی اوست و آنچه رخ
میدهد به پای خودش نوشته میشود. به یک معنا او رئیس قوهی مجریه و صاحب
قدرت رسمی در حوزهی اجراست.
قریب شش ماه از دولتش گذشته و اتفاقات مهمی هم رخ داده است.
مهمترینش هم در حوزهی دیپلماسی و خصوصاً بحث هستهای و رابطه با
آمریکاست.
آنچه رخ داده این است که در یک بازتعریف جدی در دیپلماسی،
ایران و آمریکا پای میز مذاکره نشستهاند تا بر سر پروندهی هستهای تفاهمی
حاصل شود. حالا هم رئیسجمهور ایران برای اولین بار پس از انقلاب، با
رئیسجمهور ایالات متحده تلفنی همکلام شده و وزرای خارجهی دو کشور در
تماسهای مستقیم و تلفنی به مذاکره نشستهاند. از آن مهمتر توافق موقتی هم
حاصل شده میان ایران و ۱+۵ که عنوان توافقنامهی ژنو بر خود گرفته و حاصلش
تعهداتی از سوی دو طرف برای فیصله دادن به ماجرای پروندهی هستهای است.
چنین رخدادهایی البته آنقدر مهم و بزرگ است که منتقدان جدی و مهمی هم به همراه داشته باشد. منتقدانی که هم به اصل مسئله نقد دارند و هم دربارهی جزئیات ماجرا حرفهای فراوان و درست همینجاست که صورت مسئله طرح میشود: «دولتی که رئیسجمهورش میگفت: من نقد پذیرم، چگونه با منتقدانش مواجه شده است؟»
آیا روحانی نقدپذیر است؟
روحانی کجای سیاست ایران قرار دارد؟ این سؤال شروع خوبی است
برای اینکه بتوانیم به وضع امروز رئیسجمهور برسیم. واقعیت این است که پس
از ۲۴ خرداد، جدالی مهم آغاز شده بر سر اینکه رئیسجمهور جدید اصلاحطلب
است یا اصولگرا؟ و در یک سوی میدان، که اصلاحطلبان قرار دارند، شوق
فراوانی دیده میشود برای پیروزی در این جدال شاید خودخواستهی چپها؛ برای
تصاحب میوهی پیروزی یک رئیسجمهور، برای بازگشت به قدرت و برای جمعآوری
غنایم یک نبرد تمامعیار سیاسی.
در این میان، یک واقعیت دیگر هم وجود دارد؛ اصولگرایان
چشمانشان را بر یک مسئلهی مهم بستهاند. اصلاحطلبان زمین بازی پیچیدهای
را طراحی کردهاند؛ زمینی که مهمترین بازیگرانش اصولگرایان در غیاب
اصلاحطلبان هستند. جنگ زرگری راه انداخته و اصولگرایان را به میانهی
میدان فراخواندهاند.
صورت بازی این است: «اصولگرایان، رقیب و نقطهی مقابل دولت
روحانی هستند.» پس در هر شرایطی میبایست «زمینهی مقابلهی اصولگرایان
با حسن روحانی را پدید آورد.» فرض آنها این است که در چنین شرایطی،
اصلاحطلبان بدون هیچ هزینهای به تماشای «جدال دیدنی اصولگرایان و دولت
مستقر خواهند نشست.»
باید از زاویهی دیگری به بررسی ماجرا پرداخت. روحانی
اصلاحطلب نیست. این یک واقعیت است. او بارها گفته است دِینی به هیچ جناح و
شخصیت سیاسی ندارد. پس سنجاق کردن او به اصلاحطلبان، خدمتی بزرگ به این
جناح و ضربهای سنگین به اصولگرایان خواهد بود.
اما آیا معنای این سخن این است که اصولگرایان باید به مدح
دولت روحانی پرداخته و از هرچه نقد است بپرهیزند؟ مسلم است که این نوع نگاه
هم افتادن از آن سوی بام است.
روحانی نه یک رئیسجمهور فراجناحی، بلکه رئیسجمهوری
میانجناحی است. نباید او را به سمت رقیب هل داد. روحانی باید نقد شود.
باید او را پذیرای «بهینِ چیزی را گزیدن» کرد. باید راه جدید و بهتری را
برای نقد دولت مستقر برگزید؛ راهی که به بازی اصلاحطلبانه ختم نشود.
روحانی دامنهی اختلاف فراوانی با اصلاحطلبان دارد. این
همان نقطهی طلایی نقد روحانی است. باید این دامنه را پررنگ کرد. نقد، گفتن
دو سوی ماجراست، نه پررنگ کردن یک طرف مسئله. در بررسی رخدادهای
ماههای اخیر، میتوان بهخوبی دید هر آنجا که حسن روحانی از اصولگرایان
دور شده و گوش به نسخههای پیچیدهشدهی تئوریسینها و مشاوران اصلاحطلب
سپرده، راه را به درستی نپیموده است. نمونهاش شاید پاسخ به تماس تلفنی
باراک اوباما و شاید مسائلی در حوزهی فرهنگ باشد.
باید این گزاره را پررنگ کرد. روحانی رئیسجمهور باهوش و
البته محافظهکاری است. او میداند فرصت اندکی برای جانمایی در آرایش سیاسی
کشور دارد. بیم او چنین است که تصویری اصلاحطلبانه و حتی ساختارشکنانه به
خود بگیرد. همراهی با عناصری که روزگاری در معادلات حوادث سال ۸۸ نقشی
کلیدی داشتند، پوزیشن میانجناحی و فراجناحی او را بر باد خواهد داد. پس
نباید اوضاع را چنان به هم پیچید که برای او راهی جز این نماند.
چه باید کرد؟
اینکه حسن روحانی میگوید منتقدان هستهای عدهای کمسواد
هستند، بلاشک حرفی نادرست و از اساس اشتباهی استراتژیک است؛ اشتباهی که او
را به میدانی پرخطر هل خواهد داد.
تصویر پدیدآمده از این سخن، چیزی جز این نیست: «فردی که
میگفت: من نقدپذیرم، به صورت نمایانی نقدپذیر نیست.» طرفه آنکه حالا آن
فرد رئیسجمهور است. البته خواستهی پرهزینه و گزافی نیست اینکه با عنوان و
اتیکت اصولگرایان از او بخواهیم آقای روحانی خودت باش! یا به بیان دیگر،
همانی باش که گفتی!
اصلاحطلبان هرگز نقدپذیر نبودهاند.
اصلاحطلبان هرگز نقدپذیر نبودهاند.
نگاهی به سابقهی سیاسی آنان، چه در دوران دولت اصلاحات و
چه در تمام سالهای پس از آن، نشان میدهد که آنان، چه در زمان قدرتشان و
چه در عزلتشان، نسبتی با نقد ندارند. گاهی حتی اوضاع چنان میشود که از سر
نپذیرفتن نقد، پنجهی سیاسی به صورت یکدیگر میکشند و آنجا که پای قدرت در
میان است، حتی بهترین دوستانشان را نیز فدا میکنند.
راه روحانی قطعاً از این طیف جداست یا باید قطعاً از گره خوردن او که حالا رئیسجمهور هم هست با این طیف جلوگیری کرد.
راه نقد روحانی از نطقهای تند و تیز پارلمان و تیترهای
آنچنانی جریدههای اصولگرا نمیگذرد. راه نقد روحانی این نیست. باید
اصولگرایانه رئیسجمهور جدید را نقد کرد. توافقنامهی ژنو، رابطه با
آمریکا، مباحث فرهنگی و رویدادها و رخدادهای اقتصادی مسائلی نیست که
اصولگرایان نتوانند آن را کارشناسانه و یا به تعبیر حسن روحانی، از منظر
حقوقی، مورد نقد قرار دهند. اگر چنین شود، اصلاحطلبان از دامی که پهن
کردهاند صیدی نخواهند یافت.
اشتباه استراتژیک
اشتباهی مهم رخ داده است. گویا در دوگانهی کارکردگرایی و
آرمانگرایی، در دولت روحانی، زور کارکردگرایی بر آرمانگرایی چربیده است.
اینجا درست همانجاست که ضعفهای روحانی به چشم میآید. هرچه هست همهی
ماجرا از همینجا ریشه گرفته است. همین را باید نقد کرد.
دولت اعتدال از ندیدن آرمانها به جایی نمیرسد؛ حتی اگر در
مقدمهی هر رخدادی با کارکردگرایی به نتایجی هم دست یابد. نمونهی عینیاش
همین توافق ژنو است. اگر هموزن شوق برای رسیدن به نتیجه، دغدغههای جدی
آرمانهای چندین و چندسالهی ما بهروشنی و بهوضوح بیان میشد، شاید حالا
انگشت به دهان، آن هم از سر تأسف، یاوهگوییهای یانکیها را به نظاره
نمینشستیم.
«زودخواهی» تحولات پاشنهی آشیل این دولت است. باید منتظر
ماند تا میوهی رسیده را از درخت چید. میوهی کال حتی اگر در انبار و با
گازهای مصنوعی شکل میوهی رسیده را به خود بگیرد، همچنان کال است و همهی
خصوصیات یک میوهی کال را به همراه خود دارد. پس روحانی که صفت محافظهکاری
را در همهی این سالها یدک کشیده است نباید با مشاورهی دوستان
اصلاحطلبش اینچنین عجولانه به استقبال رخدادهای مشمول زمان برود.
روحانی عجول شده است؛ حتی در پاسخ به منتقدانش. این بیش از
هر چیز دیگری نمایان است. حالا اگر سؤال این باشد که چرا روحانی به این شکل
سیاسی بیرونی از خود تن داده است، میتوان به دو جواب محتمل رسید:
نخست اینکه حسن روحانی ماههای نخستین دولتش را سپری میکند
و هنوز در کسوت یک رئیسجمهور در برخی حوزهها (که مواجهه با منتقدان یکی
از آنهاست) بیتجربه و یا کمتجربه است. اگر این پاسخ صحیح باشد، باید
نظارهگر رفتار سیاسی او با منتقدانش از این پس باشیم.
اما یک جواب دیگر هم این است: رؤسای جمهور معمولاً پس از
مشاوره با مشاورانشان به استقبال و مواجهه با رخدادهای پیرامون خود
میروند. پس میتوان در این گزاره اینچنین تحلیل کرد که مشاوران او
چهرهای بد و نادرست از منتقدان حسن روحانی در ذهن رئیسجمهور پدید
آوردهاند.
اگر این گمانه درست باشد، حالا اصولگرایان کار سختتری پیش
رو دارند. در چنین گزارهای، آنها باید بدانند بازی پیچیدهای از سوی
رقیب برای جداییافکنی میان آنان و رئیسجمهور طراحی شده است. پس
آنچنانکه آمد، باید از راهی درست وارد پروسهی نقدی آیندهساز شوند.
باید اعتماد فعالانه میان اصولگرایان و رئیسجمهور جدید
ایجاد شود. اعتماد فعالانه، اعتمادی است که باید آن را به دست آورد، نه آن
چیزی که از پایگاههای اجتماعی یا نقشهای از پیش تعیینشده برمیآید.
اصلاحطلبان و دولت مستقر
اصلاحطلبان برآناند تا فراگردهایی از دگرگونیهای ریشهای
به جریان اندازند. در این گزاره، کسی تردید ندارد. آنها در به چالش کشیدن
تعاریف رسمی امور، بسیار متخصصاند. آنها اما نیاز به بازیابی
همبستگیهای آسیبدیده در میان خود دارند. آنها زمان میخواهند و فضا.
در میان آنها، نیروهای گریز از مرکز تفرقهانداز
فراواناند. آنها دولت را برای خود میخواهند و عزمشان را برای اخراج
اصولگرایان از قدرت رسمی کشور جزم کردهاند. خصلت آنها نقدناپذیری است.
آنها در حال تزریق این خصلت به دولت یازدهم هستند.
بسیاری از مردم ممکن است به آنچه در پهنهی سیاسی میگذرد
بیاعتنا باشند. اصلاحطلبان با تکیه بر همین اصل، کاتالیزوری تهیه
کردهاند برای جدایی روحانی از اصولگرایان و پیش بردن اهدافشان در میان
مردم.
باید این استراتژی را بیش از همیشه نمایان ساخت. باید روح اصولگرایی را در دولت تزریق کرد. نقدی هم اگر هست، باید آگاهانه و اصولگرایانه و از سر منطق بیان شود. باید روحانی را به میان خودمان بیاورند. او از جامعهی روحانیت مبارز برخاسته است؛ جایی از میان اصولگرایان. او را به رقیب تقدیم نکنید.
باید این استراتژی را بیش از همیشه نمایان ساخت. باید روح اصولگرایی را در دولت تزریق کرد. نقدی هم اگر هست، باید آگاهانه و اصولگرایانه و از سر منطق بیان شود. باید روحانی را به میان خودمان بیاورند. او از جامعهی روحانیت مبارز برخاسته است؛ جایی از میان اصولگرایان. او را به رقیب تقدیم نکنید.
نظرات بینندگان
نظرات بینندگان
وامدار بودن درد مزمني است كه دولتمردان از قولهاي كه در حكم تنفيذ مي دهند باز مي دارد.
پاسخ
روحانی مواظب تندروهای اصلاح طلب باشد وگرنه متضرر میشود
پاسخ
به حول وقوه الهی هیچ غلطی نمی توانند بکنند خداوند ضامن حق وحقیقت است
پاسخ
اختلاف ریشه یک کشور را می تواند بیرون بیاورد
پاسخ