روایت مهدی محمدی از جزئیات مذاکرات اخیر در ژنو
به گزارش شیرازه به نقل از روزنامه وطن امروز، موضوع مذاکرات ژنو و آنچه مورد توافق
طرفین قرار گرفته، قاعدتا بايد تحلیل شود. آیا تناسبی میان توافق طرفین
وجود دارد؟ امتیازات و برگهای برنده طرفین كدام است؟ با مهدی محمدی،
کارشناس مسائل هستهای، در این باره گفتوگو کردهایم.
آیا در ژنو توافقی انجام شده است؟
دقیقا روشن نیست. علامتهایی از توافق
را میتوان دید. همین که کری و وزرای خارجه انگلیس و فرانسه تصمیم
گرفتهاند به ژنو بروند نشان میدهد بحثها به نقطه تصمیمگیری رسیده و
محتاج تصمیم در سطح سیاسی بالاتری است. در عین حال سفر کری نشاندهنده این
است که اختلافات هم در حدی است که تیم آمریکایی حاضر در ژنو قادر به
تصمیمگیری درباره آن نبوده. من فکر میکنم یک تفاهم سیاسی اولیه رخ داده و
متنی نوشته شده. اما اینکه ما با یک توافقنامه امضا شده طرف باشیم بعید
است. هر توافقی در این سطح باید در پایتختها بررسی شود.
ميدانيدمحتوای این توافق احتمالی چیست؟
دقیقا نه. دو طرف کاملا مباحثاتشان را
محرمانه نگهداشتهاند ولی با این حال چند نکته روشن است. نکته اول این است
که توافق شامل 3 دسته مساله اهداف، گام اول و گام آخر است. ظاهرا این را
که هرگونه توافقی باید شامل این 3 محور باشد 1+5 هم پذیرفته است. دوم اینکه
مقامهای آمریکایی تقریبا به صراحت گفتهاند که به دنبال دو نوع توافق با
ایران هستند. توافق اول یک توافق بر سر انجام اقدامات اعتمادساز است که
موقت خواهد بود. آمریکاییها گفتهاند زمان آن 6 ماه است. در پیشنهاد
آلماتی هم همین زمانبندی 6 ماهه وجود داشت. در توافق موقت ادعای آمریکا
این است که ایران باید برخی بخشهای برنامه هستهای خودرا متوقف کند، برخی
بخشها را به عقب برگرداند و در عوض آمریکا بدون اینکه به زیرساخت قانونی
تحریمها دست بزند، برخی تحریمها را به طور جزئی تعدیل میکند. نوع دوم
توافق، توافق جامع بر سر ترتیبات دراز مدت است. آمریکاییها میگویند توافق
اولیه، فضای مثبت لازم برای مذاکره درباره توافق جامع را فراهم میکند که
در آن تکلیف برنامه هستهای ایران و تحریمها بهطور نهایی روشن میشود. آن
چیزی که الان در ژنو با آن مواجه هستیم احتمالا همین توافق موقت است.
آنها توقف کدام بخشهای برنامه هستهای ایران رامی خواهند؟
ما درباره نوع و توالی اقداماتی که دو
طرف درباره انجام آن تفاهم کردهاند اطلاعی نداریم. ولی میدانیم مسائل
اصلی از دید دو طرف چیست. از دید ایران مساله اصلی این است که حقوق کامل
خود را طبق ماده 4 انپیتی که از جمله شامل غنیسازی صنعتی داخل خاک ایران
هم میشود بهدست بیاورد و همزمان با آن همه تحریمها لغو شود. ایران
غنیسازی و لغو تحریم را با هم میخواهد. یکی بدون دیگری ارزشی ندارد. اما
درباره 1+5 طیف متنوعی از درخواستها وجود دارد. مشخصا آنچه آمریکاییها
میخواهند این است که دامنه، سرعت و ذخایر ایران محدود شود و شفافیت برنامه
افزایش پیدا کند. ترجمه این موضوع به اقدامات عملی آنطور که خودشان
گفتهاند، اینطور میشود که غنیسازی 20 درصد متوقف و تاسیسات فردو برچیده
شود، تمام ذخایر 20 درصد ایران یا از کشور خارج شود، یا تبدیل به سوخت شود
یا اینکه تا حد 5 درصد رقیق شود، ایران سقفی را برای انباشت مواد 5 درصد
خود بپذیرد، نصب ماشینهای جدید در نطنز را متوقف کند، تعداد ماشینهای
فعال در نطنز را محدود کند، ماشینهای نسل دوم نصب شده در نطنز را راه
اندازی نکند، تاسیسات اراک را تعطیل کند یا آن را به نحوی تغییر شکل بدهد
که نتواند پلوتونیوم تولید کند، به سوالها درباره گذشته برنامه هستهایاش
جواب بدهد و پروتکل الحاقی را هم فورا اجرا کند.
در این درخواستها، درخواست توقف غنیسازی 5 درصد وجود ندارد؟
در این باره سکوت کردهاند. من فکر
میکنم در توافق موقت آنها خواهان توقف غنیسازی 5 درصد نخواهند شد بلکه
فقط سعی میکنند آن را از حیث تعداد و نوع ماشینها و سقف انباشت محدود
کنند. آمریکا میداند ایران زیر بار توقف غنیسازی 5 درصد نمیرود. اما
مساله اصلی این است که آیا آمریکا در توافق جامع هم غنیسازی 5 درصد را
خواهد پذیرفت. من بدبین هستم. سوزان رایس که جمعبندیهای امنیت ملی در
آمریکا را درباره ایران تولید میکند، ماه گذشته صریحا به سیانان گفت که
هدف نهایی آمریکا توقف غنیسازی در ایران است وآمریکا نهایتا غنیسازی را
به عنوان بخشی از یک برنامه صلحآمیز هستهای درون خاک ایران نخواهد
پذیرفت. واقعا ما بینهای نداریم که غیر از این فکر کنیم. خبرهایی هم که از
مذاکرات وجود دارد این است که دقیقا در همین نقطه دو طرف به مشکل
خوردهاند. در واقع هدف آمریکا از مذاکرات این است که ببیند چه چیزی
میتواند به ایران بدهد که ایران دست از غنیسازی در خاک خود بردارد.
مذاکرات در این نقطه متمرکز است. آمریکاییها دست از آنچه اصطلاحا غنیسازی
صفر نامیده میشود برنداشتهاند. من البته عقیده دارم این گزینه قبل از
انتخابات از روی میز برداشته شده بود ولی وقتی آمریکاییها دیدند رفتار
دولت آقای روحانی به گونهای است که ظاهرا چارهای جز رسیدن به یک توافق
برای خودش باقی نگذاشته و همه چیز را به تعدیل تحریمها گره زده، دوباره به
ادبیات غنیسازی صفر برگشتهاند. گویا ذهنیت آمریکاییها این است که حالا
که این دولت گزینهای جز توافق ندارد باید حداکثر امتیاز را از آن گرفت.
ولی طرف ایرانی گفته غنیسازی خط قرمز است و فقط درباره میزان و حجم و سرعت آن مذاکره میکند نه اصل آن.
در ماده 4 انپیتی غنیسازی هیچ
محدودیتی ندارد الا اینکه به سمت اهداف غیر صلحآمیز منحرف شود. من در
جریان جزئیات نیستم ولی حس میکنم وقتی دوستان میگویند درباره سطح و حجم
مذاکره میکنند در واقع راه را برای اینکه ایران از بخشی از حقوق خودش طبق
انپیتی محروم شود، باز میکنند. آنچه ملت ایران آن را نیاز دارد، مقوم
پیشرفت کشور است، این همه برای آن هزینه شده، شهید دادهایم؛ یک شیر بییال
و دم و اشکم نیست. حق ملت ایران غنیسازی صنعتی است. فقط غنیسازی صنعتی
است که ارزش این همه هزینه را دارد و در آینده میتواند ایران را به سلطان
انرژی جهان تبدیل کند. غنیسازی که همه چیز آن محدود شده باشد، غنیسازی
سمبلیک است که نه ارزش اقتصادی دارد و نه ارزش سیاسی و استراتژیک. تازه
اینها همه با این فرض است که آمریکاییها غنیسازی محدود را بپذیرند.
علائمی که ما میبینیم این است که با استناد به قطعنامههای شورای امنیت
همین را هم قبول ندارند.
حالا اساسا چرا آمریکا خواستار برچیده شدن زیرساخت غنیسازی صنعتی در ایران است؟
خودشان میگویند علتش این است که ایران
توان گریز غیرقابل شناسایی هستهای نداشته باشد. منظورشان هم این است که
اگر برنامه هستهای ایران از لحاظ حجم مواد و نوع و تعداد ماشینها در
وضعیت خاصی قرار داشته باشد ـ که آن را به لحاظ فنی دقیقا توصیف کردهاند ـ
آن وقت ایران میتواند مواد لازم برای یک سلاح هستهای را به نحوی تولید
کند که نه آژانس و نه سرویسهای اطلاعاتی غربی از آن باخبر نشوند. اسم این
را گذاشتهاند قابلیت حیاتی برای گریز غیرقابلشناسایی هستهای. بعد
میگویند چون روند تبدیل مواد با غنای بالا به کلاهک قابل حمل محرمانه است،
بنابراین برای اینکه ایران یکباره سلاح نسازد باید تنها بخش غیرمحرمانه
این روند یعنی غنیسازی برچیده شود.
این حرفها مبنایی هم دارد؟
به نظر من نه. آمریکاییها مفهوم گریز
هستهای(Break out) را بهانه کردهاند که زیرساخت غنیسازی صنعتی را در
ایران جمع کنند. واقعا اگر آمریکا نگران گریز هستهای است خب چرا روی مفهوم
شفافیت تمرکز نمیکند؟ اگر ایران پروتکل رابه طور کامل اجرا کند، در طول
تمام فرآیند دوربینهای آنلاین نصب بشود و بازرسها به جای هفتهای یا دو
هفته یک بار بازرسی، در تاسیسات مقیم باشند هر نوع تلاش برای بالاتر بردن
غنیسازی از یک سطح خاص به سرعت افشا میشود و آن وقت دیگر اصلا گریز
غیرقابلشناسایی معنا ندارد. این بازی را اسرائیلیها یاد آمریکا دادند.
میخواهند بهانهای داشته باشند که بگویند تا زیرساخت صنعتی هست احتمال
گریز منتفی نیست در حالی که این حرف از لحاظ فنی بیمعنی است.
به بحث اول برگردیم. آمریکاییها در
هفتههای گذشته بارها گفته بودند که توافق نکردن را بهتر از یک توافق بد
میدانند. یعنی الان به یک توافق خوب رسیدهاند که دارند معامله میکنند؟
اینجا چند نکته هست. اولین نکته که
اصلیترین نگرانی درباره مذاکرات جاری است این است که ما در مرحله گامهای
اعتمادساز نقاط قوت اصلی و برگهای برنده خودمان را - که اصلا همینها
آمریکا را پای میز کشانده و به قول آنها ظرفیت گریز هستهای را ایجاد کرده-
از دست بدهیم ولی تحریمهای اصلی که در حوزه نفت و بانک است سر جای خود
باقی بماند. بعد وقتی وارد مرحله بعدی مذکرات شدیم آنها به یکباره خواستار
توقف کامل غنیسازی در ازای تعدیل تحریمها در حوزه مالی و انرژی بشوند و
ما دیگر چیزی دستمان نباشد. این تهدید بسیار جدی است. اولا در مذاکرات
هستهای دوران اصلاحات هم دقیقا همین اتفاق افتاد. یعنی موضوع سابقه دارد.
آن موقع هم به نام اقدامات اعتمادساز برنامه ما تعطیل شد بعد که نوبت رسید
به مذاکره درباره ترتیبات دراز مدت گفتند باید کلا غنیسازی را کنار
بگذارید. ثانیا از حرفهایی هم که آمریکاییها الان دارند میزنند این بو
به مشام میرسد. خانم شرمن روز چهارشبه صریحا به خبرنگاران در ژنو گفته هدف
از درخواست انجام اقدامات اعتمادساز از سوي ایران این است که روند پیشرفت
برنامه متوقف شود و قدرت مذاکراتی ایران کاهش پیدا کند تا بتوان وارد
مذاکرات اصلی شد. خب این مذاکرات اصلی چیست؟ معلوم میشود آمریکاییها
درخواستهای اصلیشان را گذاشتهاند برای مرحله مابعد توافق موقت و آن
درخواستها هم نمیتواند چیزی جز برچیدهشدن غنیسازی از ایران باشد. تنها
راهی که میتوان از این موضوع اجتناب کرد این است که آمریکا در همان گام
اول متعهد شود که در گام آخر غنیسازی کامل طبق ماده 4 را بدون قید و شرط
خواهد پذیرفت. غیر از این هر تفاهمی بشود آخر کار جای به هم زدن بازی برای
آمریکا باقی میماند.
اما یک نکته مثبت هم وجود دارد و آن هم
این است که من حس میکنم آمریکا هم بشدت نیازمند توافق است و بشدت از شکست
مذاکرات میترسد. علتش هم این است که آمریکا هم گزینهای جز توافق ندارد.
گزینههای دیگر جذابیتی ندارند. به جای اینکه مساله را حل کنند آن را
پیچیدهتر میکنند. ضمن اینکه اگر این مذاکرات شکست بخورد دیگر اساسا معلوم
نیست فرآیندهای سیاست داخلی در ایران فرصت مذاکراتی در سطح فعلی را برقرار
نگهدارد.
در مجموع شما وضعیت را فرصت میبینید یا تهدید؟
آقا فرمودند ما به تیم مذاکرهکننده
اعتماد داریم. بنابراین در انتهای کار قاعدتا روی چیزی که تهدید کامل برای
کشور باشد، توافق نمیشود. اما این به این معنا نیست که ما اجازه نقد
تکنیکال نداریم. این کمک به آقایان است. من فکر میکنم اگر این تیم مسیر
مقاومتی در پیش میگرفت و دولت اینقدر در مقابل تحریمها ابراز عجز نمیکرد
با اختیاراتی که داشتند مسیر تفاهم خیلی هموارتر میشد. الان وضع اینطور
نیست. آمریکاییها حس میکنند استراتژیشان جواب داده و محاسبات ایران
تغییر کرده. به لحاظ راهبردی از دل این مسیر یک توافق مطلوب درنمیآید. ما
نباید در حالی که موضوع بهطور کامل حل نشده برگهای برنده خودمان را از
دست بدهیم. ما باید بدانیم اگر امروز آمریکا امتیازی میدهد مال پیشرفتی
است که در حوزههای فنی کردهایم و مقاومتی که کشور از خودش نشان داده. اگر
این پیشرفت و مقاومت بیشتر بود حتما توافقهای بسیار بهتری میشد کرد.
نظرات بینندگان