دریا دلان زنده به گور
شیرازه: نجمه ایزدی؛ دانشجوی ارشد رشته زبان و ادبیات فارسی در عصر مُهـر نوشت:
نمیدانم از شماها برایم نگفتهاند؛ که چرا و برای چه و چگونه رفتنتان را؟
گفتهاند ۱۵۷ نفر بودهاید؛ به همین راحتی ۱۵۷
میشود برای تقدستان اعداد را کموزیاد کرد و گفت: رفتنتان هم به عدد نیکوست؛ مثل ۷۲ تن...
اما من برایتان از دل مینویسم عدد کم که میآورد صفر میشود...
بگو که بگویم تشنه آب نبودید
بگو که بگویم تشنه سرتان را نبرید
بگو که بگویم مشک آب شرمنده نبود
بگو که بگویم قامتتان به قد قامت خمیده در گور شد
بگو که بگویم دست بر دستبسته به گور شد
بگو که بگویم چشم بر چشمبسته به گور شد
بگو که بگویم اسماعیل به قربانگاه رفته؛ به گور شد
و بگو کدامین گودال زمین تاب طاقت روح بلندتان را داشت
و کدام طناببر خود جرأت بوسه زدن به دستانتان را داد
بعد از شماها فهمیدهام خاک بر دهن کردند یعنی چه؟
بعد شماها فهمیدهام پا زدن با دستبسته یعنی چه؟
ماهیان طاقت خشکی ندارد شماها برای آب بودید نه خشکی
شما مرد گرداب آب بودید نه خشکی زمین
زمین نفهمیدتان و نخواهد فهمید رفتنتان را.
دریادلان غواص؛ من یقین دارم آن گودال که شماها در آن زندهبهگور شدهاید دریای وجودتان به گردابش افکند چراکه خاک تحمل و تاب آب ندارد.
و چه سنگین بر ما گران تمام شد بر ما که راهتان؛ رفتنتان و یادتان را زندهبهگور کردهای
دریادلان زنده به گو؛ گور را شماها زنده کردهاید.