کد خبر: ۴۷۲۳۸
تاریخ انتشار: ۱۰:۵۳ - ۲۸ آبان ۱۳۹۲

دولت یازدهم و سه گانه نرمش، سازش، کرنش

شیــرازه - سلمان کدیور/ دولت یازدهم با شرایطی متفاوت تر از سایر دولت های سلفش در عرصه سیاسی جمهوری اسلامی ظهور کرده است که شاید مهمترین آن مجوز مذاکره با غرب در سطحی گستره تر از قبل باشد. در چرایی و برسی ریشه های اتخاذ چنین تغییری در سیاست خارجه بحث های فراوانی شده است که در این مقال اندک نمی گنجد، امّا آنچه ما قصد برسی آن را داریم تحلیل و تطبیق شگرد دیپلماسی دولت با تاکتیک «نرمش قهرمانانه» مد نظر رهبر انقلاب، از زاویه علوم دیپلماتیک است.

امر مذاکره با غرب و تعامل با آنها برای دولت یازدهم فقط یک شعار صرف نیست، بلکه یک استراتژی کلان برای اداره امور جاری کشور از سویی و پاسخ دادن به وعده های انتخاباتی دکتر روحانی از سوی دیگر است. این دولت در تبلیغ های انتخاباتی خویش از بهبود وضعیت اقتصاد کشور طی صد روز نخست خبر داد، امری که پس از به قدرت رسیدن، گاه تلویحی و گاه مستقیم پس گرفته شد، چرا که دولت دست خویش را از برنامه ای درخور و مطلوب برای اداره وضعیت اقتصادی و معیشتی مردم تهی دید.

اکثر صاحب نظران و تحلیل گران سیاست خارجی معتقدند که دولت یازدهم فاقد برنامه عملی برای کنترل معظلات اقتصادی کشور از راه مدیریت داخلی است. این دولت تا به حال هیچ برنامه مدونی را برای کنترل بازار، مبارزه با مفاسد اقتصادی از جمله احتکار، گرانفروشی و کم فروشی سازمان یافته کلان مافیایی، کنترل هدفمند و کارشناسانه بازار ارز، تغییر در سیاست های وارداتی و صادراتی کشور و … ارائه نداده است. این کارشناسان معتقدند که دولت یازدهم برای حل معظلات فوق و تحقق وعده های انتخاباتی، فقط و فقط بر روی سیاست خارجه تمرکز کرده است. به عبارت دیگر دولت یازدهم راه خروج از بحران اقتصادی را بهبود سیاست خارجی کشور قرار داده است.

این دولت امید آن را دارد که با بسط روابط با غرب، باب کردن سطح بالایی از مذاکرات با قدرتهای جهانی و مذاکره با آنها، در قدم اول دلارهای بلوکه شده نفتی کشور را آزاد کند و با تزریق این پول به صنایع و بخش تولید چرخ های اقتصادی کشور را به گردش در آورد و ارزانی کوتاه مدت مسکن گونه ای را برای مردم به ارمغان بیاورد و در قدم بعد با ادامه رای زنی ها و مذاکرات، موفق به برداشتن تحریم های غرب گردد و با این روش موفق به خروج کامل از بحران گردد.

هر چند طرح فوق بر روی کاغذ بسیار سهل و دست یافتنی می آید امّا در عمل بسیار دور از نظر می باشد. و علت این امر نحوه تاکتیک دولت برای عملی کردن راه فوق است. آنچه به نظر می آید آن است که دولت محترم بجای پیگیری تاکتیک "نرمش” که مد نظر رهبری انقلاب نیز بوده است؛ مشغول آزمایش تاکتیک "سازش و کرنش” در سیاست خارجی می باشد. برای روشن شدن بحث به تفاوت این سه دیدگاه از دریچه علم روابط بین الملل می پردازیم.

نرمش:

از نگاه علم روابط بین الملل، نرمش به خرج دادن با طرف مقابل(که می تواند دشمن باشد) نوعی تکنیک موقتی و نه دائم است. این شگرد به این منظور به کار می رود که میزان صداقت و تمایل حریف به مذاکره سنجیده شود. اگر حریف نسبت به نرمش ما پاسخی مثبت نشان داد، می توان باب دیپلماسی را بازتر نمود امّا اگر در مقابل نرمش، پنجه فولادین کشید، می شود فوری تغییر وضعیت داد، بدون اینکه متقبل هزینه ای شده باشیم یا به عزت ملّی لطمه ای وارد شده باشد.

«نرمش» در اصطلاح تکنیک های دیپلماسی به ما گوشزد می کند که نباید از منافع بلند مدت و کوتاه مدت عقب کشید و نباید به حریف طوری القا کرد که این ماییم که خاستار مذاکره ایم چرا که به آن نیاز مبرم داریم. در این شگرد به طور موقت حمله به حریف متوقف می شود( چرا که میدانیم اگر حریف را به هیچ وقت چالش نکشیم او بر ما غالب خواهد شد) امّا نه آنچنان که عقب نشینی و انفعال تلقی شود. بهترین توضیح این تاکتیک همان تشبه مقام معظم رهبری به کشتی گیر در حال مبارزه است:

«نرمش در یک جاهایی لازم است … امّآ این کشتی گیری که دارد با حریف خودش کشتی می گیرد، و یک جاهایی به دلیل فنّی نرمش نشان می دهد، فراموش نکند که طرفش کیست، فراموش نکند که مشغول چه کاری است، این شرط اصلی است»

این تکنیک دارای مشخصه های زیر است:

۱- بر اساس فهم دقیق از دشمن طراحی می شود.

۲- یک تاکتیک و روش است و نباید با راهبرد (سیاست کلان) اشتباه گرفته شود.

۳- با تکیه بر نقاط قوت خودی و ضعف حریف طرح می شود.

۴- حفظ عزت ملّی باید شاخص اصلی این تاکتیک باشد.

۵- به مفهوم تغییر در اصول سیاست خارجی نیست.

۶- همزمان با اجرای این تاکتیک اهداف بلند مدت باید پیگیری شود.

سازش:

سازش در دیپلماسی به مفهوم پایان دشمنی است که به سه صورت انجام می گیرد. نوع اول ان است که درخواست سازش از طرف ما صورت بگیرد، نوع دوم آن است که از طرف دشمن باشد و مدل سوم درخواست سازش خواست دو طرف باشد.

اگر سازش از نوع نخست باشد، دیپلمات ارشد سیاست خارجه برای دیدار و مصالحه اصراری افراطی به عمل می آورد و دائم بر پایان دشمنی ها دم می زند و حاضر است برای رسیدن به این هدف امتیازاتی را به حریف بدهد. او به نمایندگی از کشورش از مذاکره برای پایان دشمنی ها سخن می گوید و از آب شدن یخ روابط خصمانه سخن ها می گوید و به طرز عجولانه و ناشیانه ای سعی در مذاکره مستقیم با طرف مقابل را دارد. این عمل مانند رزمنده ای است که سلاح خود را داوطلبانه بر زمین می گذارد و پرچم صلح را بلند می کند با اینکه مطمئن است دشمن سلاحش را زمین نگذاشته است.

معمولا اگر سازش یک طرفه باشد، طرف مقابل(دشمن) از آن به عنوان اهرم فشاری برای غلبه بیشتر سود می برد. در این شرایط او (دشمن) شروع به تعیین شروط برای شکل گیری سازش می کند و از طرف مقابلش می خواهد برای شکل گیری سازش و تمام شدن دشمنی ها، شروط او را به عنوان «پیش شرط» تحت عنوان «اعتماد سازی» به مرحله اجرا در آورد. هم زمان با این فشار سیاسی، دشمن هجمه تبلیغاتی گسترده ای را علیه حریف به کار می گیرد تا او را از لحاظ روانی و افکار عمومی شکست خورده و محتاج سازش جلوه دهد و خودش را پیروز میدان دیپلماسی .

در این شرایط دشمن هیچ اراده ای برای سازش ندارد و فقط نقش آن را بازی می کند تا فشارها را به تدریج افزایش دهد و حریف را کامل در هم شکند. در چنین وضعی عزت ملّی کشور پیشنهاد دهنده سازش به شدت تحت شعاع قرار می گیرد و باعث دلسردی متحدین او می گردد.

کرنش:

اصطلاح «کرنش» در ادبیات دیپلماتیک به مفهوم تن دادن به قیود طرف مقابل به ازای پایان مخاصمه است. یعنی اینکه در صحنه عملی، کشور مغلوب امتیازاتی به حریف عطا کند که استقلال و حاکمیت ملّی او به نحوی زیر سوال برود یا در معرض نقض قرار گیرد. این عمل با بستن قرادادهای خاص یا پذیرفتن پروتکل های اضافه بر معاهدات رسمی، صورت می پذیرد و زمینه فشار و دخالت دائمی و مادام العمر دشمن را فراهم می آورد.

معمولا تاکتیک کرنش وقتی لحاظ می شود که کشور هیچ برگ برنده ای برای ارئه نداشته باشد. برای همین با دادن امتیاز های بسیار بزرگ سعی می کند امتیازات کوچکی کسب کند که در اکثر اوقات چنین نخواهد شد و دشمن، بعد از گرفتن امتیاز، حاضر به وفای به تعهدش نخواهد بود چرا که با این کار حریف قدیمی اش را دوباره به صحنه بر خواهد گرداند.

نمونه کرنش را می توان در برخورد امریکا با کشورهایی چون کره شمالی، عراق، افغانستان، مصر و … به وضوح دید. این کشورها پس از آنکه شروط آمریکا را برای تعدیل سیاست خارجی خویش پذیرفتند، موفق به الزام آمریکا برای انجام تعهداتش نشدند.

تاریخ دیپلماسی معاصر غرب به خوبی نشان داده است که هر کشوری که به طمع حیات و منافع بیشتر در برابر آنها سازش یا کرنش کند، در حقیقت مجوز مرگ استقلالش را به آنها داده است. و هر ملّتی که در برابر زیاده خواهی آنها مقاومت کند، در آسایش و امنیت بیشتری به سر می برد.

حال با توصیفات فوق این و فهم تفاوت های سه تاکتیک، نرمش، سازش و کرنش، باید رفتار و روش دیپلماسی دولت یازدهم را مورد کنکاش و برسی قرار داد تا به درستی مشخص شود رفتار این دولت در چهارچوب «نرمش» مد نظر رهبری معظم است یا خیر در چهارچوب «سازش» و شاید «کرنش».

نویسنده :
سلمان کدیور
نظرات بینندگان